سوال های مرتبط

مامان رایان & رادین مامان رایان & رادین ۱۲ ماهگی
تجربه ام از حاملگی خارج از رحم
زیر دلم شدید دردی شروع کرد حدس میزدم اپاندیسه توماشین درحال دودر دور بودیم ک درد بسکه شدید بود شوهرم مستقیم رفت بیمارستان تارسیدیم دردم کم شد و نوبتدهی زنان نوبت گرفتم واسه عصر رفتم خونه عصر رفتم پیش دکتر گفتم ک 1ماه نزدیکی نداشتم بعد ک رابطه داشتم کمی خونریزی لکه دیدم و صبحش دردم شروع شد قسمت پایین شکم سمت راست تاریخای پریودمم گفتم و جلوگیریم قرص اورژانسی بود نزدیکه7سال. دکتر گفت سریع برو بستری شو گفتم ک گفتم من هنوز آزمایش یا سونو ندادم چطور تشخیص خارج رحمی و بستری داد بهم خلاصه پشت گوش انداختم تا اینکه درد همچنان صب و فرداش میگرفتو ول میکرد واقعا ترسیدم ب یه درمانگاه رفتم ک سونو و ازمایش نوشت سونو انجام دادم گفتن بله احتمال خارج رحمیت زیاده یه ضایعه سمت چپ تخمدانته 4سانته باید بستری شی رفتم زایشگاه بندرعباس و2روز بستری بودم زیر دست بیمارستان دولتی اموزشی ک هیچ اقدامی نمیکردن بجز چک کردن عدد بتا و منکه نگران بودم 2ساعتم خودش زیاده هر روز بچه داره خارج از رحم رشد میکنه اینا فقط میخان بتام بره بالا و زرتی شکمم رو پاره کنن حالا یا بدلیل نبود امپول متروترکسات یا اینکه اموزش بدن جراحی رو ک درهر صورت ب نفع من نبود ک اونجا بمونم 1 بدلیل اینکه میدیدم هرکسی رو ک جراحی میکردن نازامیشد میگفتن دیگه نمیتونی باردارشی 2اینکه متقاعت نمیشدن ک منو لاپراتومی حداقل عمل نکنن از روش لاپراسکوپی جرایم کنن چون من6ماه پیش سز شدم دیگه زخمام بدلیل شکم بزرگی ک دارم هنوز جوش نخوردن و طاقت اینکه مجدد همون جارو برش بزنن برام مقدور نبود..... ادامه....
مامان رز گل مامان رز گل ۹ ماهگی
پارات دوم.

۳۵ هفته بودم دخترم بریچ بود دکتر گفت ۳۷ هفته سنو بده اگه بریچ بود بیا برات نوبت سزارین بزنم ومنم کلی وحشت از طبیعی داشتم همش دعا میکردم نچرخه. که خداروشکر نچرخید.۳۷ هفته بودم که شوهرم سرکار بود فردا از سرکار میومد گفتم خسته ای ۳۷ هفته ۲ روز میریم سنو .شوهرم از سرکار اومد صبح ساعت ۶ خسته بود خوابید گفت ساعت ۱۰ بیدارم کن برم بانک کار دارم ساعت ۱۰ شد شوهرمو بیدار کردم آماده شد رفت بیرون ، منم بیدار شدم برم دستشویی همین که بلند شدم یه آب خیلی گرمی ازم خارج شد .ببخشید ولی فکر کردم ادرارمه چون خیلی دستشویم میومد گفتم شاید از اونه رفتم دستشویی برگشتم خواستم بشینم دیدم باشم ازم آب گرم میاد فهمیدم کیسه آبم ترکیده. یکم ترسیدم شوهرمم نبود .زنگ زدم دیدم گوشیشو هم نبرده. خواستم آماده بشم زنگ بزنم اورژانس۱۱۵ .آخه همکارای شوهرمه منو میشناسن آشنا بودن.همینکه آماده شدم دیدم شوهرم اومده گفت گوشیمو نبردم بعد گفت چرا لباس پوشیدی بهش گفتم نترسی کیسه آبم پاره شده هول شد گفت چیکار کنیم گفتم بریم بیمارستان بخش زایشگاه. رفتیم ...پارات بعد....
مامان ضحی مامان ضحی ۸ ماهگی
پیوسته‌ به تاپیک قبلی من همو‌ روز کم‌کم درد داشتم از یه هفته قبلشم شکمم جوش های کوچیک و بزرگ زده بود خیلییییی‌‌ اذیت بودم ‌‌‌..روز جمعه شوهرمو‌ گفتم بریم آزمایش آنزیم کبد بدیم بهداشت گفت آنزیم کبدت شاید باشه برو آزمایش بده کااااش نرفته بودم بیمارستان ۳۰ تا ۴۰ دقیقه پیاده ازمون دور بود منم گفتم پیاده میرم روز های آخره واسه زایمان خوبه رفتیم معایینه‌ کرد گفت ۲ سانته‌ دهانه رحم منتظر نشدیم جوابو بگیرم چون گفت تا شب طول میکشه پیاده رفتیم خونه ۹ شب دوباره رفتیم دنبال آزمایشات یه دکتری بود گفت آنزیم بالا نرفته حالا اومدی برو داخل دکتر معایینه کنه ببینم باز شده دهانه رحم کم کم احساس درد داشتم گفتم بزار اگه بیشتز شده بود برم بیمارستان ک پرونده تشکیل داده بودم آخه دور بود یکم اوووووف رفتم داخل دکتر اومد با ناخون های بلللندد تا دست زد کیسه آب پاره شد گریم گرفت چون ترسیدم گفت نترس من حواسم هست الان آمپول فشار میزنم طبیعی دنیا میاد درضمن گفت خوب شد ک پاره شده بچه مدفوع کرذه خطرناک بوده اگه پاره نمیشد متوجه نمیشدیم‌.... رفت ، رفت دیگ ندیدمش شوهرم هرچی داد و‌ بیداد کرد ک کدوم دکتر بود نیامد منم اونجی نموندم رفتیم بیمارستان ک پرونده تشکیل داده بودم ۱۱ شب شد گفت ما دکتر نداریم باز رفتیم یه بیمارستان دیگ اونجا‌هم گفتن مدفوع کرده نمیشع طبیعی خیلیییی گریه کردم عملم نکنید من میتونم دیگ نشد ب بشع
الان هرکسی طبیعی زایمان‌میکنه حالم یجوری میشه حسرت میخورم
همش ایکاش ایکاش میکنم ک‌فلان کارو‌نمیکرردم‌ دست خودم نیس هرچی خودمو‌ قانع‌میکنم‌بازم حالم بد‌میشه