از صب تا حالا پسرم طبقه پایین خونه مادرشوهرمه اصن تو فکرش نمیگذره ک ی مادر هم داره یا دلتنگ منو باباش بشه میاریش هم بالا کلی جیغ و گریه میکنه بعدشم دوباره میره پیش اونا
چ حسس داشتید جای من بودید
مامانم میگ سخت نگیر بذار هرجا دوس داره باشه ولی آرامش ندارم اگ کنارم نباشه
و اینک در خونمو قفل نکنم دیگ‌اصلا پیشم نمیاد بزور نگهش میدارم کنارم

هیچی گلم برا خودت خوش باش و نهایت استفاده راببر ،

کاش یه جا بود بچه منم یه ربع حداقل ازم دور میشد شب و روز بامنه دستشویی حموم موقع خواب بیداری

درک میکنم که چی میگی،منم وقتی خسته میشدم ابجیم میومد میبردش.ولی مگه شب اروم و قرار داشتم،دیگه تا کار واجب نباشه نمیزارمش جایی.گاهی اوقات هم خودش به زور میره

دختر منم یه مدت دقیقا همین بود الان هر چی می گم برو پایین می گه تو رو تنها نمی زارم تورو دوست دارم نمیره دیوانه کرده نا شکری نکن خیلی خوبه واقعا منم اون موقع ناراحت بودم گریه می کردم الان می فهمن چقدر خوب بوده

تو این سن بچه ها بیشتر تمایل دارن جایی بمونن و خونه خودشون نباشن

اگر رو تربیتش اسر بد نمی،آره که احتمال زیاد میزاره بزار بره وگرنه بهترین کار عوض کردن خانه است

منم همینم.مادرشوهرم هر زمان ک میاد اینجا دخترم گریه ک باهاش برم.اونم باید بمونه تا این شب بخوابه بعد بره

دخترمنم اینجوری تازه مادر شوهرم بیرونش می‌کنه میشینه پشت در گریه می‌کنه در باز کن توروخدا من دلم آتیش میگیره ولی بازم راضی نیست بیاد خونه خودمون

چقد تو شبیه منی
دختر منم خیلی دوس داره بره اونو به من ترجیح میده باهمم میریم میگه نمیام خونه ولی من هرچقدم که گریه کنه میارمش بدم میاد عادت کنه پسر جاریم یکسره اونجاس ولی من نمیزارمش

کاش دلارا هم بدون من نیم ساعت خونه مامان بزرگاش میموند🙄اگ من دو روز اونجا باشم بازی می‌کنه و چیزی نمیگه امان ک ده دقیقه برم بیرون قیامت میکنه

دختر منم روزی یکی دوساعت پایین پیش مادرشوهرمه بس‌که مادر شوهرم بهش محبت میکنه حاضره همیشه اونجا باشه