امشب با بی رحمی تمام ۴۵ دقیقه دخترم گریه کرد اهمیت ندادم خوابید😩😩 هنوزم هق هق میکنه تو خواب
خسته شدم از دستش که انقدر ریخت و پاش میکنه خونه رو جمع میکنم بخدا ۲ دقیقه نمیگذره میره اسباب بازی یا وسایلشو میاره میذاره وسط پذیرایی میره🤨 بخدا اگه بازی کنه ناراحت نمیشم بازی نمیکنه فقط میخواد بریزه مدادرنگی هاشو میریزه وسط میره تو اتاقش دنبال بازی دیگه یعنی ۳ سال کارش همینه نه اینکه فکر کنید یچه اومده جلب توجه میخواد بکنه یا چی ... نه
امروز لباسهای اراد و شستم رفته اونا رو تا کرده گذاشته تو کشوش، با همه چی بقیه کار داره به جز کارهای خودش
امروزم از صبح خونه جمع و جارو کردم رفت دونه دونه وسایلاشو اورد بریزه چندبار گفتم نیار برو تو اتاقت بازی کن اخر شب دوباره دیدم ریز ریز گل سرهاشو ریخته دیگه پاشدم همت رو ریختم تو اتاقش در اتاقشو قفل کردم جیغ و گریه خواهش و التماس که باز کن گفتم باز نمیکنم یعنی قشنگ ۴۵ دقیقه گریه کرد اهمیت ندادم
هم الان عذاب وجدان دا م که با گرسه خوابید هم دیگه واقعا خسته شدم از این کاراش و حرف گوش نکردن هاش😩😩😩

۱۴ پاسخ

چی بکم من دلم خیلی سوخت برای بچه

عزیزم همسن پسر بزرگه منه ۱۸ دی ۹۸ . ببین بهترین کار کردی .حالا من هیچوقت نمیزنم خل ولی من از اول اینجور کردم مثلا ۲ تا ماشین ودوتا موتوردارن نمیزارم باهم بیارن میگم اول ماشین بازی وقتی بازی کردم خسته شدن خودشون میگن مامانمیخایم موتور بده میرن میزارن سرجاش موتورارومیارن ب همین روال باهروسیله ای . اینم بگم قبلا بچه توبودن مث دخترت بودن میوردن میرختن تهدید الکی کردم شوهرم چن بار دید گفت تهدید الکی باعث میشه بچه بدترشه .تهدید عملی کن . خلاصه منم دیدم دارم آب میشم ازدستشون دیگ میرختم جمع میکردم می‌افتادن گریه ک چرا نمیدی گفتم وقتی خرابکاری میکنید بازی نمی‌کنید همو می‌زنید نمیدم بعد همه‌روزو باهم نمیدم یکی ب یکی چن بار تهدید عملی کردم اشکشونم دراومد حسابی ولی الان نتیجه خوب گرفتم ن اینک ترس داشته باشن ازم ن دیگ مقرراتی بازی می‌کنن و هرازگاهی اجازه میدم همه رو بیارن بریزن لذت ببرن شاید ده روزی یبار . واقعا تهدید الکی بچه رو بدتر میکنه . شوهرم میگ زنا احساساتید بجه احساسی حرف گوش نمیکنه یکم تشر خوبه ن تشری ک روحیه بد کنه تشر تهدید ب چیزی ک دوسدارن انجام بدن . گاهی گریه هم جوابه . شوهرم ینی مشاوره براخودش . الان ماشالله پسرام مستقلن از هر بابت هزار الله اکبر

چرا فکر میکنی بچه تو فقط اینطوریه؟؟؟
همه بچه ها همینن
من 5 دقیقه خونم مرتب نیست

دقیقا کارای دخترمنو میکنه چی بگم والا مادرها هم صبرشون تموم میشه منم تنبه میکنم بعد دلم براش میسوزه دیشب براش قصه نخوندم با گریه خوابید بعد خودم از عذاب وجدان خواب نرفتم😔

همین وضعیت الان خونه ما🤦

دقیقا کارهای دختر من
اسبب بازیاش جای جای خونه پیدا میشه😅
بقول تو کاش بازی میکردن ..میریزن و میرن سراغ کار بعدی
منم حرص میخورم ولی خب تنشون سالم .‌بیخیال

بدترین کارشون همینه ، شوهرم میگه تو نمیذاری بازی کنه با اسباب بازیاش ، خدا میدونه فقط میاره میریزه میره پی ی کار دیگه . بعدم میگم جمع کن چون باباش هست میگه خودت جمع کن😐

