۱۰ پاسخ

ن اصلا
تنها دغدغه مجردی ادامه تحصیلم بوده ک تموم کردم
اهل گشت و گزاره‌ای الکی نبودم
با چند تا از دوستان در ارتباط بودم و هستم
از مجردی تا حالا جلو پامو نگاه کردم کسی نگفته و نمیگه بالا چشمت ابرو هست یا ک اینجا برو اونجا نرو
طبق شرایط زندگیم تصمیم میگیرم و ناراضی نیستم

خوبه یکی هست اینم بزرگ شده مال من دوتا هست کلا موهام هفته یک بار. شونه میزنم

من نه اصلا
هر دورانی یه جور قشنگی و لذت داره
ولی دوران مادر شدن یه چیز دیگس 😍
شیرینیش بیشتر از سختیشه

من نه اصلا
هر دورانی یه جور قشنگی و لذت داره
ولی دوران مادر شدن یه چیز دیگس 😍
شیرینیش بیشتر از سختیشه

منم همین فکرها رو میکنم و منی که شوهرمم درکم نمیکنه و هیچوقت کنارم نیست وهمش میگه مگه تو خونه چکار می‌کنی من خودم همه ی اینکارها رو میکنم

بله خیلی سخته

ولی خب باهم سختی‌ها ناشکری نمیکنم هیچ وقت فکر نمی‌کردم یه دختر داشته باشم یکی از ارزوهام دختر داشتن بود که موهاشو شونه کنم ببافم و پیراهن دخترانه همیشه ضعف و غش میکردم براش 😍

دقیقا منم همین حس و دارم فکر میکنم زندانی شدم تو خونه همش خونم قبل از ازدواج باشگاه سرکار تفریح و مسافرت با دوستام گهگاهی ولی الان افسرده شدم انگار دلمرده م😕

اره عزیزم اگر غیر این باشه نرمال نیست، من که خییلی یاد دوران بی دغدغه دانشجوییم میفتم مثلا خونمون تا تجریش ۱۰ مین راهه ولی ۳ سااااله پامو نذاشتم تجریش، تازه من یه فرقی هم دارم اینکه من روزی ۹ ساعت هم با لپ تاپ کار میکنم با بچه و گاهی فرصت یه جیش کزدنم ندارم:)))) دارم دنبال مهد میگردم پسرم رو بذارم مهد و بعدش یه هفته مرخصی بگیرم و برم تجریش گردی برم کافه های انقلاب و ...

منم بیشتر وقتا

سوال های مرتبط

مامان دو عشق مامان دو عشق ۳ سالگی
خانما میدونین من از درک نشدن بدم میاد همیشه میخ‌استم یکی مثل کوه پشتم باشه ولی من لیاقت ندارم دیروز واسه کتفم بدجور تیر می‌کشید رفتم دکتر . امروز شوهرم بی هوا صبح که از خواب پاشده میگه امروز چیزی خرج نمی‌کنیم خیلی متلک گفت منم تا میخوام حرف بزنم ها الان های میشی بلند صحبت میکنی روزمو به گو.ه کشید امروز همسایه هامون میرن کربلا روضه داشتن دوتاشون پسرم یه عذاب هایی سرم آورد که نگم بعد دیگه بریده بودم نیومد تو آخرسرم کنترلم و ازدست دادم هم پسرمو هم دخترمو کتک زدم صورت دخترم خون مرده شده میگه من چجوری برم جشن پایان مهد کودک دلم بدجور کبابه دخترم تقصیری نداشت فقط پسرم کفریم کرده بود اون بی گناه بود ولی با این حال بازم به من میگه مامان دعا میکنم دستت خوب بشه دیگه درد نکنه 😭😭😭😭😭😭😭 ایشالا دستم بشکنه
همش من به دوش میکشم نمتونم دو دیقه واسه خودم باشم خستم با شوهرمم دعوام شد میگه اگه خسته ای بیا برو پول دربیار من خودم اینارو بهتر نگه میدارم فک میکنی پول درآوردن راحته که بیام بچه ها رو هم من نگه دارم
هیچ محبتی نداره حالم که بده این بیشتر عذابم میده بجای دلداری
الان دیگه چشام باز نمیشه از گریه ولی چه فایده حرف زیاد دارم ولی دیگه نمیتونم
من بجز بچه هام هیچ دلخوشی ندارم نباید اینجوری میشد
دخترم چون من بیماری عصب داشتم بیشتراز پسرم از دستم عذاب کشیده کاش مادر خوبی بودم کاش بهترین بودم
منو کاش میذاشتن یه آدم خوب میموندم