سوال های مرتبط

مامان دیان😻 مامان دیان😻 ۶ ماهگی
پارت 4
من کلی زور میدادم اومدن نگا کردن گفتن افرین همینطور ادامه بده تا ی ساعت زایمان میکنی من همینطور ادامه دادم نیم ساعت نکشید ک زایمان کردم خیلی زور دادم اخرش ت تختی ک بستری بودم گف سرش دیده شد میتونی بری اتاق عمل گفتم اره پاشدیم رفتیم اتاق عمل ی چن دیقه زور دادم گفتن عالی هستی ادامه بده ادامه دادم و با ی فشار محکم زایمان کردم خیلی راحت ب دنیا اومد ینی 1ساعت نکشید ک درد زایمان بکشم ت بیمارستان همون دکتری ک بهم گف ت3سانتی بستری نمیکنمت منو زایمان کرد گف متوجهی ک چقد راحت و خوب زایمان کردی گفتم اره من هچ دردی زایمانی نداشتم بچه رو برداشتن از شکمم حالم خیلی خوب بود باهاشون حف میزدم گفتم وزن بچم چقدره گفتن۲۷٠٠بد ماما گف ت شوهرت انقد گریه کرده ک همسرم و مامانم فقد بیرون گریه میکردن من خوب بودم ولی
بعداش بخیه هامو زد خیلی کشید بخیه هامو بزنه درسته بی حسی زد حس نکردم ولی اخراش حس میکردم خیلی کشید برام تا بخیه رو بزنه خلاصه تم شد رفتیم بستری با بچم حالم خوب بود
پارت 5هم حس
مامان ویهان👼🏼🩵 مامان ویهان👼🏼🩵 ۱۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۳👶🏻💙
ویهان رو که دیدم دیگه بعدش رو از شدت اینکه سرم ها هوشیاریمو برده بودن بین خواب و بیدار بودم یادم نمیاد یهو دیدم اومدم ریکاوری
اون لحظه ک تختمو تو ریکاوری جابجا کردن خیلی درد داشتم وایی
تو ریکاوری زااار میزدم از شدت درد انقدم احساس تنهایی داشتم ...
گریه میکردم میگفتم توروخدا بزارید مامانم بیاد پیشم اخر نتونستم درد رو تحمل کنم گفتم برام پمپ درد بیارید پمپ درد تو ریکاوری زیاد کمک حالم نشد ولی تو بخش خوب بود
رفتم ک بخش مامانمو همسرم اومدن پسرمم اوردن اونجام خیلی درد داشتم ار درد فقط زار میزدم گریه میکردم پمپ درد کفایت نمیکرد برام 🥺❤️‍🩹
خلاصه وقتی ویهان رو اوردن مامانم بغلش گرف همه رفتن سمت ویهان باز من تنها موندم🤣 فقط گریه میکردم 🫠
بعدش دگ از گشنگی هلاک شدع بودم نمیزاشتن جیزی بخورم حتی اب
ساعتی ک مشخص کرده بودن چیزی نخورم گذشت و گفتن باید راه بری
پاشدم راه برم خیلی سخت بود واقعا سختتت و دردناک بود برای من بشخصه
خونریزیم شدید بود موقع راه رفتن گلاب ب روتون اتاقم کثیف شد انگار شیراب باز شدع بود ...🤦🏻‍♀️
اومدم یه چیزی خوردم و خوابیدم ... در کل سزارینم خیلی دردناک بود
میشه گف فقط برش خوردنمو نفهمیدم دردای زیادی کشیدم تا روز بخیه کشیدن اما خب فدای سر بچم هنوزم ک هنوزه ۱۵ روز میگذره بخاطر بالا اوردن تو اتاق عمل سرمو چرخوندن سر درد و گردن وحشتناک هرروز باهامه 🥺🥲
-و این بود قصه ۱۴ اسفند ما👶🏻💙
انشالله همتون بسلامتی فارغ شید که بعد فارغ شدن کلی راه و مسئولیت دارید😍
مامان هیلدا مامان هیلدا ۱ ماهگی
زایمان سزارین پارت ۲
بعداینکه بچه ب دنیا اومد و صداشو شنیدم ی حسی داشتم ک اصلا نمیشه توصیف کرد فقط اشک بود ک از چشمام میومد..تو اون لحظه همه رو دعا کردم..بعدش اوردنم ریکاوری یکم سردم بود هیچ دردی نداشتم اصلا حس میکردم فلج شدم😅 ساعت ۶ اوردن بخش منو.تا ساعت ۱۰ ۱۱ هیچ دردی نداشتم بعد کم کم بی حسی رفت و من دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود در حد درد پریودی..اوردن بهم چای عسل دادن گفتن بخور اگ حالت تهوع نداشتی کم کم غدا بخور.اونو ک خوردم چنددیقه بعد گلاب ب روتون یهو بالااوردم فقط اون لحظه خیلی اذیت شدم و بخیه هام تیر کشید.دگ لباسام و همه چی کثیف شد پرستار اومد گف باید پاشی بریم عوض کنم همه چیتو.منم بلندشدم اروم راه رفتم.اونقدری ک من ازاولین راه رفتن شنیده بودم وحشت داشتم ولی واقعا دردش واس منی ک خیلی کم طاقتم قابل تحمل بود.خلاصه ک همه چیمو عوض کردن و اومدم دراز کشیدم دردم زیاد بود شیاف گذاشتن یکم بهتر شدم دگ کم کم غذا خوردم خیلی کم خوردم میترسیدم باز حالم بد شه.خرما و ابمیوه خیلی خوبه حتما بخورید.اخرشب ام سوند رو کشیدن یک لحظه درد داشت فقط.فرداشم ساعت ۱۲ مرخص شدم.
