گفت باید چک کنم و دوباره فشار داد
بدتربن قسمت زایمانم همینجا بود
بعدش دردم دوبرابر شد
تا بردنم بخش زنان و دوباره جا ب جام کردن و گذاشتنم رو تخت بخش و برام شباف گذاشتن و کم کم دردم داشت اروم میشد
دخترمو اوردن ک بهش شیر بدم ولی شیر نداشتم هرچی تلاش کردیم بی فایده بود خصوصا ک من حتی سرمم نمیتونستم تکون بدم
تا اینکه ی پرستار اومد برای چک کردن فشارم و وقتی فشارم و گرفت گفت وای چقد بالاس ۱۵شده و روز از نو روزی از نو دوباره از بخش ccuاومدن و منو بردن ب به اون بخش وگفتن همراه نمیتونه پیشش باشه و همتون برید
چقدر شب سختی بود بردنم تو اتاق خصوصی
ساعت۱۱شب تنها و اتاق تاریک و۱۳تا سرم سولفات ک بهم زدن 💔
حالا من ب شدن تشنم بود ولی حق خوردن اب تا ساعت۱۰صبح فردارو نداشتم
دیکه اون شب ب هر نحوی بود با دردو تنهایی گذشت تا صبح شوهرم اومد پیشم ‌ وساعت ۱۰صبح سوندمو دراوردن وگفتن باید راه بری اخ که چقدر اولین قدم ها دردناک بود ،سرگیجه شدید،درد شدید و خونریزی شدید

تا ساعت۱۱شب بستری بودم تو بخش ccu
و بالاخره بردنم بخش زنان تا جایی ک تحرک داشتم خوب بودم ولی وقتی میخوابیدم برای 1,2ساعت و بیدار میشدم راه رفتن برام خیلی دردناک بود انگار بدنم خشک میشد
اینم بگم ک وقتی تو ccuبودم دوبار دخترمو اوردن پیشم ک هربار با هرتلاشی ک بود بازم شیرمو‌نخورد و بردنش چون من بستری بودم دخترمم لخظ نوزادان بستری کردن ک مراقبش باشن و از غروب همین روز زردی دخترم شروع شد و لی خیلی نبود و ساعت ۴عصر فرداش مرخص شدیم و رفتیم خونه❤️🫶🏻🤍

۷ پاسخ

تو قوی ترین مامانی هستی ک دیدم عزیزدلم ❤️❤️❤️

الهی ازین به بعد خوشی باشه برات خاهر🥲🫀

انشالله بسلامتی
کدوم بیمارستان بودی عزیزم؟

منم زایمان دردناکی مث شما داشتم بخصوص سرفه هم میکنم

کاش پمپ درد میگفتی واست بزنن🥹

ای بابا
زایمان توهم که مثل برا من خیلی دردناک بوده😣💔
بااین تفاوت که من طبیعی بودم
خداروشکر ک الان خوبی✨

عزیزم واقعا اشکم دراومد
الهی بمیرم چقدر عذاب کشیدی😭

سوال های مرتبط

مامان ریحانه‌سادات مامان ریحانه‌سادات ۲ ماهگی
و قسمت سخت ماجرا تازه از اینجا شروع شد
از وقتی عمل تموم شد سرمای عجیبی تموم وحودمو گرفت جوری ک از سرما دندونام بهم میخورد و کم کم دردای ریزی هم حس میکردم ک بهشونم گفتم من خیلی سردمه ک گفتن بخاطر داروییه ک بهت زدیم
بعدش
دونفر اومدن و با پارچه روتختی ک زیرم بودم بلندم کردن و گذاشتنم رو تخت بخش ریکاوری و بردنم ب اتاق ریکاوری ک سرماش عحیب بود
ی دستگاه فشار و ظربان قلب بالا سرم بود ک بهم وصل بود و هر۱۰دقیقه فشارم گرفته میشد و تو مانیتور نشون داده میشد
اون شب بخش زنان ب شدت شلوغ بود
جوری ک تخت خالی نبود ک مارو بستری کنن و ۲ساعت تو اتاق ربکاوری نگهمون داشتن درصورتی ک نهایت ۴۵دقیقه نگه میدارن لحظه ب لحظه دردم بیشتر میشد اینقدر درد شدید بود ک درد سرم فشار درمقابلش هبچ بود
و از اون حجم درد دوباره بیهوش شدم
نمیدونم چقدر گذشت ک دوباره ب هوش اومدم و فقط اون لحظه خدارو صدا میزدم ک اخه چرا اینقدر من درد دارم
بعد۲ساعت اومدن و گفتن ب همسرش بگید بیاد ک بلندش کنیم ببریم بخش
اینقدر دردم شدید بود ک وقتی بلندم کردن ک بزارنم رو ی تخت دیگه تا ببرنم بخش زنان فقط جیغ میزدم
تحمل کوچک ترین حرکت و نداشتم
و حالا با این وضعم تختم افتاده بود دست ی پرستار ناشی ک دائم تختمو میکوبید ب درو دیوار و جیغ من میرفت هوا

