۱۰ پاسخ

من اگه ده تا پسرم داشته باشم بازم میگم دختر دختر تو خونه نباشه نمیشه دختر چراغ خونس گل خونس مگه میشه خونه ای گل نداشته باشه دختر هست که از پسر مردتر ‌باغیرت نباید الکی بخودتون نگرانی بدید

من خودم برادرهای هیچ گلی به سر پدر مادر نزدن ..پسرخودم هم همینطور فقط اذیت میکنه .. دختر بهتره دلسوز پدر مادره

من عاشق دخترم حس میکنم دختر یه ارامش خاصی ب زندگی میده، ولی سمانه چند وقته میگم چه قدر داشتن پسر لذت بخش تره
چه قدر همدم و پشتوانه ی بزرگی شده واسم❤🥰
خوردم زمین یجور اشک میریخت زمینو🥴 فحش میداد دردم یادم رفت بغلش کردم ارومش کردم مامانی چیزی نشده.....
باباش یکم با صدای بلند حرف بزنه فوری تذکر میده با مامانم مهربون باش
یادته میگفتم باباییه یه چند ماهیه نمیدونی چه دلبری واسم میکنه ♥

من ک نمیدونم چجوریه و هیچوقت دیکه هم نمیخوام تجربه کنم 🥴 انقد ک از بچه داری خسته شدم

ولی حقیقتا تو این جامعه ، دختر بودن و دختر داشتن سخته ، خیلی محدودیت و بی عدالتی هست ..

خب پسر داشتن عالمی داره برا خودش 😍 من هروقت لباس جدید بپوشم یا آرایش کنم مهرزاد بهم میگه مامان چ قشنگ شدی یا چ لباس قشنگی داری قند تو دلم اب میشه ...

من همیشه ‌توی ذهنم یه دختر مو فرفری سفید تو بقلم میدیدم چون خواهر هم نداشتم همش دختر دوست داشتم داشته باشم بارداری خیلی سختی داشتم غربالگریم بد در اومد گغتن باید سقط کنی دوباره آزمایش دادم اخرش این ‌مو‌ فرفری مهربون و‌خدا بهم داد دختر خیلی خوبه وقتی مریض بود تو‌اون بی‌حالی من و باباش و‌ بوس میکرد میگفت خوبم ولی قدرت باز نگه داشتن چشاش و‌نداشت وقتی ناراحتی مارو میدید بغض میکرد میگفت مامانی من خوبم فقط چشمام باز نمیشه دختر همیشه دلسوز پدر مادره خیلی خوشحالم دختر دارم هرچی از خدا خواستم بهم داد همون شکلی با همون خصوصیت اخلاقی کلا‌بچه شیرینه دختر پسر نداره.اگر قصد بچه دار شدن میداشتم که ندارم😁 دوست دارم بازم دختر باشه دوتا دختر 🥰

من که به دلایلی تواین جامعه دخترنمیپسندم دیشب یه چیزی دیدم هنوز فکرم درگیرش هست

خدارو شکر طعم هر دو رو چشیدم

من یه دختر دارم دقیقا با ناز و عشوه و موهای چتری و لوس و اشکش دم مشک
دلم یه پسرم میخواد همینجور که تو گفتی دعا کن به وقتش خدابهم بده

قشنگ توصیف کردی دقیقا به نظرم همینه

پسر که عشقههه ولی بزرگ کردنشون سخته حالا سختیش مونده نوجوونیشون😩

سوال های مرتبط

مامان گیسو تو دلی🤰🏼✨ مامان گیسو تو دلی🤰🏼✨ هفته بیست‌ویکم بارداری
مامان مرسانا مامان مرسانا ۴ سالگی
بچه ها جاریم تو زندگیش مشکل داره که شاید ۵۰ درصد مقصر خودش باشه نمیدونم ولی بچه اش یه سال از بچه ی من بزرگتره و خیلی عصبی هست و پرخاشگر من با مادرشوهرم یه جا زندگی می‌کنیم و اون هفته ای یکی دو بار میاد اینجا و دوست داره با بچه ام بازی کنه لچه ی منم اونو دوست داره ولی اون نهایتا ده دقیقه با ش بازی کنه باقیش دیگه فقط اذیت میکنه و همش میگه من باهات قهرم و باهات بازی نمیکنم و دست به این نزن و اشک بچمو درمیاره اهل دویدن و بازی نیست کلا فقط میخاد بشینه یه گوشه و غر غر کنه بعدم شاید تا ۷ ساعت یا بیشتر کسی نیاد دنبالش اگه بیان بازم می‌مونن من از زندگیم میمونم چون بچم نمیاد تا وقتی اون اونجاست اگه بخوایم بیاییم شروع میکنه به گریه و زدن توسری و داد زدن و ‌کشیدن موهاش یا که دنبالمون میاد و دیگه نمیره یا دخترم هی میخاد بره اون طرف به هوای اون بارها به مادرشوهرم گفتم وقتی میاد نیا دم خونه ی ما یا به دختر من اطلاع نده ولی بازم تا میاد میادتش دم خونمون نمیدونم چیکار کنم واقعا