تجربه زایمان طبیعی 3
توی تاپیک قبل اینو یادم رفت بگم،توی معاینه های تحریکی که کامل همراهم برام انجام داد متوجه شدم با اینکه لگن خیلی خوب و عالی دارم اما دهانه رحمم کاملا پشت هست و قراره به سختی باز بشه بخاطر همین بهم گفت حرکت های چهاردست پا برم و روی توپ رقص لگنی برم که من همه اینا از 38 هفته هر روز انجام میدادم
بریم سراغ ادامه ماجرا
دیگ دردام شده بود 3 دقیقه یه بار و مطمئن بودم با این حجم درد قرار امروز بستری بشم و زایمان کنم گفتم صد درصد الان 3ونیم یا 4 هستم،دیگ با ذوق و ساک نی نی راه افتادیم سمت زایشگاه و.تا رفتم و قیافه منو دیدن فهمیدن درد دارم و یه ماما اومد که منو معاینه کنه گفتم دردام هر 3 دقیقه یه بار هست گفت اوه اگر 3 دقیقه یه بار هستی تا الان باید زاییده باشی و خنده مرد گفت بیا دراز بکش(39 هفته و 3 روز بودم)تا منو معاینه کردگفت اه هنوز که 2 سانتی 🤨
من دیگ فکم چسبید به زمین ،با تعجب بهش گفتم چی داری میگی من از درد دارم میمیرم تو میگی 2 سانتم گفت اره برو خونه و 3 ساعت دیگ باز بیا،دیگ حالم داشت از این وضعیت بهم می‌خورد گفت حالا بخواب یه نوار بگیرم،نوار گرفت تا آره انقباض منظم و پشت سر هم دارم و تعجب کرد و سریع زنگ به دکترم و گفت که همچین وضعیتی داره چیکار کنیم،دکترم گفت بعد تمام شدن نوار باز معاینه کن اگر پیشرفت داشت بستری کنین،دیگ بعد نوار باز معاینه کرد گفت 2 سانت و نیمی گفتم تورو خدا بیا بستریم کن از درد دارم میمیرم دیگ کامل بی حال شده بودم،دیگ دلش به حالم سوخت و گفت باشه بستری میکنم ،صدای همسرم زدن گفتن براش کامپوت أناناس بیار و بزار دهنش ماهم بستریش میکنیم دیگ اینطوری شد که با 2 سانت و نیم و درد های زیاد بستری شدم
ادامه تا چند دقیقه دیگ تو تاپیک بعد میزارم

۱۰ پاسخ

مامان ایهان زود بزار دیگ😅 میخام ببینم راضی بودید از ماما .

منو لایک کن بقعه شو ببینم

ما منتظریم

ادامه لطفا

درد طبیعی چطوریه؟ من کمرم میگیره ول میکنه درد داره بعد بچمم هی خودش سفت میکنه
باوجود داشتن پساری اگه دردم بگیره چکارکنم ؟

خدایا منم هنوز دردم نگرفته ۳۸ و ۵ روزم

ای وای من 🤦🏻‍♀️

وای امان از این سانتا منم تجربه شمارو داشتم اعصایم بهم میریخت ماما میگفت هیچ تغییری نکردی همون دوسانتی

سلام گلم بیمارستان دیر چطوریه من دکترم اونجاست برای سزارین میخاستم ببینم چطور بیمارستانیه؟

وقتی،داری تعریف،میکنی یاد خودم میفتم😥😥 محیط قاعمو تو ذهنم یاداوری،کردم😥😥انشالله ک شما تجربه خوبی داری

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 4
خب اینو بگم که از همون اول که معاینه شدم متوجه شدیم که دهانه رحمم خیلی پشت هست و سخت باز میشه ،بخاطر همین ماما همراهم گفت باید حرکات هایی که چهار دست و گا هست و رقص های لگنی روی توپ انجام بدم که این کارا هر روز انجام میدادم
خب با 2 سانت و نیم بستری شدم با درد زیاد اما قابل تحمل ،دیگ سریع اتاق آماده کردن بهم دادن دیگ توپ بهم دادن رو توپ ورزش کردم و گفتن برسی 3 سانت میگیم ماما همراهت بیاد دیگ من روی توپ رقص های لگنی میرفتم توی اوج دردا میپریدم روی توپ(ساعت8 و نیم صبح بستری شدم) دیگ همه این کارا کردم یک ساعتی یه بار هم معاینه میشدم دیگ تا ساعت 10 رسیدم به 3 زنگ زدن به ماما همراهم اومد دیگ ورزش های تخصصی شروع کرد و باز یه ساعتی یه بار معاینه می‌کرد ،دیگ ساعت 11 دکترم اومد بالا سرم معاینه کرد گفت دردش خوبه اما تایمش کمه بخاطر همین دهانه رحم باز نمیشه،دیگ ماما همراه منو سجده کرد و معاینه کرد کیسه آبم کامل تخلیه کرد و کمک کرد که دهانه رحمم باز بشه،دیگ 11:45 دقیقه گفت شدی 8 سانت،دیگ اینقدر درد داشتم که انگار تو کما بودم،اصلا جون نداشتم فقط بدون هیچ حرفی هرچی میگفتن انجام میدادم اصلا جیغ نمیکشیدم و فقط نفس عمیق میکشیدم ،دیگ همش احساس فشار داشتم بدون اینکه دست خودم باشه تو حالت سجده زور میزدم،بهم گفت همینطور ادامه بدم و سجده بمونم،بدون هیچ حرکتی سجده موندم و فقط نفس عمیق میکشیدم و بدون اختیار تو دردا زور میزدم،
ادامه پایین میزارم
مامان آیهان مامان آیهان ۴ ماهگی
من دیگ کلا نا امید شدم و گفتم دیگ برای معاینه خودم اذیت نمیکنم تا 41 هفته که برم با سوزن فشار زایمان کنم
تا دیگ توی 39 هفته 2 روز رفتم باز معاینه که بهم گفت 2 سانت شدم و خیلی خوبه برات معاینه تحریکی انجام میده ان شاء الله ک تا آخر هفته زایمان میکنی،من همون روز شرایط پیاده روی نداشتم و شبش عقد دوستم دعوت بودم،من بعد معاینه درد های خفيف داشتم تا اینکه رفتم خونه آماده شدم برای مراسم عقد ،توی مراسم هم درد هام همینطور داشت بیشتر میشد من بهش خیلی توجه نمیکردم و تا آخر مراسم دیگ دردام منظم شده بود 7 دقیقه ی بار 5 دق ی بار
دیگ مراسم که تمام شد دردام خیلی زیاد شده بود در حدی ک به 4 دقیقه ی بار رسیده بود،شوهرم گفت تا بریم بیمارستان گفتم نه صبر کن صبح میریم تا دردام بیشتر بشه هنوزم میتونم تحمل کنم دیگ ساعت 3 اون خوابید من بیدار بودم و بخاطر دردا خوابم نمی‌برد و باز گفتم تحمل میکنم تا صبح که شیفت بیمارستان عوض بشه بعد میرم ،دیگ ساعت 6 بود که دردا غیر قابل تحمل شده بود و پشت سر هم و من دیگ تحمل دردام نداشتم،شوهرم بیدار کردم گفتم پاشو صبحانه بخوریم و بریم بیمارستان،اینقدر بی حال بودم که نتونستم حتی صبحانه بخورم
پاشدم آماده شدیم رفتیم سمت بیمارستان
ادامه تاپیک بعد😥
مامان آیهان مامان آیهان ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 1
من زایمان طبیعی بوشهر بیمارستان قائم با کلینیک ماهسون گرفته بودم
من پیاده روی از هفته 35 با روزی 20 دقیقه شروع کردم و تو هفته 37 به صورت سر سخت روزی یک ساعت ورزش های مخصوص بارداری انجام میدادم و انتظار داشتم توی 38 هفته زایمان کنم،به صورت عجیبی از وقتی رفته بودم توی ماه 9 دردام قطع شده بود و حالم خوش بود،اصلا انگار نه انگار که باردار بودم،این قضیه کلی اذیتم می‌کرد دیگ روز های آخر کارم شده بود گریه و حس میکردم که سوزن فشاری میشم،بخاطر زایمان از خونه و شوهرم دور بودم همین باعث شده بود روحیم کلا ببازم،توی 37 هفته و 3 روز معاینه لگنی شدم گفت دهانه رحم 1 سانت و سر بچه کامل تو لگن هست و خیلی لگن خوبی دارم برای زایمان طبیعی که گفت با دوتا زور میتونی راحت زایمان کنی،دیگ من خیلی خوشحال بودم گفتم حتما تا هفته دیگ به سانت میرسم و راحت زایمان میکنم،و ورزش ها پیاده روی بیشتر کردم،و هفته بعد توی 38 هفته 2 روز رفتم برا معاینه تحریکی متاسفانه گفت هنوز همون 1 سانت هستم و وضعیتم دیگ تغییر نکرده و گفت با 1 سانت خوب نمیتونم تحریکت کنم اما تمام سعی خودم میکنم ،بعد معاینه کمی درد داشتم و رفتم پیاده روی 1 ساعت و تا آخر شب هم درد پریود داشتم و صبحش قطع شد دیگ ،باز ناامید نشدم و ادامه دادم تا روز بعدش که دیگ ترشحات موکوسی داشتم و این ترشحات کرم رنگ بود و ادامه داشت (برای من ترشحاتم دیگ بعد معاینه تحریکی قطع نشد)باز وضعیتم همینطور بود بدون درد و هیچ انقباضی تا که 38 هفته و 5 روز باز رفتم برای معاینه تحریکی که باز گفت همون 1 سانت پیشرفت نداشتم نمیتونه برام تحریکی انجام بده
ادامه تاپیک بعد میزارم
مامان آقا کارن🧡 مامان آقا کارن🧡 ۷ ماهگی
تجربه زایمانم پارت 2😀

بعد اون درد دیگ درد اونجوری نداشتم تا اینکه دیروز رفتم کلینیک و مامام قرار شد معاینه تحریکی کنه، که شده بودم 3 سانت و گفت یکمی فقط تحریکی بود و بخاطر وزنم گفت بهتره تا پنجشنبه زایمان کنی نکردی پنجشنبه بیا کلینیک مدام معاینت کنم و ورزش کنی دردت بگیره، بعد از معاینه همونجا ورزش کردم، بعدم با مامانم 1 ساعتی پیاده روی کردمو رفتم خونه دوش آبگرم گرفتم و ورزش کردم دوباره تو خونه، ساعت 7 بود که مامانم اینا افطار کردن و من کم کم دردم می‌گرفت و ول می‌کرد ولی هر 10 دقیقه بود برای همینم دوباره گفتم حتما کاذبه، باز تو خونه پیاده روی کردم دوش گرفتم و ساعت 1 و نیم بود خوابیدم، ولی ساعت 3 که مامانم اینا واسه سحری بیدار شدن منم دردم شدت گرفته بود انگار بیدار شدم یکم نون و ماست خوردم (تنها بهونه ای که میتونستم دردمو قائم کنم گشنگی بود 😅) بعد مامانم گرفت خوابید ولی من نتونستم تا ساعت 5 صبح تحمل کردم، دوش آبگرم گرفتم، ساعت 6 بود دردام هر 3 دقیقه شده بود و شدتش زیاد، دیگ زنگ زدم به مامام که گفت نه هنوز زوده ورزش کن، منم تا 7 صبح تحمل کردم ولی 7 دیگ نکشیدم زنگ زدم گفتم یه معاینه میرم ببینم چند سانتم که مامام گفت نه فکر نکنم تغییر کرده باشی دردتو تو خونه بکشی بهتره، برو بیمارستان معاینه کنن بعد بیا کلینیک پیش خودم ورزش کن وقتش شد بریم بیمارستان، خلاصه ما 7 راه افتادیم به سمت بیمارستان، تو راه دردام کنترلش دستم اومده بود وقتی می‌گرفت کل تنمو شل میکردم قابل تحمل میشد، رفتم زایشگاه گفتم درد دارم و معاینه کرد، یهو سرپرستارو صدا زد گفت بیا کو یه معاینه بکن فکر میکنم فوله 😅 منم انقده تعجب کرده بودم حد نداشت، خلاصه سرپرستارم نگاه کرد و گفت آره 9 سانته، بستریش کن
مامان ملیکا۷ساله‌محیا مامان ملیکا۷ساله‌محیا ۲ ماهگی
پارت دوم زایمان
من ساعت 18معاینه شدم دیگ بعدش رفتم پارک اونجا درد داشتم ولی منظم نبود ولی من پیاده روی میکردم همونجا
دیگ بعدش رفتیم پیتزا خوردیم ک من از درد اشتها نداشتم زیاد جاتون خالی من هعی فاصله دردام نزدیک بهم میشد دیگ به شوهرم گفتم بریم تا بیمارستان یک چکی بشم بعد بریم خونه
دیگ من تا رسیدم بیمارستان دیگ شدت دردام خیلی زیاد بود
دیگ چون درد داشتم اول معاینه کردن و گف بازم 2سانتی
دیگ متاسفانه اتاق sntپر بود گف باید 30دقه منتظر باشی من هر موقع درد نداشتم فقط ورزش و پیاده روی میکردم
دیگ نوبتم شد رفتم اس ان تی دیگ اونجا انقباض نشون داد و گفت باید دوباره معاینه بشی که شده بودم 3سانت ولی دردام زیاد برای همین تو همین دردام دوباره تحریکی انجام داد برام و گفت برو نیم ساعت دیگ بیا معاینه کنم انشالله رسیدی به 4سانت
که من رفتم دستشویی دیدم خون میاد ازم و یک دفعه کیسه ابم پاره شد
دیگ دوباره معاینه شدم شده بودم 4سانت و من از زور درد بالا میاوردم و ازم خونابه میرفت