ی ماما اومد ک چک ببینه خونریزی نداشته باشم و ابنکه رحمم جمع شد یا نه و شکمم و محکم فشاد داد جاتون خالی چنان ابنجا من جیغ شدم تموم بخش شد صدای من شوهرمم عصبانی شد گفت خانوم چخبرته نمیبینی درد داره خانوم من ک صداش در نمیاد اینحور داره جیغ میکشه چرا همچین میکنی ک خانومه
الهام الهام قصد بارداری
مامان لیانا👼🏻💗 مامان لیانا👼🏻💗 ۱ ماهگی
تجربه سزارین
پارت سه:

بعدش خوابم میومد خوابیدم بیدار ک شدم ۵ دقیقه بعدش عملم تموم‌شد . کل عملم حدود ۴۰-۴۵ دقیقه طول کشید
بعد یه تخت دیگه آوردن گذاشتنم رو اون بردنم ریکاوری
تو ریکاوری لرز خیلی شدید داشتم جوری که تختم میلرزید
اونجام بهم یه آمپول زدن خوب شدم
حدود ۱ ساعت تو ریکاوری بودم بعدش بردنم جلو در ورودی بخش عمل تا بیان ببرنم بخش اونجام ۱۰ دقیقه منتظر موندم
در بخش باز شد دیدم خانواده موندن پشت در🥹خیلی حس قشنگی بود همشون اومدن پیشم حالم خیلی بهتر شد دیدمشون مخصوصا وقتی شوهرمو دیدم بیچاره میدونست چقد میترسم از اتاق عمل وقتی تو عمل بودم کلی گریه کرده بود🥲
بعد بردنم بخش ۵ دقیقه بعد دخترمو اوردن گذاشتن بغلم و شیرش دادم🥹خیلی حس قشنگی بود انشالله قسمت همه چشم انتظارا❤️
قسمت سختش فقط ماساژ شکمی بود اولین بار ک فشار دادن یکم بیحس بودم زیاد درد نداشت ولی ۱ ساعت بعد اومدن دوباره واسه ماساژ جونم دراومد از درد چشام سیاهی رفت😑
تو اون چند ساعت اصلا شیاف استفاده نکردم پمپ دردم نداشتم دردش قابل تحمل بود فقط وقتی اومدن گفتن پاشو راه برو شیاف زدم ۲۰ دقیقه بعدش پاشدم اولش ک نشستم سرم گیج میرفت یکم آبمیوه خوردم بهتر شدم بعد آروم پاشدم برای اولین بار یکم سخت بود ولی دومین بار یکم فقط درد داشتم
برگردم عقب بازم انتخابم سزارینه😁🤌
مامان مهوا🐥 مامان مهوا🐥 ۲ ماهگی
ادامه۳:
این‌داروی بیهوشی بود و بیهوشمم کردن(وقتی انقباض و درد زایمان داشته باشی کامل بیحس نمیشی )اما انگار دوز بیهوشی زیاد بالا نبود چون من یکی دوبار یچیزایی رو شنیدم [خب یه اتفاق جالب و عجیب ک برای من رخ داده بود این بود موقعی ک دکتر شکمم رو باز کرد شنیدم ک گفت بچه با پاعه در صورتی ک من فقط یک روز قبل از زایمانم رفته بودم پیش دکتر دکتر تو مطب سونو انجام واسم و بپه با سر بود کلا بچم تو کل سونو ها سفالیک بود اما تو یک روز چرخیده بود و بریچ شده بود ] و یک چیز دیگم ک شنیدم دکتر گفت مثل پنبه اس بچه ...خلاصه عمل من تموم شد و منو بردن داخل بخش ریکاوری دستگاهارو بهت وصل میکنن و پتو روت میکشن و یچیزی مثل لوله ک گرما ازش بیردن میار رو گذاشتن زیر متو تا لرز نکنم و سردم نشه
