مامانا اومدم تجربه زایمانم بگم.
من تا ۳۸هفته و چند دوز طبیعی میخواستم تو ۳۷هفته و چند روز رفتم سونو دکتر گفت وزنش زیاده ولی مصمم بودم برا طبیعی حتی دکتر گفت هفته بعد بیا معاینه شی اگه درد نداشتی با امپول درد القا کنیم. تا اینکه شوهرم یهو گفت برو سزارین اگه دوست داری چون تو طبیعی خیلی اذیت میشی اگه واقعا بچه تپل باشه.تو ۳۹هفته و ۳روز (یکشنبه)طبق انتی رفتم دکتر معاینه کرد گفت کمتر از دوسانت بازی ولی اگه بخای طبیعی بیاری نامه بدم برا امپول فشار یهو گفتم سز انجام نمیدین من از طبیعی میترسم راستش چون بچه هم میگن تپله.گفت باشه این نامه برو ۲۹خرداد بیا برا عمل با ترس سز رفتم خونه وسایلامو اماده کردم خونرو جمع کردیم با شوهرم سشنبه ۲۹خرداد ساعت ۵صبح رفتیم برا عمل.تا پذیرش انجام شد و رفتم داخل اتاق عمل یکم طول کشید.سوند زدن که خیلی درد داشت دستم رگ پیدا نمیشد سرم بمبه میشد.بردنم اتاق عمل بدون خدافظی از شوهرم چون اون بنده خداروفرستاده بودن دارو خونه.مادرشوهر و مادرم همرام بودن فقط بمادرشوهرم گفتم برو شوهرم بگو بیاد این طبقه من میترسم.دیگه اومدن تو سالن انتظار.

۱۲ پاسخ

لایک کن من بقیشو بخونم

قدم کوچولوت مبارک گلم .😘میگم منم مثل شمام هم از طبیعی میترسم هم سز 😥همشم استرسم اینه نکنه وزن بچم بالا باشه نتونم طبیعی چون واقعاا سر اولی ک طبیعی بودم بیچاره شدم😓 میگم اخرش از شما چند کیلو بود وزن بچت؟ سزاریین شدی دیگه؟

عزیزم دکتر زیر میزی نگرفت؟

قدمش مبارک باشه چندکیلو بود نی نیت؟؟

بچه چند کیلو بود ؟!

بچه چند کیلو بود ؟!

چند کیلو بود مگه؟

چند کیلو بود مگه؟

‌‌‌🥰🥰🥰🥰

خوش ب سعادت تون دکترای شهرتون ب همین راحتی نامه سز میدن توشهرما میگن یا بمیر یا طبیعی

بسلامتی عزیزم
الان راضی هستی گلم؟

سوال های مرتبط

مامان امیر حسین مامان امیر حسین ۱ ماهگی
مامان محمد کیان👶 مامان محمد کیان👶 ۲ ماهگی
بارداری
زایمان طبیعی
شنبه صبح بود رفتم بهداشت به حساب خودم ۴۰هفته و۲روزبودم فشارم رو ۱۲بود چک کرد چون ازتاریخ آنتی گذشته بود که ۱۳دی بود گفت نامه میدم برو بستری شو منم که دل تو دلم نبود پسرمو زودتر ببینم رفتم خونه به شوهرم گفتم رابطه داشته باشیم که رفتم معاینه کمتر دردم بگیره خلاصه بعد رابطه طول دادم که ظهر شد ناهار خوردیم ریلکس با اتوبوس رفتیم سمت بیمارستان تا رسیدیم ساعت شد ۳عصر هوا هم سرد دیگه رفتیم تو و قبض معاینه گرفتیم و رفتیم زایشگاه که نامه رو نشون دادم معاینه کردن گفتن بسته ای گفتم برم خونه پیاده روی کنم بیام گفت نه منم که خیس عرق چون استرس زیادی برای معاینه و زایمان داشتم فشارم زد بالا رفت رو ۱۵اینام دیگه ولم نکردن و گفت برو پایین کارای بستری تو انجام بده و برگرد زایشگاه من و شوهرم رفتیم کارای بستریمو کردیم و با خیال راحت با اتوبوس رفتیم خونه که لوازمای خودم و ساک پسر خوشکلمون رو برداریم که دیگه قراربود بستری شم و زایمان کنم
مامان آیلین 🩷رادین🩵 مامان آیلین 🩷رادین🩵 روزهای ابتدایی تولد
سلام بچها اومدم تجربمو بگم سزارین..