مامان آرتا 💙👣 مامان آرتا 💙👣 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۳:
خلاصه دیگه مامانمم بود گفت عجله نکن بیا بریم خونه دردات شروع شد بیا گفتم نه بریم پیادروی برگردم باز شده
زنگ زدم به همسرم و گفتم کیف بچه و وسایل من و بردار که دیگه می‌خوام بستریم کنن دیگه طفلک رو هم به ترس انداختم می‌گفت تا یک ساعت دیگه زایمان نکن تا برسم فکر میکرد بستری شم بلافاصله بچه در میاد 🤣
دیگه زنگ زدم ماما همراهم و بهش گفتم اینطوریه گفت هر موقع بستری شدی خبر بده که بیام دیگه همون دور بیمارستان پیادروی کردم.
خواهر شوهرم ماما زنگ زد گفت برو خونه دردت شروع بشه الکی گفتم نه الان یک ساعت راه رفتم حس میکنم دردام داره منظم میشه گفت پس اگه اینطوریه و ۳ سانته خوب بازی نمیصرفه بری خونه صبح باز برگردی تا آخر شب پیادروی کن بعد برو دوباره معاینه شو
خلاصه ساعت۷ قرار بود برگردم بیمارستان ساعت ۱۱ برگشتم
دیگه شوهرمم هنوز نیومده بود گفت صبر کن من بیام ببینمت بعد برو تو تا شوهرم اومد ۱۱ و نیم شد و بعد رفتم اتاق تریاژ
که متاسفانه شیفت تغییر کرده بود و مامای این شیفت یه خانم بد اخلاق نصیبم شد بهش گفتم سر شب اومدم معاینه شدم ۳ سانت بودم همکارتون‌ گفت برو پیادروی بیا بستری شو گفت برو بخواب معاینه کنم
معاینه کرد گفت هنوز همون ۳ سانتی پاشو برو 😐 گفتم یعنی چی من اومدم بستری شم گفت مگه خونه خاله باید ۴,۵ سانت بشی گفتم همکارتون اینطوری گفت و من ترشح دیدم و حرکات بچه هم خیلی کم بود امروز و فلان گفت نه همکارم فکر کرده شاید باز بشی برو خبری از بستری نیست حالا اگه میخوای بیا ۲۰ دقیقه نوار قلب بگیرم...
دیگه با باد خالی شده دراز کشیدم رو تخت برای نوار قلب... حالا شوهرم پشت در یه دست کیف بچه یه دست وسایل من🤣 خجالت می‌کشیدم برگردم بگم خبری نیست هنوز
مامان پسرم مامان پسرم ۸ ماهگی
خب بیاید داستان زایمانمو بگم:
۳۸ هفته و ۳ روز بودم من دیروز رفتم معاینه لگن وقتی معاینه کرد با خواست خودش معاینه تحریکی انجام داد و گفت الان ۲ سانت بازی و دهانه رحمت نرمه امشب برو بستری شو. بعد معاینه به لکه بینی افتادم و انقباض هام شروع شد هر ۱۰ دقیقه میگرفت .
شب شام خوردیم راه افتادیم طرف بیمارستان که ۲ ساعت راه بود معاینه کرد گفت هنوز همون ۲ سانت بازه ولی دردام هر ۸ دقیقه شده بود. گفت برو وقتی هر یکی دو دقیقه شد بیا بستری شو . رفتیم خونه اقوام شب تا ساعت ۸ و نیم صبح هی راه میرفتم تو خونه و انقباض هام هر ۳ . ۴ دقیقه شده بود رفتیم بیمارستان معاینه کرد گفت ۶ سانتی الان آماده زایمانی 😃
لباسامو عوض کردم ساعت ۹ تا ۱۱ و نیم هی انقباض میومد بهشون گفتم اپیدورال زدن بعد چند دقیقه دردام کم شد و فول شدم رفتیم اتاق زایمان با جند تا زور محکم بچه دنیا اومد ساعت ۱۲ . ولی جفت مونده بود تو رحم بعد نیم ساعت اومد که باعث خونریزی شد با آمپول و دست انداختن اومد بیرون ☹️
