تجربه زایمان :بعد وارد بخش ک شدم دوباره بعد چند دقیقه اومدن شکم فشار دادن این مرحله واقعا درد داره بعدش تا شب با پمپ دردام قابل کنترل بودن بعد اون اومدن سوند در بیارن دوباره ترس داشتم ک گفت نفس عمیق بکش پاهاتم باز کن اینکار کردم اصلا درد نداشتم گفتن باید بیایی پایین تا راه بری راه رفتن خیلی بد بود من دوقدم برداشتم حالم بد شد بعد دیگ گفت برگرد بخواب رو تخت بعد یک ساعت دوباره امتحان کردم باز حالم بد شد ولی برا بار سوم خوب شد و راحت تر بودم اینم تجربه زایمان من واقعا خدا کمک میکنه من فکر نمیکردم برام اینجوری پیش بره تا میتونین راه برین هر روز بخیه ها بشورین خشک کنید تا عفونت نکن من یه دو روز بخیه هام عفونت کردن اذیت شدم دیگ تا روز ۷ سرپا هستین اومدین خونه شیاف استفاده کنید تا درد نکشین ،کسایی ک شیر دارن تا میتونین با شیر دوش ندوشین ک زخم میشیم اذیت میشن با آب ولرم با دست سینه هاتون خالی کنید اینم تجربه هایی ک من داشتم امیدوارم کاربردی بوده باشه

۵ پاسخ

سلام عزیزم
ممنون که تجربه هاتو در اختیارمون گذاشتی
بیمارستان ارجمند لباس نوزاد اختیاری میدن یا اجباری به همه میدن؟

از بیمارستان ارجمند راضی بودی؟,رسیدگیشون چطوربود

مبارکت باشه عزیزم

کدوم شهری؟

ممنونم عزیزم

سوال های مرتبط

مامان میران💙(: مامان میران💙(: ۸ ماهگی
( پارت ۳ ) تجربه زایمان طبیعی 👶🏻💙
و بلاخره آقا میران ساعت ۹:۱۰ دقیقه ۶ اسفند بدنیا اومد 😍🧿🥰
من ۳۵ تا بخیه داخلی و ۵ تا بخیه بیرونی خوردم ک ۱ ساعت و نیم طول کشید بی حسی زیاد روم اثر نکرده بود و اذیت شدم با وجود این همه درد ک کشیدم بعد از زایمان وقتی پسرمو دیدم و ماما گذاشتش تو بغلم یه حس خیلی خوبی بهم دست داد و احساس سبکی کردم اون لحظه دردام فراموش کردم و همینطور باورم نمیشد ک من این فرشته کوچولو رو بدنیا آوردم راستی اینم بگم ک اون لحظه ک درد داشتم برای همه‌ دعا کردم بیشتر هم برا خانومای باردار ک‌ راحت و بسلامتی زایمان کنن
و اینکه از اونجایی ک ماما بخیه هامو بد زده بود منم ک بافت بدنم نرم و پوستم حساس بود بخیه رو پس زده بود من بعد از ۱ روز ک مرخص شدم همش درد و سوزش داشتم وقتی با آینه چک کردم دیدم ۲ تا از بخیه های داخلی و ۵ تا بخیه بیرونیم کلا باز شد با وجود اینکه هیچ فعالیتی نداشتم همش استراحت میکردم و تو رختخواب بودم ۲ بار هم تو آب و بتادین نشستم (در حد ۱۰ دقیقه) با سرم شست و شو و شامپو بچه هم خودمو میشستم قرص هامم سر وقت میخورم شیاف هم میزاشتم با اینکه این همه رعایت کردم بخیه هام یه ذره عفونت کرد بعد از ۴ روز دوباره رفتم بیمارستان و مجددا قسمت هایی ک باز شده بود رو با یه نخ دیگ ک مخصوص سزارین بود بخیه زدن و من دوباره درد کشیدم 😖
مامان سلینا ♥️ مامان سلینا ♥️ ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت «۲»
دیگه نرفتم خونه همونجا تو بیمارستان راه میرفتم از شدت درد نمی‌تونستم بشینم مامانم بیچاره پا ب پای من درد میکشید 🥺تا ساعت ۴ دوباره رفتم برا معاینه گفتن زوده برو راه برو دوباره تا ساعت ۶ راه رفتم با قر کمر ک خودشون صدا زدن ک بیا لباساتو بپوش دیگ خوشحال شدم گفتم پمپ درد وصل میکنن بلکه یکم دردام کم بشه بستری شدم مامانمو بیرون کردن 🥺 معاینه کردن گفتن ۵.۶ سانتی پمپ رو وصل کردن دردام یکم قابل تحمل شد بعد ی ساعت دردام شدید شد که صدا زدم گفتن هنوز همونی تغییر نکردی یکم بعد ماما اومد دکتر رو صدا زد دکتر گفت کیسه ابتو میزنم منم خیلی ترسیده بودم کیسه ابمو ک زد دیک از درد نمیتونستم نفس بکشم 😭 یکم بعد مامانم و مامان بزرگم اومدن بالاسرم همش گریه میکردم میگفتم میمیرم
دیگ مامان بزرگمو بیرون کردن من گفتن مامان بالاسرم باشه همش گریه میکردم بیچاره مامانم خیلی عذاب میکشید دوباره اومدم یکی دو بار معاینه کردن گفتن زوده
دیگه ساعت فک کنم نزدیک ۱۰ شب بود همش میگفتم طاقت ندارم کمکم کنید البته ی چند باری معاینه تحریکی کردن تا دهانه رحم باز بشه بعد دکتر اومد نگا کرد گفت ۹ سانته آماده کنید برا زایمان منی ک هم گریه میکردم هم خوشحال بودم🥺
مامان کارن مامان کارن ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت۱
روز پنجشنبه رفتم دکتر معاینه شدم گفت۴سانتی ولی من اصلا درد نداشتم دکتر گفت امروز فردا دردت میگیره ولی من اصلا درد نداشتم تا روز شنبه پیاده روی کردم ورزش کردم ولی اصلا دردم نگرفت صبح روز شنبه تکونای بچه کم شدرفتم بیمارستان گفتم دهانه رحمم بازه قبول نکردن دوباره معاینه‌م کردن دیدن ۴سانتم بعدش بستریم کردن اول کیسه آبمو ترکوندن ک درد نداشت پاره کردنش بعد اون دردام شروع شد ولی خیلی کم بعدش بهم آمپول فشار زدن ک دردام بیشتر و بیشتر میشد بعد برام گاز بی دردی آوردن ک واقعا تاثیر گذاشت رو دردام یکم قابل تحمل میکردش (ساعت ۳:۳۰بستری شدم)ساعت ۵:۳۰رسیدم ب فولی وگفتن چندتا زور بزن ک سر بچه داره میاد بیرون چندتا زور خوب دادم بعد منو بردن سر تخت زایمان با سه تا زور خوب بچه ب دنیا اومد ولی بعد اینکه بچه اومد دچار پارگی شدم و خونریزی کردم تو اتاق زایمان کنترل کردن ولی بعد اینکه وارد بخش شدم دوباره حالم بده شد انگار میخواستم دوباره زایمان کنم اومدن منو چک کردن دیدن خونریزی شدیده و من عین مار ب خودم میپیچیدم و همش حالم بدتر میشد سرم گیج می‌رفت عرق میکردم حالت تهوع داشتم دکتر ک اومد بالا سرم منو برد اتاق عمل و دوباره از دهانه واژن جراحی شدم سه روز تو بیمارستان بستری شدم و تحت نظر بودم زایمان خیلی راحتی داشتم ولی پارگی بعدش خیلی اذیتم کرد ولی خداروشکر الان حال منو پسرم خوبه
مامان (😘چال گونه😘) مامان (😘چال گونه😘) ۷ ماهگی
تجربه زایمان