زیاد لرز نکردم ما چون اتاق خصوصی گرفته بودیم تقریبا ۳ ساعت داخل بخش ریکاوری بودم ک اتاق خالی بشه تو این فاصله یک بار اومدن رو شکمم افتادن تا خونا بره و اینکه کم کم بی حسی رفت و دردا شروع شد اون فشار دادنه ک بیحسی داشتم دردم نیومد
یچیز دیگه من پمپ درد هم ددشتم ک هزینش ۲ تومن‌بود ب پرستار و دکتر گفتم و داخل همون اتاق عمل برام وصلش کردن
از وقتی بیحسی رفت و دردا شروع شد پمپ دردو فشار میدادم و یکم ارومتر میشدم
دردای داخل ریکاوری زیاد شدید نبود و قابل تحمل
داخل همون ریکاوری یه رب ۲۰ دقیقه بعد از اینکه رفتم بچمو اوردن خودشون گذاشتن رو سینم و چند قطره شیر خورد
خلاصه بعد از اون گذاشتنم روی تخت دیگه و بردنم ک برم‌ سمت بخش و یکبار هم اینجا روی شکمم افتادن ک اینجا خیلی درد داشت
مامان آدرین مامان آدرین ۳ ماهگی
پارت ۲
بعدش خوابیدم روی تخت لباسمو پرده کردن سرم و دستگاه فشار وصل کردن من پاهامو از زانو ب پایین تکون میدادم فهمیدم دارن شروع میکنن گفتم دکترمن سرنشدم گفت الان شروع نمیکنیم ک نیم ساعت دیگه دکتر بیهوشی هم هی سئوال میپرسید ک اسم خودت چیه و ....
ک یهو حس کردم ۲ بار رو معدم فشار اومد صدای پسرم اومد
خیلی حس خوبی داشتم
بردنش تمیزش کردن اوردن گذاشتن رو صورتم بهترین لحظه عمرم بود🥲
بعدش دیگه ک داشتن بخیه میزدن فقط دوست داشتم تموم شه باز ببینمش
اصلا هیچ ترسی نداره حین عمل خیلی حس قشنگیه
ماساژ رحمی دادن ۲ بار درد نداشت فقط یه حس حالت تهو یه حسی ک انگار معدت اومده تو دهنت داشتم اونجوری بود بعدش بردنم توی ریکاوری اوردن گذاشتن روم پسرمو یکم شیرخورد
بعد ۲۰دیقه رفتیم تو بخش شوهرم جلو در اتاق عمل بود لحظه ای ک پسرمونو دید خیلی قشنگ بود (من دوست داشتم میشد هرموقع دلتنگ اون لحظه ها شدی دوباره ببینیشون)😊😊
رفتم تو بخش و مامانم و شوهرم اومدن پیشم پرستار اومد لباسمو عوض کرد
سری داشت کم کم میرفت من کلافه شدم
مامان 🌼 امانتی امام رضا🌼 مامان 🌼 امانتی امام رضا🌼 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۹