بیدارش. کن یا توخواب بقلش کن نازش کن گناه داره به جهنم خونه کثیف باشه بچه فدای خونه کنی روانشناس میگه تنبهه کم نه اینقد جدی که بچه عقده بشه دلش خدا راضی نیست به خاطر تمیزی ..بچه حق حق کنه بازی کنه باهم جمع میکنیم به خدا فقط ۴سالشه حقش این برخورد نیست

من دخترم ۱۱ ماهشه اسنجودی جمع میکنم پشت سر هم میریزه من کم اوردم چه برسه شما

يه لحظه شك كردم باور كن يه روز دقيقاااااااا از همون ب بسم الله تاپيكت همين شد واسه من
ادميم ما هم ولي فردا واسش جبران كن

بهش بگو وسایلش فقط تو اتاقش باید بریزه
منم دخترم همینه میخواد دورش شلوغ باشه و بازی نمیکنه
من گفتم تو اتاقت هر کار میخوای بکن
بعضی وقتها شوهرم میگه اتاق بچه را می‌بینم اعصابم خورد میشه میگم همینه نمیتونم بگم کلا بازی نکن که باید تحمل کنی

دخترت چند سالشه؟؟؟
کار خوبی کردی بنظرم....منم تنبیه میکنم دخترمو وقتی کار بدی میکنه

تاپیکتو ک‌میخونم میگم واای چ دلی داشت.چقد بداخلاق
ب خودم ک‌نگا میکنم میبینم منم دقیقا همینم.حس عذاب وجدان لعنتی دست از سر ادم برنمیداره.ولی واقعا ی وقتایی غیر قابل تحمل میشن

عزیزم بچه بزرگم همسن دخترته روزی سه چهار بار خونه رو جمو جور میکنم باز بهم میریزه دیگه اعصاب کاملا ضعیف شده بچه کوچیک هم دارم با س به اونم برسم ولی اصلا کارتون درست نیس که گذشتین تو اتاق درو قفل کردین بچه روحیش حساس و ضعیفه شما مادرشی اصلا نباید اینکارو بکنی بنظرم پسرا خیلی بازیگوشترن و من واقعا کلافه شدم فقط من ی مادرم و اصلا همچین رفتاری در شان ی مادر نیست وقتی گفتین با گریه خوابیده دلم آتیش‌گرفت

سوال های مرتبط

مامان متین❤ مامان متین❤ ۴ سالگی
مامان آدرینا 💕 آراد مامان آدرینا 💕 آراد ۵ سالگی
مامانا بدبخت شدم🤪
دخترم همیشه تو حرفهاش میگفت میخوام برم مدرسه کی میرم مدرسه... از این مدل حرفا خیلی علاقه نشون میداد
منم یکشنبه هفته پیش بردمش مهدکودک ثبتنامش کردم از ساعت ۷ میره تا ۱۱:۳۰
هفته اول خوب بود خیلی دوست داشت
دیروز برگشت گفت مامان من امروز گریه کردم اخه دام برات تنگ شده بود😩 امروز صبح بیدارش کردم گریه کرد که من نمیرم دلم برات تنگ میشه
دیگه کلی حرف زدم و قانعش کردم گفت نمیرم امروزنبردمش گفتم استراحت کنه!
چون همه چیزم بهم میگه میدونم اتفاق خاصی نیفتاده با شناختی که از دخترم دا م، فکر میکردت مهد کودک چی هست رفته دیده باب میلش نیست
بازم با شناختی که ازش دارم میگم بخاطر این موارد نمیخواد بره
۱ - تو کارهای من خیلی دخالت میکنه دو خونه همش دنبالمه ببینه من چیکار میکنم ، فکرش اینجاستکه نمیتونه سر از کار من در بیاره
۲ فکر میکنه من با آراد تو خونه چیکار میکنم اون رفته مهد من با آراد تنهام که برای این موضوع اعلام کردم از فردا آراد هم میخوام ببرم مهدکودک برو آدرینارو بذارم مهد، بعد آراد و ببرم، بعد برم دنبال آراد بیام دنیال تو
اینو گفتم مقاومتش یکم کمتر شد بهش گفتم زود میام دنبالت
۳- از اونجای یکه بچه ای هست کهآذوم و قرار ندا ه یه جا نمیتونه بشینه، چند روز پیش هی بلند میشده تو کلاس، مربی میگه بچه ها بدون اجازه من بلند نشید
حالا چون نمیتونه جولان بده نمیخواد بره
امروزم الکی به گوشیم زنگ زدم که انگار از مهد زنگ زدن برای آدرینا جایزه گرفتیم نمیاد؟
حالا چیکار کنم بره بدون دردسر؟ خونه بودنی انقدر اذیت میکنه که بخاطر اذیت هاش فرستادم مهد