الانم سون وصل کردن .
وزن نی نی هم ۳۳۰۰
مامان آرش کوچولو مامان آرش کوچولو ۵ ماهگی
سلام مامانا من هنوز بیمارستانم اومدم تجربه زایمانم رو بگم بهتون
من پریشب از ساعت 1 درد داشتم هر ی ساعت ی بار تا صبح تحمل کردم صبح ساعت 9 رسیدم بیمارستان نوار قلب گرفتن گفتن خوب نیست معاینه کرد 2 سانت باز بودم گفتن باید بری سنو بیو فیزیکال رفتم سونو نسل فردا از ساعت 12 تا ساعت 3 منتظر بودم دیگه نوبتم شد رفتم گفت سونو خوبه بعد سونو رو اوردم بیمارستان نشون دادم گفت بزار معاینه کنم گفت شدی 3 سانت خوب داری بیشرفت میکنی باید بستری بشی دیگه من گفتم نمیشه برم یکم راه برم هنوز درد زیادی ندارم گفت برو تا دوساعت دیگه بیا منم پیاده از جای بیمارستان تا حرم رفتم و برگشتم اومدم دیگه بستری کردن خیلی درد داشتم گفت بزار معاینه کنم دید شدم چهار سانت گفت بای کیسه اب رو پاره کنم تا اینکه هم پاره کرد اب همه مدفوع بود به خودم نشون دادم زنگ زد به دکترم گفت اونم گفت حاضرش کنید واسه عمل منم دارم میام دیگه ساعت 9 حاضر شدم تا 9 ربع رفتم اتاق عمل 9 نیم اومدم بیرون بردنم تو ریکاوری خیلی بد بود همش سرما میخوردم خلاصه ساعت 10 نیم اینا بود اوردنم بخش پمپ دردم هر چی گفتم وصل نکردن حالا دردش با شیاف قابل تحمله فقط ماساژ شکمیش خیلی درد داشت فکر کنم به اندازه درد که تا 4 سانت کشیدم واسه زایمان طبیعی
الانم هنوز بیمارستانم پسرمم 3 روز باید بستری بشه برا مون دعا کنید
بیمارستان موسی بن جعفر رفتم
هزینه زایمان ۱۱ تومن بود
اپیدورال 1 تومن
سزارین 17 میلیون
مامان کیان مامان کیان ۴ ماهگی
پارت ۲
تجربه زایمان (طبیعی)
صبحش بیدار شدم برم خونه مادربزرگم طبق هرروز که تنها نباشم درد نداشتم رفتم صبحونه خوردم که دردام اوج گرفت راستی روز قبل یکم معاینه تحریکی شده بودم به خودم میپیچیدم عرق میکردم ولی قابل تحمل بود به ماما گفتم گفت تایم بگیر هیچ جا نرو دوساعت خونه درد کشیدم تا ساعت ۱۰بعد گفت بیا مطب معاینه شی رفتم گفت ۵سانتی عالیه با شوهرم و ماما تو همون مطب ورزش کردیم و ماساژ های مخصوص که دردام آروم بشه تا به حدی رسید که گریه کردم بعد معاینه کرد گفت ۶سانتی عالیه پاشو بریم رفتیم بیمارستان بستری شدم خیلی سریع بردن رو تخت منو اول نوار قلب گرفتن بعد کیسه ابمو زدن که بعد اون تازه دردام شروع شد ولی بازم برام قابل تحمل بود یکم اذیت داشت که بعد هی آروم میشد داشتم از حال میرفتم چشام بسته بود خوابم میومد گفتم تورو خدا بی دردی گفت باید معاینه شی که من ۸رو به۹بودم ماما هی دستام ماساژ میداد و ورزش میداد باهاش همکاری میکردم منم بعد گفت دراز بکش بچه داره میاد از زور زدن بگم که بهترین بود