ساعت نه نیم شد بدنم داشت میلرزید ماما کفت اومد پایین جفتت عطسه کن بکشم بیرون ک بالاخره کشیدش بیرون و شروع کرد بخیه زدن خیلی خوب بود با هر بخیه قربون صدقه من میرفت ک اصلا هیچی نفهمیدم بعد بخیه ی تخت دگ آوردن گفت خوابیده بیا رو این تخت ‌منو بردن تو ریکاوری تا ب نورا شیر بدم منم بلد نبودم بهم آموزش داد بعد شیر گفتم میبردیش دستگاه گفت نه عزیزم باهم میرید بخش ک اونجا از خوشحالی انگار بمن دنیارو دادن تا ساعت یازده ک ی تخت از بخش اومد و دوباره بصورت خوابیده جابجا شدم روش و منو بردن تو بخش ک اتاق خصوصی هم داشت ولی ما چون نمیدونستیم نگرفتیم
دسشویی اول شنیده بودم خیلی سخت ولی اصلا درد نداشت درد ها ‌سوزش هام از فردا شروع شد چهارتام بخیه خوردم
خلاصه ک بیمارستان عالی بود تمیز پزشکای کار بلد غذای خوب
دخترم ۲۴۵۰ بود وزنش و دکترم هم خانم دکتر سبحانی ۲۴ ساعت نگه داشتن و بعدش مرخص شدم با بیمه تامین اجتماعی و غذای همراه و پول پارکینگ و همچی نزدیک دوملیون شد ک واقعا صد برابر این میارزید
منک برای بچه بعدیم هم میرم میلاد با اینکه فاصله زیاد ولی راضی بودم
البته فعلا غلط کنم بچه بیارم 😂

سوالی داشتید بپرسید تا نورا خوابه جواب بدم 😘😘❤️
مامان امیرعباس مامان امیرعباس ۱ ماهگی
پارت اخر_سزارین
عملم تموم شد بردنم ریکاوری اونجام ی لرز شدید گرفتم دوتا امپول زدن تو سرمم خوب شدم
بچه رو اوردن ولی من دیگ منگ بودم خودشون ی کم شیرش دادن و بعد چن دیقه بردنم بخش
اونجام خودشون برا دردم دوتا شیاف گذاشتن درد داشتم ولی قابل تحمل بود ۶ ساعت بعدش باز خودشون ی شیاف برام گذاشتن بعد از ۸ ساعتم شروع کردم ب مایعات و سوپ خوردن بعدش اومدن سوند رو دراوردن دو سه ساعت بعدشم پاشدم اروم اروم رفتم توالت و شروع کردم ب دور زدن ک اونم خداروشکر راحت بود فقط ی کم سرم سنگین بود تا اخر شب چن باری پاشدم دور زدم و مایعات و سوپ خوردم صبحم بیدار شدم درد خاصی نداشتم قابل تحمل بود گفتن باید برین دستشویی ک ترخیص بشین و دیگ تا ظهر ترخیص شدم
فقط پسرم ی خورده مایع دور جنین خورده بود وقتی بردنم بخش ی ساعت بعدش بچه رو بردن nicu🥲
خداروشکر حالش خوبه ولی گفتن باید ۵ روز انتی بیوتیک بگیره بعد مرخص شه
خودمم میرم بیمارستان روزی دوسه بار شیرمو میدوشم میدم ب پرستارا بهش میدن
خاله جونیا دعا کنین پسرم زودی خوب شه مرخص شه ببریمش خونه 🥹♥️
اینم از تجربه زایمان من ک خداروشکر ب شدت راحت بود اصلا استرس نداشته باشین یعنی راحت ترین چیز ممکن سزارینه
فقط تو اون چن ساعت اصلااا سرتونو تکون ندین صحبتم تا میتونین نکنین ک سردرد نگیرین
امیدوارم تجربیاتم ب دردتون بخوره♥️
مامان هانا مامان هانا ۲ ماهگی
سلام دوستای عزیز بلاخره من تونستم تایم خالی گیر بیارم و بیام تجربه زایمانم رو بگم من تاریخ انتی ما برا ۱۷ بهمن بود و من منتظر ک درد و ماه دردم شروع بشه اما دریغ از کوچیک ترین درد بهداشت و دکتر بهم گفتن ک باید هر روز ان اس تی بگیری ک مشکلی پیش نیاد من همه ان اس تی ها مو مطب دکتر انجام میدادم روز ۱۸بهمن ک پنجشنبه میشد از شانس ....... دکترم نبود و بهداشت گفت برو بيمارستان بگیر منم رفتم این اس تی هم نگرفتن و گفتن چون یک روز از تاریخ ان تی گذشته بستری باید بشی و اینطوی شد ک من بدون زره ایی درد بستری شدم و رفتم بخش زایمان ب اتاق ک رسیدم اومدن اولین معاینه رو انجام دادن و گفتن دهانه رحم هیچی باز نيست ی قرص زیر زبونم گذاشتن و اکسیژن وصلم کردن رفتن بعد یک ساعت اومدن و معاینه دومم انجام و یک سانت بودم😞از ساعت ۶عصر تا ۸شب من یک سانت بودم تو اتاق خودم ورزشم میکردم ک پیشرفت ک نکرد بعدش نمیدونم چی بود بهم گفتن بزار ی لوله برات بزاریم ک رحمت بدون درد باز بشه منم اجازه دادم و خیلی دردناک ک حتی ندیدم چی بود رو داخل کردن و گفتن تکون نخور ی سرمم وصل اون کردن ک ب داخل بود دردام شروع شده بود بی تاب بودم دلم میخواست راه برم نمیزاشتن از ۸تا۱۱شب با اون دستگاه دردناک شدم ۳سانت ک خودشونم تعجب کردن ....
مامان پایار مامان پایار ۴ ماهگی
تجربه من از زایمان سزارین بیمارستان قائم کرج
من از بیمارستان خیلی خیلی خیلی راضی بودم ماما شیفت شب عااالی
حیف ک اون روز عملم با استرس گذشت
صبح ک رفتیم زایشگاه کارای پذیرش انجام دادیم و بعدش سوند وصل کردن بنظرم سختی سزارین سوند و ان اس تی گرفتن و منو بردن تریاژ و اتاق عمل و امپول بی حسی زدن ک خیلییی اروم زد و درد نداشتم
کل زمان عمل نیم ساعت بود من حین عمل خیلی استرس داشتم چون از قبل سونو داده بودم بند ناف دور گردن بچم بود خیلی ترسیده بودم یکم حین عمل گردن درد داشتم ک برام امپول زدن دردش کم شد
تو ریکاوری خیلی میلرزیدم ولی نمیدونم چرا برا من لذت بخش بود شکمم تو رزکاوری فشار دادن بچمو رو صورتم گذاشتن و اوردنم بخش
