دخترم دو هفته شت میره مهد، از این هفته میگه الا و بلا نمیرم دیگه دیروز و نذاشتم بره که مثلا دل زده نشه (که اشتباه کردم) امروژ دیر تر بردم با این بهونه که آراد رو هم میخوام ببرم مهد امروز خوب اومد همش میگفت مامان خوشحالم که آرادم میخواد بره مهد کودک بردمش اونجا سکم دوباره بغض کرد و گرسه من اومدم خونه رفتیم دنیالش خوشحال و خندان اومد
بعد از ظهر دوباره میگه نمیخوام برم منم گفتم هم اراد و باید ببرم مهد هم خودم میخوام برم کلاس خیاطی
دلیل نرفتنش هم میگه دلم برات تنگ میشه با اینکه من نه مامان مهربونی هستم، نه لوسش کردم وابسته من نیست کلا! امروز یه مامانه هم میگفت دختر منم اولاش اینجوری بود بعد عادت کرد
از یه لحاظ میگم شاید مربیشون بداخلاقه که نیست گفتم فردا گوشی بذارم یواشکی تو کیف دخترم ضبط کنم ببینم لحن مربیشون چطوره
ولی برگشتنی حالش خیلی خوبه همیشه هم ازش میپرسم چطور بود میگه خیلی خوش گذشت برای همین میگم رفتار مربی بد نیست اگه بد بود برگشتنی هم با گریه میومد
نظر شما چیه؟

۶ پاسخ

مامان آدرینا یه روانشناس می‌گفت یه سری از بچه ها وقتی میرن مهد همش تو فکر اینن که حالا مامانم کجاست داره چیکار می‌کنه اگه خواهر برادر داشته باشه که به اونم فک میکنه که بدون من دارن چیکار میکنن و اینا
حالا راه حلش چیه این که شما براش مشخص کنی که الان که تو میری کلاس من کجا می‌خوام برم مثلا بگو تو برو کلاس مامان هم بره برات توت فرنگی بخره بعد میام دنبالت
یه روش دیگه اش این که مربی از کودک کمک بخواد مثلا بگه آدرینا میای این ماژیک ها رو با هم ببریم تو کلاس که با بچه ها بازی کنیم

سرکار میری عزیزم واجب حتما ببریش مهد

مامان ادرینا میشه بگین شما کدوم سمتین 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️مهدش راضی هستین ؟؟

با مربیش صحبت کن ، تایم وسط مهد برو یه سربهش بزن اگه اجازه میدن.یااینکه تایم کم ببرش،به مرور مدت موندنشو زیاد کن.یه سری چیزا مثل برچسب و کادوکوچیک بده مربیش موقع اومدنش خونه بهش بده

ببین اگه ب حرفش گوش بدی و نبری بعدا خیلی ب مشکل میخوری...
بگو همینطور ک بابا هرروز میره سرکار توام هرروز میری مهد..... گریه و زاری کرد توجه نکن...من این روزا رو گذروندم

عزیزم پسرمنم یک هفته رو خوب رفت بعدش گفت نمیرم دیگه اما من بردمش یه جوری گریه میکرد وسط مهد انگار شکنجه ش کردن اونجا به گریه هاش توجه نکردم نه که سنگ دل باشم بخدا توی راه مهدکودک چندبار گریه کردم همش عذاب وجدان داشتم نکنه مادر بدی هستم،الان بخدا صبح ها که بیدارمیشه همش میگه مامان دیرم نشه یه جوری با ذوق میره که حد نداره،پنج شنبه جمعه ک نمیره همش میگه کی میرم مهد

