پارت ۲
بعدش بردنم ریکاوری فک کنم ۱ ساعتی اونجا بودم بعد پسرمو اوردن شیر دادن
بعدش بردنم بخش دگ داشت بی حسی ها میرفت ک سریع دو تا شیاف گذاشتم هر ۴ ساعت هم تکرار کردم اصلا درد نداشتم داشتم ها ولی خیلیییی کم یعنی خودم تعجب کرده بودم ماشالله دست دکترمم سبک بوده😍 ۱۱-۱۲ ساعت بعد اومدن سوند رو در اوردن اینم باید ی نفس عمیق بکشی سریع در میارن یکم میسوزه ولی لحظه ای هست بعدش گفتن مایعات شروع کن و سعی کن راه بری و راه رفتم فقط وقتی رو پاهات وایستادی یکم درد داره اون موقع هی نفس عمیق بکشین

۳ پاسخ

عزیزم دکترتون کی بود؟

عزیزم چه شیافتی بعد سزارین میزارن ؟؟

من ک ۹ مرداد زایمانمه زایمان اولم اوکی بودم نمیدونم چون بیشتر انرژی داشتم یا ذوق نمیدونم خداکنه اینسری هم همینجوری باشم اخه ازهمین الان از پا دراومدم 😔

مقالات مرتبط

خواب نوزاد
همه چیز درباره خواب نوزاد و مشکلات اختلال خواب اطفال
شربت چرک خشک کن کودکان
انواع شربت چرک خشک کن کودکان،بهترین آنتی‌بیوتیک اطفال
بعد از استفراغ نوزاد چه کنیم؟
چه موقع استفراغ نوزاد خطرناک است؟ بعد از استفراغ شیر بدهیم...
خوراکی های مفید برای خواب راحت
خوراکی های مفید برای خواب راحت | چی بخوریم خوابمون ببره؟

سوال های مرتبط

مامان مهدیار مامان مهدیار ۷ ماهگی
زایمان طبیعی پارت 7
بعدش اومدن با ویلچر بردنم ریکاوری شلوار هم ک نداشتم رو تخت یسره خونریزی میکردم .. بچه رو اوردن ک بهش شیر بدم همون لحظه هم شوهرم و مامانم اومدن تو اتاق ماما همراهم از اون لحظه ک شوهرم اینا اومدن فیلم گرفت 😍😂 خلاصه ک دو ساعت تو ریکاوری بودم بعدش بردنم بخش و فردا ظهرش مرخص شدم🥺😍
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان حنا🌼 مامان حنا🌼 ۶ ماهگی
پارت دوم سزارین
خلاصه بعد از بی حسی طولی نکشید صدای بچه رو شنیدم و بچه رو بعد از تمیز کردن آوردن گذاشتن رو صورتم و بعد بردنش سریع .
و دیگه کارهای بخیه و بعدش هم بردنم اتاق ریکاوری که اونجا خیلییی بد بود همش میلرزیدم ، لرز شدید داشتم راستی پمپ درد هم زود بهم وصل کردن که درد نداشته باشم
تقریبا ۲ ساعت تو ریکاوری بودم تو همون بی حس بدونم شکمم رو ماساژ دادن که خداروشکر درد نداشت
و بعد بهم گفتن پاهام رو تکون بدم وقتی دیدن میتونم تکون بدم گفتن ده دقیقه دیگه میبریمت بخش
و تو بخش خیلی گیج و بی حال بودم بیشتر بخاطر گرسنگیم بود
راستی اینو نگفته بودم وقتی بی حسی بهم زدن حالت تهوع شدید گرفتم و نزدیک بود بالا بیارم که سریع تو سرم برام ضد تهوع وصل کردن خداروشکر
اینم بگم که در آوردن سوند هم اصلا درد نداشت فقط باید شل بگیریم خودمون رو
بعدش هم برای اینکه دردام کمتر شه شیاف میزدم هر چند ساعت یه بار دو تا دوتا
اگه سوالی هست و چیزی نگفتم بپرسین جواب میدم😊❤️
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان (😘چال گونه😘) مامان (😘چال گونه😘) ۷ ماهگی
تجربه زایمان

