عزیزم شوهر منم ده روز مونده به زایمانم با کلی درد برداشت برد ویلا با خانوادش که راه زیادی بود من انقد حالم بد بود اما خانوادش هی زنگ میزدن و خودش هم به اونا میگف من شانس ندارم. برداشت برد منو اونجا مریض شدم و اومدم یه هفته افتادم هیچکی نیومد یه سر بزنه بهم تنها بودم و کلی کار خونم مونده بود پاشدم کار کنم کیسه ابم ترکید و زایمانم انجام شد. خیلی ادمای مزخرفین. درد که داشتم با خارش وحشتناک پدرشوهرم میگف گلش کن این عادتشه. شوهرم حرصش گرفته بود ازم میگفتم درد دارم بریم nst. یاد اون روزا میفتم حالم بد میشه
چرت ترین جا هم بندر گناوه بندر عباس هست من عید ۱ هفته اونجا بودم اصلا حال نکردم با هواش خیلی گرم بود
باز قم زندگی میکنی یکم به گرما عادت داری این خوبه
چه پدر شوهر خری داری از اون بدتر شوهر بی درکت اگه شوهرت پشتت بود پدر شوهرت جرات۱منن۱۱مممننمص چنین رفتاری رو نداش
ما خوزستان هستیم فقط انگار آتیش روشن کنارش نشستیم
جدی چه فکری کرد الان برداشت شما رو برد گناوه بابا من سال نود و پنج واسه عید رفتیم گناوه یعنی توبه کردم که هیچوقت اونموقعه جنوب نرم بعد الان که واویلاست اونجا
ولی خودتو نترسون ۶۵ درجه نیس عزیز ۳۹ درجس الان گناوه بزن گوگل ببین😁
حاملم هستی رفتی😪
عقل نداره راحته😂😂😂اخی که تابستون میره سمت جنوب حداقل کرمونشاهی شهرکردی ارومیه و تبریزی نه گناوه که الان تشه
منم بندر عباسم گرمه گرممم😬
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.