مامان سلنا مامان سلنا ۸ ماهگی
خاطره زایمان سزارین(۲)
کلا حس خوبی نداشتم همش نفسم قطع میشد عملمم خیلی طولانی شد نمیدونم چون سز دوم بود اینطوری بود یا نه ساعت۱۱منو اوردن ریکاوری باز انقد اونجا هم شلوغ بود یک ساعت هم اونجا موندم اثر بی حسیم کامل رفت و درد داشتم در حالی ک سر سز اول من تا ۶ساعت حس نداشتم و حالم عالی بود دیگ باخواهش برام مسکن زدن و بردنم بخش بعد چند دقیقه اومدن چند نفر بالا سرم و شکممو محکم فشار دادن مررردمو زنده شدم بلند بلند گریه میکردم اونا هم برخورد خوبی نداشتن بااینکه بیمارستان خصوصی بود خیلی عذاب کشیدم مامانمم بادیدن من گریه اش گرفت باز رفتن یک ساعت دیگه اومدن فشار دادن و همچنان درد داشتم همه ترسم راه رفتنه بود اما با وجود دردی ک سر فشار دادن شکمم کشیدم درد این کمتر بود تا صبح سه بار پاشدم راه رفتم و رفتم سرویس حالم با راه رفتن بهتر میشد.خلاصه ک اونشب گذشت و صبح هم پاشدم راه رفتم پشتم با پاشنه پام ب شدت درد گرفته بود و همچنان هم پشتم درد میکنه اومدم خونه رفتم دوش گرفتم و الان اوکیم روزای اول دردم با شیاف قابل تحمل بود خلاصه این زایمان خیلی سخت بود برام اما گذشت و خداروشکر دخترم الان بغلمه و سالمه و همه این درد کشیدنا فدای یک تار موهاش🥰😊❤️
مامان گل پسرم مامان گل پسرم ۱۰ ماهگی
دوستان تایپک قبلی بعدش پسرم بیدار شد نتونستم بنویسم.. ۲۹ هفتم بود ک نصف شب بیدار شدم ساعت ۳ ک حس کردم شلوارم خیسه تا خواستم عوض کنم قطره قطره ریخت دیگه بعد نوار گذاشتم دیدم لکه هام صورتی شده ولی هیچ دردی نداشتم صبحش با شوهرم رفتبم بیمارستان معاینه کرد یه فینگر باز بودم ولی چون آبریزش داشتم گفتن یساری شو ولی درد نداشتم گفتم بزار برم خونه پیاده روی و اینکار بکنم دردم بگیره بیام.بعدش اومدنی دوساعت پیاده روی کردم دیگه از ساعت ۱۲ و نیم دردام کم کم شروع شد ولی خفیف .منم هی دور خونه راه میرفتم دیگه ساعت ۸ شب دردام خیلی بیشتر شد و مرتب دیگه رفتم بیمارستان تازه دو فینگر بودم گفتن برو ی ساعت پیاده روی کن بیا منم راه رفتم خیلی ازیت بودم ولی باید راه میرفتم دردم ک داشتم بعدش ک رفتم گفتن هنوز دوسانتی ولی بستری باید باشید زیر نظرمون خلاصه ساعت دو نیم یا ده بود ک بستری شدم و لباسامو عوض کردم داخل ی
اتاق کوچیک ک دوتا تخت داشت بردنم بجز من کسی تو اتاق نبود یعنی زایمانی بود ولی اتاقی بغلی دیگه سرم زدن و آمپول و اینا ک دیگه کم کم دردناک بیشتر شد وای مخصوصا وقتی اون‌ کمر بند ان اس تی دور کمرم بود یعنی مردم بخدا
مامان ماهلیـــــــن مامان ماهلیـــــــن روزهای ابتدایی تولد
پارت2
بخام با جزئیات بیشتر بگم اینه ک تا 5سانت همه چی عالی پیش رفت انقباضامو با ورزش و تنفس مناسبی ک ماما بهم میگفت کنترل میکردم، برای راحتی خودم از5سانت تا8سانت و با گاز بی دردی سپری کردم ک اونم عالی بود و ی حس گیجی دل چسبی بهم میداد
8تا10سانت خیلی مهم بود ک باید خیلی حواسمو جمع میکردم وقتی حس زورم میاد زور ندم تا دهانه رحمم ورم نکنه و نب نی ب راحتی بیاد بیرون
از8تا 10سانتمم خیلی سریع سپری شد و رفتیم اتاق زایمان
مامای عامل زایمانمم خوب بود خداییش ولی اسمشو یادم نمیاد
فکنم تو4یا5 مین زورم بود ک برش خوردمو ماهلین نازمو ب دنیا اوردم😍😍😍😍
بعدم ک بخیه زدن شروع شد و من خیلی سر بخیه شدن درد کشیدم😬😬
قسمت دردناک بعدشم فشار دادن شکمم بود 🤷🏻‍♀️
بعدش رفتم لباسمو عوض کردمو رفتیم تو ی اتاق ک اسمشو یادم نیست و بعد چند دقیقه دخترمو اوردن😍ماما همراهم تو اتاق زایمان براش اذان پخش کرده بود و فیلم گرفته بود🥰
بعد منو همسرمو دخترم 3تایی شدیم و کلی بهمون خوش گذشت و عکس گرفتیم
مامان یار امام زمان مامان یار امام زمان ۷ ماهگی
تجربه زایمان :بعد وارد بخش ک شدم دوباره بعد چند دقیقه اومدن شکم فشار دادن این مرحله واقعا درد داره بعدش تا شب با پمپ دردام قابل کنترل بودن بعد اون اومدن سوند در بیارن دوباره ترس داشتم ک گفت نفس عمیق بکش پاهاتم باز کن اینکار کردم اصلا درد نداشتم گفتن باید بیایی پایین تا راه بری راه رفتن خیلی بد بود من دوقدم برداشتم حالم بد شد بعد دیگ گفت برگرد بخواب رو تخت بعد یک ساعت دوباره امتحان کردم باز حالم بد شد ولی برا بار سوم خوب شد و راحت تر بودم اینم تجربه زایمان من واقعا خدا کمک میکنه من فکر نمیکردم برام اینجوری پیش بره تا میتونین راه برین هر روز بخیه ها بشورین خشک کنید تا عفونت نکن من یه دو روز بخیه هام عفونت کردن اذیت شدم دیگ تا روز ۷ سرپا هستین اومدین خونه شیاف استفاده کنید تا درد نکشین ،کسایی ک شیر دارن تا میتونین با شیر دوش ندوشین ک زخم میشیم اذیت میشن با آب ولرم با دست سینه هاتون خالی کنید اینم تجربه هایی ک من داشتم امیدوارم کاربردی بوده باشه
مامان نی نی کوچولو مامان نی نی کوچولو ۲ ماهگی
پارت سوم.
