۵ پاسخ

عزیزم مواظب خودتون باشه
انشالله ب سلامتی همه مامانا بچه هاشونو بغل بگیرن ب سلامتی زایمان کنن

خداروشکر الان سلامت هستین

چقد شبیه داستان زندگی من و دخترم...🥺 موقع ب دنیا اومدن دخترم بنددناف دور گردن بود ک ب چشاش فشار اورده بود عفونت کرده بود و ۵ روز بخاطر چشاش بستری داخل دستگاه بود و ۲ روز بخاطر زردی بعدش مرخص کردنش و الان ۱ هفته میشه دخترم سرما خورده بود ک عفونت ریه داشت و نفسش قطع
شد و کف دهن و دیگه کلا قطع امید کرده بودیم ....انشالله خدا هیچ کس رو با درد از دست دادن عزیزش امتحان نکنه
همه وجودم سرشار از بودن در کنار عزیزانم هست

عریزم بسلامنی ایشالا سلامت باشین

خداروشکر مواظب خودتون باشین

سوال های مرتبط

مامان رادمهر مامان رادمهر ۱ ماهگی
پارت هفتم
خلاصه بعد از دو روز از ای سی یو اومدم بیرون و رفتم بخش، فهمیدم بچم زردی داره و کلا از هم جداییم، با اون وضع ک راه رفتن برام خیلی سخت بود ولی کلا تو راه بخش و قسمت نوزادا موندم، دو روز هم ینطوری سپری شد و شاید ی ساعت هم نخابیدم تو اون روزایی ک اونجا بودم
تا اینکه خداروشکر مرخص شدیم، روز هفتم اومدم بیمارستان تا بخیه بکشم، فشارمم گرفتن گفتن عه ۱۴ عه بالاس، برو بلوک زایمان ببین دکترت چی میگه..رفتم بلوک زایمان یهو تمام خاطرات زنده شد، فشارمو گرفتن دیدن شده ۱۷...دکتر گف بستریش کنید، گفتم من بستری نمیشم، دکتر گف مگه دست خودته باید بستر شی، خلاصه با گریه ب شوهرم گفتم اونم گف حتما صلاح اینه ک بستری شی نترس ما جایی نمیریم بچه هنو زردی داره میبریم تو بخش زردی تا وقتی اینجا هستی...کل اون روز رو گریه کردم، هر کی میومد دلش میسوخت..فشارم با قرصم پایین نمیومد، سرتون رو درد نیارم،اخر فهمیدم فشارم ب خاطر دوری از بچم بالا میرفته وقتی پیشش بودم نرمال میشد...
بعد دو روز مرخص شدیمو اومدیم خونه خداروشکر
خیلی سخت بود ولی خوشحالم ک خدا منو لایق دونسته ک یکی از فرشته هاش رو بهم ببخشه
ب امید زایمان راحت برای همه مامانای نازنین❤