ساعت هفت صبح از خونه حرکت کردیم هشت بیمارستان بودیم رفتیم پذیرش چون روز تعطیل بود رفتیم تریاژ اونجا نامه سزازینمو دادم پذیرش شدم گفتن باید آزمایش بدی جوابش بیاد بعد بری اتاق عمل آزمایش دادم تا جوابش اومد ساعت یازده و نیم شد رفتم اتاق عمل بهم بی حسی زدن یکم طول کشید بی حس شدم بعد شروع کردن موقع فشار شکم یکم درد داشتم اذیت شدم بید گل پسرمو دیدم 🥰🥰😍😍بعدم شروع کردن بخیه زدن بعدم رفتم ریکاوری یکم بعدم رفتم بخش ک ساعت نزدیک دو بعد از ظهر شده بود راستی اینم بگم سوند رو قبل بی حسی زدن ک خیلی اذیت شدم اومدم بخش دردام خیلی زود شروع شد حتی قبل ازبین رفتن بی حسی شیاف دیکلوفناک استفاده کردم بهتر شوم روز اول خیلی اذیت شدم ۱۲ ساعت بعد عمل سوند رو در آوردن ک خیلی درد داشت ولی بعدش راحت شدم پاشدم راه رفتم خیلی بهتر شدم شروع کردم ب خوردن کم کم بهتر شدم ولی بعدش سردرد گرفتم الان ۴۸ ساعته تقریبا زایمان کردم دارم مرخص میشم برم خونه با گل پسرم خیلی خوشحالم امید وارم همتون ب موقع وصحیح سالم زایمان کنید سعی کردم کامل باشه اگه سوالی داشتید در خدمتم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان دلارا مامان دلارا ۳ ماهگی
بعدم دستگاه گذاشتن و خون شکمم رو تخلیه کردن و دخترم لباساش تنش کردن و گذاشتن رو صورتم ...حدودا ۲۰ دقیقه بخیه زدن طول کشید بعدم رفتم ریکاوری و یک ساعتی اونجا بودم ک دخترم اوردن رو سینه ام گذاشتن تا شیر بخوره ...داخل بخش ک رفتم یکم حالم بد شد که اومدن برام مسکن زدن و شیاف گذاشتم ساعت ۱ ظهر تا ۹ شب چیزی نخوردم و زیر سرمم چیزی نبود بعد ازاون اومدن گفتن میتونی مایعات بخوری ک من چند باری نسکافه و ژله خوردم بعدم لباسام پوشیدم و شروع کردم ب راه رفتن اولش ی سوزش رو بخیه هام داشتم ولی چن قدم راه میرفتم رو صندلی مینشستم دوباره راه میرفتم و بعد یکی دو ساعت خودم تا سرویس بهداشتی رفتم و برگشتم
البته بگم من رحمم ورم داشت یکم ک چن باری اومدن و فشار دادن درد داشت ولی تحمل کردم 🥲
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان دایان 💙👶 مامان دایان 💙👶 ۷ ماهگی
پارت دوم
بعد عمل بردنم تو ریکاوری و بچه رو آوردن بهش شیر دادن من پسرم رو دیدم گریم گرفت از خوشحالی بخش شیر دادن و بعد چند دقیقه بردنم بخش و خانوادم دم در اتاق عمل بودن دیدمشون و منو بردن داخل اتاق اصلانم شکمم رو فشار ندادن بعدش کم کم دردام شروع میشد که همش میومدن برام شیاف میزاشتن و آمپول و سرم مسکن بهم میزدن و دردا قابل تحمل بود ۸ و نیم زایمان کردم بعد ۸ ساعت بهم اجازه دادن مایعات بخورم و روز بعدش صبح اومدن سوند رو در آوردن و بهم گفتن باید راه بری و یواش یواش با کمک همسرم راه رفتم یکمی سخت بود به ده دقیقه راه رفتم و شکمم کار کرد دکترم که اومد مرخصم کرد و اومدم خونه میخاستم بگم دردای سزارین قابل تحمله اگه دکترتون و بیمارستانی که میرین خوب باشه اصلا استرس زایمان رو نداشته باشین تموم این چیزا با اومدن بچه شیرین میشه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان بچک مامان بچک ۴ ماهگی
تجربه سزارین