سوال های مرتبط

مامان آدرینا 💕 آراد مامان آدرینا 💕 آراد ۵ سالگی
مامانا بدبخت شدم🤪
دخترم همیشه تو حرفهاش میگفت میخوام برم مدرسه کی میرم مدرسه... از این مدل حرفا خیلی علاقه نشون میداد
منم یکشنبه هفته پیش بردمش مهدکودک ثبتنامش کردم از ساعت ۷ میره تا ۱۱:۳۰
هفته اول خوب بود خیلی دوست داشت
دیروز برگشت گفت مامان من امروز گریه کردم اخه دام برات تنگ شده بود😩 امروز صبح بیدارش کردم گریه کرد که من نمیرم دلم برات تنگ میشه
دیگه کلی حرف زدم و قانعش کردم گفت نمیرم امروزنبردمش گفتم استراحت کنه!
چون همه چیزم بهم میگه میدونم اتفاق خاصی نیفتاده با شناختی که از دخترم دا م، فکر میکردت مهد کودک چی هست رفته دیده باب میلش نیست
بازم با شناختی که ازش دارم میگم بخاطر این موارد نمیخواد بره
۱ - تو کارهای من خیلی دخالت میکنه دو خونه همش دنبالمه ببینه من چیکار میکنم ، فکرش اینجاستکه نمیتونه سر از کار من در بیاره
۲ فکر میکنه من با آراد تو خونه چیکار میکنم اون رفته مهد من با آراد تنهام که برای این موضوع اعلام کردم از فردا آراد هم میخوام ببرم مهدکودک برو آدرینارو بذارم مهد، بعد آراد و ببرم، بعد برم دنبال آراد بیام دنیال تو
اینو گفتم مقاومتش یکم کمتر شد بهش گفتم زود میام دنبالت
۳- از اونجای یکه بچه ای هست کهآذوم و قرار ندا ه یه جا نمیتونه بشینه، چند روز پیش هی بلند میشده تو کلاس، مربی میگه بچه ها بدون اجازه من بلند نشید
حالا چون نمیتونه جولان بده نمیخواد بره
امروزم الکی به گوشیم زنگ زدم که انگار از مهد زنگ زدن برای آدرینا جایزه گرفتیم نمیاد؟
حالا چیکار کنم بره بدون دردسر؟ خونه بودنی انقدر اذیت میکنه که بخاطر اذیت هاش فرستادم مهد
مامان رهام و هانا🥰 مامان رهام و هانا🥰 ۴ سالگی
سلام مامانا خوبین؟
میگم‌من‌پسرمو مهد گذاشتم پیش ۱ بعد اولا انقدر قشنگ خداحافظی میکرد و میرفت بعد یه روز دیدم میگه گریه کردم گفتم مامانم‌بیاد دنبالم سرکلاس زبان نرفتم بعد پرسیدم مثل اینکه مربی دعواش کرده بوده که بشین حالا معلوم نیست چجوری گفته بچه کلا زده شد بعدش اونو درست کردم باز گریه که کلا نمیرم مهد چرا نمیخوام برم سالن غذاخودی خانوم نجاری (مسئول آشپزخونه)دعوام کرده اونم چهرش ترسناکه و چاق بعدش باز بردمش ولی میرسیم مهد گریه که نمیخوام برم دوست ندارم
اصلا نمیدونم تو مهدشون چیشده؟؟انقدر رفتم صحبت کردم گفتن رهام اخلاقش خاص و نمیخواو کسی بلندتر باهاش حرف بزنه ،،یه چیز درست و درمون نگفتن که چیشد این بچه زده شد کلا از مهد
خیر سرشون مثلا بهترین و کاملترین مجموعه است تو کیش من ماهی ۵تومنم شهریه میدم
از اونطرفم خیلی مریض شد از اول مهر که رفت دائم مریضه این سری آخری که بردم دکتر گفت وضعیت ریه اش خوب نیست و اسپری و اینا داد الان ۱هفته است نفرستادمش گفتم خوب بشه ایم هفته ام له احتمال نره چون هنوز سرفه داره میترسم ببرم بدتر بشه البته که گریه میکنه که نره
موندم چیکارش کنم،نفرستمش کلا؟یا خوب شد کامل اونموقع بفرستمش؟
میترسم با گریه و اینا ببرم‌زده بشه سال دیگه میره پیش ۲ دردسر بشه رفتنش