ساعت هفت صبح از خونه حرکت کردیم هشت بیمارستان بودیم رفتیم پذیرش چون روز تعطیل بود رفتیم تریاژ اونجا نامه سزازینمو دادم پذیرش شدم گفتن باید آزمایش بدی جوابش بیاد بعد بری اتاق عمل آزمایش دادم تا جوابش اومد ساعت یازده و نیم شد رفتم اتاق عمل بهم بی حسی زدن یکم طول کشید بی حس شدم بعد شروع کردن موقع فشار شکم یکم درد داشتم اذیت شدم بید گل پسرمو دیدم 🥰🥰😍😍بعدم شروع کردن بخیه زدن بعدم رفتم ریکاوری یکم بعدم رفتم بخش ک ساعت نزدیک دو بعد از ظهر شده بود راستی اینم بگم سوند رو قبل بی حسی زدن ک خیلی اذیت شدم اومدم بخش دردام خیلی زود شروع شد حتی قبل ازبین رفتن بی حسی شیاف دیکلوفناک استفاده کردم بهتر شوم روز اول خیلی اذیت شدم ۱۲ ساعت بعد عمل سوند رو در آوردن ک خیلی درد داشت ولی بعدش راحت شدم پاشدم راه رفتم خیلی بهتر شدم شروع کردم ب خوردن کم کم بهتر شدم ولی بعدش سردرد گرفتم الان ۴۸ ساعته تقریبا زایمان کردم دارم مرخص میشم برم خونه با گل پسرم خیلی خوشحالم امید وارم همتون ب موقع وصحیح سالم زایمان کنید سعی کردم کامل باشه اگه سوالی داشتید در خدمتم
مامان Hanis👼🏻🍭🍼 مامان Hanis👼🏻🍭🍼 ۱ ماهگی
ادامه تجربه زایمانم🥰
نیم ساعت تو ریکاوری بودم‌که لرز خیلی شدیدی داشتم و گفتن طبیعیه بخاطر بیحسیه که زدن بهت
بعد اومدن منو بردن و گفتن باید بری تو بخش دم در اتاق عمل یه خانومی بود محکم شکممو ماساژ داد یکم درد داشت ولی نه اونقدری که ازش غول ساخته بودن ،درو باز کردن و شوهرمو دیدم انگار یه جون به جونام اضافه شد🥺
اومد پیشونیمو بوسید و از رو تخت جابجام کردن و بردنم تو بخش
گفتن باید بچه رو شیر بدی ولی من چون سینه ام پهن بود بچم سینه نگرفت و بهش شیر خشک دادیم
کم کم دردام شروع شد و پرستارا برام شیاف میذاشتن کمتر میشد ولی قابل تحمل بود
گفتن تا ۸ ساعت نباید هیچی بخوری و من حدودا ساعتای ۱۰ بود بهم اجازه دادن چای و خرما بخورم،بعد اومدن سوند رو درآوردن که اصلا درد نداشت و گفتن ساعت ۱ باید خودت پاشی راه بری
ساعت ۱ شد و من دستشویی داشتم با کمک مادرم و پرستار بلند شدم از تخت درد که‌داشت خیلی همینکه پاشدم سرپا خون زد بیرون که زد رو دمپاییم ریخت تو اتاق و سرم گیج میرفت حالم میخواست بد شه خونریزی شدید داشتم و پرستار گفت اگه اینجوری باشی مرخصت نمیکنیم زنگ زدن به دکترم و دکترم گفت آمپول بزنید براش تا خونریزیش کمتر بشه و واقعا کمتر هم شد
و فرداش صبح ساعت ۱۰ مرخصم کردن و گفتن تو خونه هر ۶ ساعت شیاف بزار تا دردت کمتر بشه و واقعا جواب بود🥰
اینم از تجربه من شاید به درد کسی بخوره❤🌹