من روز سه شنبه ۷اسفند نوبت سنو و دکتر داشتم برا وزن بچه و معاینه بچمم بریچ بود خدا خدا میکردم نچرخیده باشه،
سنو که رفتم وزن۳۲۵۰بود رفتم پیش دکترم گفت برو معاینه کنم معاینم کرد دو انگشت باز بودم گفت نامه میدم برو زایشگاه بیام سزارینت کنم گفتم زوده دکتر گفت نه ۳۷هفته و یک روزی اوکی بود آمپول ریه ام ۳۳هفته زده بودم رفتم زایشگاه اومدن بهم سوند و سرم زدن درد داشت بی انصافا سه بار ازم رگ گرفتن سوندم میشد تحمل کرد ولی سوزش داشت حدود نیم ساعت بعد با ویلچر بردنم دم اتاق عمل اونجام نیم ساعتی رو تخت دراز کشیدم و بعد رفتم عمل کردن بی هوش کاملم کرد بعد که بهوش اومدم دل درد شدیدی داشتم اومدن دلمو فشار دادن که خونریزی کنم اونم یکم درد داشت ولی زود تموم شد،بردنم بخش.بهم شیافت و آمپول زدن دردم کمی ساکت شد بچمو که دیدم کلا درد یادم رفت😁😁
خلاصه اولین پایین اومدن و بالا رفتن از تخت شدید درد داره با شیاف کنترل میشه هنوزم که۴روز گذشته درد دارم ولی کم با شیاف خوب میشم به عنوان کسی که هم طبیعی زایمان کرد هم سزارین میگم قطعا سزارین شمام اگر هزینشو دارین برید زیر میزی بدین سزارین بشین بنظرم خیلی راحت تر از طبیعی درسته طبیعی زود سرپا میشی ولی دردی که قبلش میکشی خیلی زجر اوره انشالا همتون به خوبی و خوشی زایمان کنید و بچتون سالم بغل کنید برم آقا رادینم بیدار شد منم درگیر شیرم که نمیاد و سینم که زخمه پمادم زدم ولی خوب نشد میسوزه جونم در میاد
مامان ارشا مامان ارشا ۱ ماهگی
رفتیم طبقه ۵ زایشگاه گفتن همراه نمیزاریم همسر بیاد قایمکی رفتیم تو😂 تا شوهرم بیاد رفتم داخل زایشگاه دیدم همکار دکترم اونجاست گفت سزارینی گفتم اره گفت مدارک بده برو لباس بپوشونم لباس داد فشارم گرفت شکمم نگاه کرد اوکی بود باز ژیلت کشید برام گفت محض اطمینان دیدم شوهرم اومد تو مدارک داد گفتن بچه اول چی بوده گفت طبیعی گفت سونو اخرم طبیعی ک زنت چرا گفت سزارین😐موندم چی بگم دکتر سپرده بود نگی😂گفتم ک نگفتم سزارینم گفت پس همکارم چی میگه همکارشم موند چی بگه😐گفت پرسیدم بچه اولت چیه گفت سزارین منم گفتم من متوجه حرفت نشدم😂 خرتو خرشد بدجور چون دیراومدم دکتر حای من یکی دیگه عمل کرده بود رفته بود هی زنگ میزنن دکتر بیاد تکلیفمو روشن کنه نمیاد😂😐اخر منو بردن معاینه کردن گفتن بازم ک نیستی اقا پرونده تشکیل نده بستری نیست باز لباس عمل دراوردن از تنم فشارمو گرفت گفت چرا پایینه کفتم ناشتام کفت صایقه فشار نداری گقتم ن همیشه پایینه گقت برو براچی اومدی گقتم دکتر گفت امروز بیام. گفت طبعی یا سزارین گقتم نمیدونم بیین نامه چی زده😂😂گفت نامه زده بستری هیچی نزده😐😂گفتم با دکتر حرف بزنید
مامان 👶🏻hirad💙 مامان 👶🏻hirad💙 ۲ ماهگی
۳۹ هفته و ۴ روز بودم دیدم خبری از دردا نیست و تو شهرمون هم سزارین انجام نمیدادن گفتن نباید شاخصه ی طبییمون بیاد پایین منم وزن بچم داشت میرفت بالا و نظرم شد سزارین..که از طریق دوست همسرم معرفی شدیم به یه دکتر شهری دیگه و رفتم ۳۶ هفته و ۴ روز نامه سز گرفتم هزینشم تسویه کردم اومدم خونه فرداش صبح یعنی صبح روز چهارشنبه دردام شروع شد...کمر درد بشدت زیاد که دردام ۳ دقیقه ای یه بار بود رفتم معاینه گفت ۲ سانتی برو ورزش و اینا انجام بده وقتی دردات زیاد شد و نتونستی تحمل کنی بیا ..منم گفتم خب حالا که شروع شدن بزار همین طبیعی رو برم..از ظهر تا شب ساعت ۱۲ دردام نامنظم شد ۱۰ و ۱۵ دقیقه ای یه بار..و ازونجایی که باید میرفتم بستری شم زنگ زدم دکتر که تاریخمو عقب بنداز ..شب ۱۲ به بعد دردام دوباره شدیدددد شد در حدی که تا ۸ صبح تو خونه درد کشیدم و فقط جیغ میزدم و پتو رو گاز میگرفتم و میگفتم یا زهرا ..۸ صب روز پنجشنبه رفتم بیمارستان گفت ۳ سانتی اما اینجا بستری نمی‌کنیم باید ۴ باشی برو یه بیمارستان دیگه..منم دردام خیلی زیاد بود نتونستم بیشترشو تحمل کنم همسرم زنگ زد به دکتر گفت دردام شروع شدن الان بیارمش برا سز اگفت نه امروز عمل زیاد دارم شب بیار بستری کنیم برا فردا صبح منم بیمارستان بهم گفت این بچه تا ظهر بدنیا میاد دیگه میل با خودته که بستری شی برا طبیعی یا بری شهری دیگه برا سز ..بعدش..