صبح رفتم بیمارستان فشار و ضربان قلب بچه رو‌ چک‌ کردن بعد یک‌ربع قبل از رفتن به اتاق عمل برام سوند گذاشتن موقع گذاشتنش یکم سوزش داشت و یکم احساس ناراحتی داشت بعدش تا بی حس بشم بعد رفتیم اتاق عمل و بی حسی نخاعی که برام‌ زدن رو میتونم بگم متوجه نشدم و‌ اصلا درد نداشت چند دقیقه بعد هم نی‌نی رو دنیا آوردن و آوردن گذاشتن رو صورتم خیلی سریع بود و حس خوبی داشت من اصلا فشار هم که بعضیا میگن متوجه نشدم بعدشم رفتم ریکاوری و باز نی‌نی رو آوردن شیر دادم بهش همه چیز عالی بود تا وقتی بردنم بخش اومدن حسابی شکمم رو فشار دادن اون درد داشت بعدم عصر که بی حسی رفت دردام شروع شد که مسکن زدن برام و غول مرحله آخر بلند شدن‌ و راه رفتن بود که خیلی سخته فرداشم مرخص شدم و اومدم خونه چون پانسمان ضد آب بود دوش گرفتم راحت سبک شدم ولی تا امروز بلند شدن برام سخته و گاهی درد دارم که دکتر شیاف داده. امروزم رفتم بخیه کشیدم که اونم متوجه نشدم اصلا و‌ تمام. سزارین واقعا لحظه تولد خیلی خوبه ولی بعدش مراقبت میخواد و اصلا آسون نیست حتما باید کمک داشته باشی یه ۲۴ ساعت سخت داشت و در کل میتونم بگم راضیم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان پناه مامان پناه ۲ ماهگی
تجربه زایمان ۵

بعدش بردنش و منم بعد بخیه رفتم ریکاوری ماما اومد بالا سرم گفت سعی کن بخوای که منم چون منگ بودم همچنان سریع غش کردم😁🤣
فکر کنم یک ساعت شد که دوباره ماما اومد بالا سرم منم چند دقیقه قبلش بیدار شده بودم باهام حرف زد گفت بچتو بردن پیش خانوادت نیازی به دستگاه هم پیدا نکرد خداروشکر بعدش هم گفت که چیکارا کنم سرمو تکون ندم فقط آروم چپ و راستش کنم و کار با پمپ درد و زمان استفاده یکم حرف زدیم که اسممو خوندن منو بردن بخش دخترمم بعدش آوردن پیشم 🥹
ساعت ۱۱ زایمانم بود که گفتن ۱۲ ساعت بعد یعنی ۱۱ شب باید بلند شم و قبلش کم کم مایعات بخورم
ساعت ۱۱ سوند رو در آوردن کم کم بلند شدم اولش یکم سخت بود درد داشت ولی من بیشتر انگار احساس سنگینی و تنگی نفس داشتم آروم آروم راه رفتم
رفتم سرویس پاهامو شستم و دوباره دراز کشیدم و هی چند وقت که شد بلند میشدم راه میرفتم دیگه عادی شد واسم شکمم همون شب کار کرد و فرداش مرخص شدم رفتم خونه مامانم