کل زمانی ک من زایشگاهو اتاق عمل و..بودم خانوادم از روی مانتور پشت در از تمام مراحلم با خبر بودن .تو بخش یه همراه خیلیی خوب کنارتون باشه من ابجیم بود ک واقعا حرفه ای بود بچم خوب سینمو گرفت تا ۸ ساعت بعد عمل هیچی نخوردم بعدش فقط نسکافه و اب میوه طبیعی و چای خوردم.اصلا اولین راه رفتن سخت نیست پرستارا شیاف گذاشتن راحت بود بلند شدنم فقط اصلااا نذارین مثانتون پر بشه تا ابکی خوردین تن تن برین ادرار کنید چون مثانه پر میشه درد میکنههه
مامان آنیسا مامان آنیسا ۳ ماهگی
تجربه زایمان-پارت 2
ویک قسمت بدی ک داشت دوبار معاینه شدم یکی برا دهانه رحمم یکی برای تحریکی ک نمیدونم واقعا دلیلش چی بود و حق اعتراض هم نداشتم چون اونا کار خودشونو میکنن.بعد از 3ساعت تلاش ک شاید بتونن بچمو بچرخونن که سفالیک بشه نشد بردن دوباره سونو دیدن بازم بریچه .لباس اتاق عمل پوشیدم سوند وصل کردن ک دردی نداشت فقط یکم سوزش داشت ولی قابل تحمل بود ساعت 10تو اتاق عمل بودم اون آمپولی ک ب کمر میزنن برای بی حسی هم من ک دردی متوجه نشدم اصلا .ساعت 10و25دقیقه دخترمو گذاشتن رو سینم عملم خداروشکر زود تموم شد دکترم گفت چون چربی نداشتی و لاغر بودی هم زود بچه بدنیا اومد هم زود بخیه زدیم تا ساعت 11و45دقیقه تو اتاق ریکاوری بودم بعدش رفتم توی بخش تا ساعت 8شب هم اجازه بلند شدن و خوردن نداشتم ساعت 8ک شد آروم آروم نشستم ک سخترینش همین بود برام و راه رفتن اونقدی سخت نبود از نظر من .و یه چیزی ک خیلی کمکم کرد همون شیاف بود ک توی تاپیک ها دیده بودم همه گفته بودن ببریم و هر 4ساعت استفاده کنیم و من استفاده کردم و اصلا درد آنچنانی نداشتم توصیه میکنم حتما شیاف همراهتون باشه .از بخیه براتون بگم ک اصلا درد نداشت وقتی کشیدم بعدش خیلی احساس سبکی داشتم.اگه سوالی دارین در خدمتتون هستم
مامان قند مامان قند روزهای ابتدایی تولد
توی ریکاوری بالا سر هر مامانی ی ماما بود ، توی تایمی ک من خواب بودم بچمو به باباش نشون داده بودن و بعد اوردن رو سینه من گذاشتن که بریم بخش، من توی اتاق عمل پمپ درد خواسته بودم و بهم وصل کرده بودن اروم بودم ، خواستم اتاق خصوصی بگیرم ک پرشده بود چون اون روز روز شلوغی بود ،رفتم اتاق دوتخته اما اونجا تنها بودم اتفاقی و کسی نیومد( اگر براتون مهمه راحت باشید حتما اتاق خصوصی بگیرید چون رفت و امد میشه من چون دوازده عمل شدم اتاقا پربود اما شانس اوردم) شیاف گذاشتن برام ، مسکن زدن ب سرمم و پمپ درد ، اروم بودم اما درد هم حس میکردم ولی بشدت گشنم بود و دوس داشتم چیزی بخورم ک هشت ساعت بعد مجاز به خوردن شدم کتچی و چای عسل و اب کمپوت و مایعات و‌اگر بری برای مدفوع بعدش اجازه میدن غذا هم بخوری ک من اخرشب رفتم غذا خوردم و بعد ازون رفتیم کلاس اموزشی ، شب منو راه بردن سرویس بردن و‌… صبح هم چند دکتر و ماما خودم و دخترم رو چک کردن ، فیزیوتراپ اومد اموزش و ورزش داد ، و بعد ازون مرخص شدیم‌
مامان 💕سلین💕 مامان 💕سلین💕 ۲ ماهگی
پ‌ارت5
#زایمان_طبیعی
خلاصه نوک سینمو نمیتونست بگیره ومن هم کلی درد داشتم
اومدم رو ویلچر ب همراه خانواده منو بردن تو بخش ک خانواده شوهر بیان پیشم
اونجا تو بخش و پرستارا بیمارا هرکی منو میدید با تعجب و ترس و ترحم بهم میگفتن اون همه جبغ و گریه صدای تو بود؟؟
انگار صدام تو کل بیمارستان پیچیده بود…😂😩
خلاصه دیگه خانواده ها اومدن دیدن و رفتن همچنان من تا اخر شب نتونستم ب بچه شیر بدم ‌ در نهایت براش شیر خشک گرفتیم و بهش دادیم تا فردا ساعت ۶عصر بستری بودم و بعد مرخص شدم
اومدیم خونه
تا شیش روز بعد از بیمارستان من نمیتونستم بشینم چون بخیه هام بشدت درد میکرد
هر راهی رو امتحان کردم تنها راهش این بود ک کل شورت و نوار بهداشتیو دراوردم و دامن پوشیدم کم کم بهتر شدم و بخیه ها تقریبا سر ده روز افتادن
و خوب شدم کم کم
هنوزم بعد گذشت ۱۷ر‌ز لگنم درد داره
ولی خداروده شیر خودمو میدم به دخترم و شیر خشک در مواقعی ک خیلیضروری باشه و شیر نداشته باشم میدم