چرا من اینجوریم دخترم پیشم نباشه دق میکنم اما بعضیا میبینم هفته هفته بچشون نباشه پیش مادر شوهر یا مادرشون باشه براشون مهم نیست من دخترم نباشه دق میکنم

چون کارهای شخصی دارن و سلامت روح و روانشون الویت قرار داره
پس ورزش میکنن و کافه میرم پس مجبورن بچه رو به کسی بسپارند و اینقد حالشون خوب میشه که کیفیت مادریشونم بهتر میشه پس عذاب وجدانی نمیگیرین

منم اینجورم یه ساعت نبینمش دق میکنم اصلا تا حالا هیچ جایی نذاشتمش حتی پیش مامانم

همسایه ماهم همینه از وقتی بچش بدنیا اومده تا الان ک‌۱ سالشه همش میومد بیرون میگفت بچم خونه مامانمه فردا میرم میارم یا شب میرم میارم

من کسی رو ندارم بزارم
پسرم اصلا وابسته نیسومتعادله
اگه برم شهرمون چند ساعتی میمونه تا برم دکتر یا ارایشگاه
اما جوریم آموزش دادم از اول باهاش همه جایی میرم و تفریحمو دارم

منم مثل توام

نه من اصلا نمیتونم اجازه بدم بچم شب پیشم نباشه ازاسترس میمیرم ولی برای مهدکودک مشکلی ندارم درروز دوساعتی میزارمش مهد اونم بخاطر خودشه که مستقل بشه واگرنه به من باشه دلم میخواد همیشه کنارم باشه حالا ازتوچه پنهان باپدرشم که میره بیرون دلم واسش تنگ میشه یکمم استرس میگیرم چون پدرش دوست داره مستقل بشه ازخیابون ردشدنی بغلش نمیکنه خودم باشم ازخیابونا توبغلم ردمیکنم رو غذاشم حساسم فقط خودم میدونم چی دوست داره چطوری باید بخوره کنارش نباشم هیچکس مثل خودم بهش غذانمیده

ما که شاغلیم مجبوریم یا صبح پیش یکی باسه یا ظهر یا شب.

چرا فکر میکنی براشون مهم نیست؟اتفاقا اونجوری خیلی برا مادر و بچه بهتره

بیشتر از اینکه بچه‌ها وابستمون باشن ما وابستشونیم😅

منو بگو حتی وقتی خوابم هست دلم براش تنگ میشه چه برسه ب دوری

نه منم طاقت دوری ندارم نهایت یک تا سه ساعت

منم همینطورم جوری که با باباش تا سوپری بره بیاد میشه ده دقیقه ولی میمیرم از دوریش همه وجودم شده انگار نفسمه اصلا نمیتونم دور باشم ازش

ن من اونجوری نیستم

کسی نیس بهش بگه تو ک نمیتونستی دوتا بچه بزرگ کنی برای چی بدنیا میاری هنوز ب سومی هم فکر میکنه اصن اونقدر بی عکره ک نگو همش دوسداره بچه هاش اینطرف اونطرف بندازه بزرگ شن دیگ این خانوم راحتشه

منم مثل توام

منم همینطورم یه روز مامانم دخترمو برد شهرستان
اینقدر گریه کردم و زار زدم که نگو
هر چی همسرم گفت فردا میبرمت گفتم شب لنا پیشم نباشه دق میکنم 😂

دقیقن مثله من یه زندایی دارم دخترشو میبینی ۱۰ روز گذاشته خونه مادرش با اینکه یه شهرن و ۲۰ دیقه راهشونه بهم دوتا بچه داره اون یکی ۳ سالش دختر بزرگش ۷ سالش بزرگه رو میزاره جای مادرش خودشم میره دور دور همش میگه بچه هام اذیتم میکنن نمیتونم دوتا باهم نگه دارم جالب اینجاس داییم هیچی نمیگه حالا

دخترت کجاست عزیزم