به طور کل این تجربه زایمانم بود امیدوارم همه مامانا بچه هاشونو سالم بغل بگیرن این لحظات قشنگ رو تجربه کنن🥹🩵
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان Aniya ✨🧚 مامان Aniya ✨🧚 روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم تجربه سزارین
کارشون تموم شد و دخترمو آوردن پیشم و یکم ب صورتم زدنش ‌بعدش بردنم تو یه اتاق دیگ یکم اونجا بودم ولی ده دقیقه هم نشد بنظرم .
دخترمو آوردن نزدیک صورتم و یکم بهش شیر دادن و بردنم بیرون و هنسرمو مادرمو اونجا دیدم . بعدش اوردنم تو اتاق و گذاشتنم رو تخت ...
هرچی تلاش کردم دخترم نتونست شیر بخوره و چند باری شیر. خشک خورده ..
از خودم بخام بگم خدا رو شکر اصلا اذیت نشدم تاالان و پمپ درد نگرفتم و فقط یبار شیاف گذاشتن و همون داروهایی بوده ک داخل سرم ریختن واسم
فقط چند بار درحد دل‌درد و کمردرد پریودی درد داشتم
تا ساعت ۶_۷ هیچی نخوردم و بعدش نسکافه و آبمیوه اینا خوردم. ..
هنوز سوند رو جدا نکردن و راه نرفتم ولی خداروشکر اذیت نشدم و صد بارم برگردم عقب بازم مطمئنم که سزارین رو انتخاب میکنم
بقیه ی تجربه رو بعداً واستون میزارم
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان دنیز مامان دنیز ۹ ماهگی
تجربه زایمان
بعد دیگه بردنم ریکاوری بچه رو آوردن شیر خورد و بردنش بعد اومدن شکممو فشار دادن بی حس بودم هیچی نفهمیدم رفتم تو بخش بازم اومدن فشار بدن دیگه نزاشتم چون بی حس نبودم ی کیسه شن آورد گذاشت روشکمم درد داشت یواشکی برش می‌داشتم بعدش برام مورفین زدن منگ بودم شبش ک گفتن غذا بخوره راه بره اولین راه رفتن سخت بود ولی بعدشراحت بود برام خیلییی ولی خیلی شیرین سختی کل زایماننم همون روز اول بود
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان پرنسا💖🧚🏻 مامان پرنسا💖🧚🏻 ۹ ماهگی
تجربه زایمانم
من۳اسفندرفتم بیمارستان تاکارای بستریمو انجام دادیم ۶نیم شد
بعدش بردنم کارهای قبل عملموانجام دادن یکم استرس داشتم
ساعت ۸بردنم اتاق عمل تادکتراامدن باهام صحبت کردن بعدش آمپول بی حسی زدن اصلادردنداشت سریع بی حس شد پنج دقیقه ای دخترمو دیدم بهترین حس دنیابودبعدش بردنم ریکاوری بعدیک ساعت بردنم بخش دیگ ی شب بیمارستان بودم فرداش ساعت۵مرخص شدم اززایمانم راضی بودم ولی بعدش دردناکه شیردیرمیادبخیه هام دردمیکنه
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان جـوجـوک🐥💙 مامان جـوجـوک🐥💙 ۳ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۴
سر جمع عملم ۲۰ دقیقه طول کشید اومدن ببرنم اتاق ریکاوری همون حین تنگی نفس تهوع داشتم حس میکردم نمیتونم نفس بکشم سریع بردنم دستگاه اکسیژن وصل کردن گفتن نفست اوکیه پسرمم اوردن گذاشتن کنارم حالم بهتر شده بوده تااینجاش ک همه چی تقریبا خوب بود تو ده دقیقه ای ک تو ریکاوری بودم همسرم ده بار زنگ زده بود 😂هی میگفتن فلانی اومده ؟بفرستینش بره همسرش پدرمونو در آورده ،حق داشت اخه چند ساعت بود منو برده بودن معطلیم زیاد بود هیچی دیگ اومدن منو بردن اتاقم تا همسرم اومد جفتمون زدیم زیر گریه🥹🥹خیلی حس قشنگی بود پسرمم اوردن همسرم اشکاش بند نمیومد و فقط خداروشکر میکردیم😍😍
من اتاق خصوصی گرفته بودم خیلی راضی بودم اومدن لباسامو عوض کردن برای دردم دوتا شیاف گذاشتن رفتن گفتن تا ۱۱شبم هیچی نباید بخوری
دوبار اومدن شکممو فشار دادن لعنتییی ی صدای قیرچی میداد ک نگم😭😭 هنوز اونموقع بی حس بودم تقریبا. کم کم بی حسیم داشت میرفت ی دوبار دیک اومدن شکممو محکم فشار دادن ک من از دردش هوار میزدم هی میگفتن این دیگ آخریشه😒😒ساعت ۱۱اومدن گفتن کم کم ابمیوه بخور باید پاشی راه بری اومدن سوند در اوردن بعدش کمکم کردن بشینم بعدش از تخت بیام پایین خیلییی دردناک و سخت بود ولی قابل تحمل جوری بود ک هرچی بیشتر راه میرفتی انگار دردت کمتر میشد رفتم سرویس کارامو خودم کردم اومدم بیرون ی شربتم دادن بخورم ک شکمم کار کنه ک اونم گلاب ب روتون بیزون روی گرفته بودم برعکس همه😂😂😂
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان مهنا مامان مهنا روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین بیمارستان صارم پارت ۲
.