دردم شروع شدددددددددد ی درد ک قابل تحمل نبود تب لرز کردم کلا دندونام میخورد به هم که دست پاهام شروع کردن ب لرزیدن وحشتناکککککککککککککک که تو راهرو جیغ میزدم تا بیارن تو اتاق منو سریع ۴ تا پتو انداختن روم باز سردم بود گفتم مسکن بزنید با پمپ درد .واقعا پمپ درد بگیرید اون نبود من از درد زیاد بیهوش میشدم.آروم شدم ولی شببب دوباره دردا اومدن گشنگی کشیدم از ۱۲ شب قبل زایمان تا فردا ۱۲ شب ک زایمان کرده بودم .تهوعم شروع شد سرفه شروع شد وقتی اینا شروع شد بخیه هام انگاار داشتن پاره میشدن دردم اینقدر زیاد بود ک نتونستم راه برم تا صبحم بچم بیتابی میکرد و من همراه درد بچه داری کردم یهو دیدم دوشم شروع کرد ب تیره کشیدن چشمام سیاهی رفت دادم زدم پرستاررررر دوشمممم خیلی درد داره میزنه ب دنده هامممممم واقعا هیچ دردی منو نکشت الا این درد 😭😭😭 مسکن زدن آروم شدم ولی راه نرفتم ک دیدم حالم بدتر داره میشه شروع شد دردای دیگم دکترم دعوا کردم ک چرا راه نرفتم شروع کردم راه رفتن ولی دولا دولا شدن .درصورتی ک همه توواون روز خیلی حالشون بهترررررر از من بود😑😐
ولی درد شونه ی طرف درد سوند ک اومدن ی طرف دیگه اونم برام خیلیییییی بد بود بعدش دیدم ن سیاتیکم‌ دردش شروع شده خلاصه من خیلی درد بعد زایمان کشیدم فقط جیغای من بود تو سالن چون بدنم مقاومت نداره سریع خالی میشه ک اومدم بخیه هامو پانسمان کنن دیدم دیر جوش خورده و خون میاد گفتن خیلی مراقبت کن منم ب دردم اضافه شد اومدم خونه کلا ۲ روزه ک درد شونع و بخیه زندگیمو گرفته 😑😔 ولییییییییییییی من تحمل میکنم واسه پسرم فدای تار موهاش پسر سفیدو مو طلایی و چشم رنگی و صورت گرد من😍😍😍😍 راستی وزنش تو سونو گفتن ۲۹۰۰ ولی بدنیا اومد ۲۸۰۰ بود کوچولو 💋💋💋💋
مامان قلب من(💙) مامان قلب من(💙) ۳ ماهگی
پارت سوم
رفتم ریکاوری خیلی خوابم داشت ولی ب زور خودمو بیدار نگه داشتم. نینی اوردن شیر بخوره گفتم شیر دارم؟ گفت اره باید چک کنیم میتونه بخوره یا نه. ی ساعت تو ریکاوری بودم و بعد با پسرم منو بردن بیرون اتاق عمل. همه منتظر بودن منم این لبخند از لبام نمی رفت اون حس خوب. پرستار گفت خوبی گفتم عالی هنوز بی حسم، 🤣 رفتیم بخش رو تخت گذاشتن منو و همراهام اومدن و پرستارا هی میان چک کنن . چند بار شکمو فشار دادن ک همه تو بی حسی بود ولی یکیش وقتی بود ک بی حسی داشت میرفت و ی کوچولو درد داشت دو ثانیه فقط گفتم آیی یواش. دیگ ساعت ملاقات شد و من خوشحال ک هنوز بی حسم همش منتظر دردای پریودی شدید بودم. دیگ داشت بی حسی از بدنم میرفت حس میکردم گز پاهام ب مچ رسیده مثلا ولی هنوز بی درد. پرستارا هم هر 3 ساعت شیاف میزاشتن. ملاقاتم انقد صحبت و شوخی کردم ک نگو همه گفتن واقعا درد نداری گفتم نه هنوز بی حسم. دیگ تقریبا 5_۶ غروب ی حس خیلی ریزی قسمت بخیه داشتم درد نه. ساعت ۷ گفتن مایعات شرو کن که انگار دنیارو ب من دادن چون خیلی تشنم بود. با نسکافه و اینا شرو کردم چایی نبات و... تااا ۱2 شب مایعات خوردم ولی کم کم ک حالت تهوع نگیرم ی وقت. ازشون پرسیدم کی باید راه برم گفت 12.منم کم کم رو تخت شرو کردم ب تکون دادن پاهام چون خشک شده بود ک واسه راه رفتن کارم اسونتر باشه. هنوزم درد نداشتم ولی میدونستم جا بخیه هام ی فشاری هست. ساعت 12 گفتن بیا راه بریم منم کابوس بود برام چون همه از اولین راه رفتن نالیده بودن اینجا. اروم بلندم کردن از تخت نشستم. ی حس بدی هست درد نیست یکم نشستم راستی قبل راه رفتن یواشکی 2 تا شیاف گذاشتم با خودم برده بودم. نشستم رو تخت و اولین پایین اومدن خیلی سخت بود. درد نداشت ولی ادم نمیتونست چطوری بیاد🤣