راستی سوند رو توی بی حسی زدن برام و هیچی حس نکردم. بعدش بردنم ریکاوری و از همونجا دردم شروع شد. اما هرچی گفتم درد دارم برام مسکن نزدن برام و گفتن باید بری بخش. حدود یه ربع ریکاوری بودم بعد رفتم بخش و اومدن بهم لباس پوشوندن و شورت و پوشک برام گذاشتن و شیاف گذاشتن برام. خیلی پرسنلش مهربون بودن و عین مادر رفتار میکردن اصلا نمیزاشتن آدم خجالت بکشه . خلاصه کارامو کردن و بعد بچه رو اوردن ولی داخل تختش بود و نمیتونستم ببینمش. توی بخش هم با وجود شیاف درد داشتم و هم دردای محل عمل بود هم درد پریودی. و از همه اینا بدتر ماساژ رحمی بود . تا وقتی بی حس بودم که چیزی نمیفهمیدم اما توی بخش اومدم بی حسیم رفت و هربار ماساژ میدادن واقعا درد وحشتناک داشت و عذاب میکشیدم. خونریزیمم زیاد بود و ماماها میگفتن باید زیاد ماساژت بدیم خطرناکه خونریزیت که انقدر شدیده. خلاصه تا میومد یه کم شیاف عمل کنه و اروم بشم میومدن ماساژ میدادن و درد وحشتناک میگرفت تو تنم
مامان کوچولو مامان کوچولو ۳ ماهگی
بعد از اون فشارمو باز گرفتن منو رو تخت نشوندن برای تزریق بی حسی هر چق بیشتر به جلو خم شی دردش کمتره درد تزریقش لحظه ای یعنی همون لحظه ساکت میشه و کم کم بدنت سر میشه ۴یا ۵تا تزریق داشتم بعد اون سریع به سرعت منو خوابوندنو دیگ حسی تو کمرم یا پاهام نبود پرده رو کشیدن یه پرستاری باهان شروع کرد به حرف زدن بعد پرسیدن ۴ـ۵تا سوال
صدای گریه پسرمو شنیدم 🥺 ساعت ۹:۳۵دقیقه به دنیا اومد
بردنش یه سمت دیگ بعد از حدود دو سه دقیقه اوردنش تا ببینمش تایم بخیه زدن کلا ۵دقیقه اس بعد از عملم بردنم سمت ریکاوری ساعت ۱۰بود پسرمم اوردن تا بهش شیر بدم (نگران شیرتونم نباشید من رفتم حموم هر چقد فشار دادم یه قطره آغوزم نیومد ولی بعد عمل ماشالله نمیدونم اون آغوز از کجا اومد تو سینه هام)تا ساعت ۱۱:۱۵پسرم تو ریکاوری پیشم بود بعد اون بردن تحویل خانوادم دادن منم ساعت ۱۱ونیم از ریکاوری در اومدم و بردنم بخش زایمان و با خیال راحت مادر پسری پیش هم بودیم 😍
بقیه اش رو هم تو تایپیک بعدی میذارم ......
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان بردیا مامان بردیا ۵ ماهگی
تجربه زایمان پارت آخر
زود یکی اومد بهم سرم وصل کرد،دکتر اومد سوند وصل کرد هر کی با عجله و استرس داشت یه کاری رو می‌کرد و من ترسم داشت بیشتر میشد و اینم بگم من خیلی از سوند گذاشتن می‌ترسیدم ولی دردش در حدی نبود که برا خودم بزرگش کرده بودم
با ویلچر بردنم اتاق عمل اونجا هم بی حسی رو زدن کارای عمل رو انجام دادن و شروع کردن به عمل
وقتی که داشتن بالای شکمم رو فشار میدادن تا بچه بیاد بیرون حالت تهوع گرفتم بعدش که بچه رو تمیز کردن آوردن کنارم بعدش نزدیک یه ساعت طول کشید بخیه هارو زدن بردنم ریکاوری و اونجا بچه رو آوردن شیر خورد و بردنم بخش
و اگه بخوام تجربمو بگم من در کل راضی بودم بهتر از تصوراتم بود دردام هم با دارو کنترل میشه ،قبل عمل که داشت دردام شروع می‌شد واقعاً فهمیدم که طبیعی خیلی سخته تره 🥴
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان یار امام زمان مامان یار امام زمان ۵ ماهگی
تجربه زایمان :بعد وارد بخش ک شدم دوباره بعد چند دقیقه اومدن شکم فشار دادن این مرحله واقعا درد داره بعدش تا شب با پمپ دردام قابل کنترل بودن بعد اون اومدن سوند در بیارن دوباره ترس داشتم ک گفت نفس عمیق بکش پاهاتم باز کن اینکار کردم اصلا درد نداشتم گفتن باید بیایی پایین تا راه بری راه رفتن خیلی بد بود من دوقدم برداشتم حالم بد شد بعد دیگ گفت برگرد بخواب رو تخت بعد یک ساعت دوباره امتحان کردم باز حالم بد شد ولی برا بار سوم خوب شد و راحت تر بودم اینم تجربه زایمان من واقعا خدا کمک میکنه من فکر نمیکردم برام اینجوری پیش بره تا میتونین راه برین هر روز بخیه ها بشورین خشک کنید تا عفونت نکن من یه دو روز بخیه هام عفونت کردن اذیت شدم دیگ تا روز ۷ سرپا هستین اومدین خونه شیاف استفاده کنید تا درد نکشین ،کسایی ک شیر دارن تا میتونین با شیر دوش ندوشین ک زخم میشیم اذیت میشن با آب ولرم با دست سینه هاتون خالی کنید اینم تجربه هایی ک من داشتم امیدوارم کاربردی بوده باشه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر