۱۴ پاسخ

میگذره فردا روز بهتریه

بعضی مردا همینن درک نمیکنن توام مهم نباشه واست اصلا درسته سخته ولی چاره نیست به خودت نگیر رفتارش هم واست مهم نباشه اون میبینه تو ناراحت میشی سواستفاده می‌کنه به جا اینکه که مرحم باشن زخم میشن خدا خودش به این جور مردا یکم مهرو عاطفه بده

شما یکم در برابر دردات صبوری کن و چیزی جلو شوهرت نگو،بجاش سعی کن خودت و به شوهرت نزدیک کنی و اگر جایی موقعیت مناسب دیدی در مورد دردهات در واقع دردودل کن باهاش،اگر منطقی باشه جواب میده این روش، اگر برات ممکنه ظاهرت و جوری کن که شوهرت دوست داره، مثلاً گاهی آرایش یا لباس مرتب

بیخیال گلم بخودت فکر کن همه مردا همینن

عزیزم همه مردا همینن من کلا تو بارداریم یکبار رفتم بیمارستان اونم درد وحشتناک داشتم برای بار دوم ک بیرون روی شدید گرفته بودم گفتم منو ببر بیمارستان اصلا حالم خوب نیست برگشت شوهرم گفت عی بابا منک نمیتونم هر هفته هر هفته پول بیمارستانتو بدم خودتو جمع کن دیگه از اون روز بدترین دردم داشتم بهش میگفتم فقط بخدا توکل کردم گفتم خدایا تنها پناه من تویی ی کاری کن من محتاج این مرد نشم تا آخر حاملگیم درد نداشته بشم ک محتاح این بشر بشم

اگه راه حل دارین به من یاد بدین

بیخیال اهمیت نده گلم منم تووضع توام گاهی گریم میگیره گاهی دارم خفه میشم گاهی عصبانی میشم ولی بازم مجبورم بزنم به بیخیالی چون خودم بیشتراذیت میشم

مادر شوهر هم شوهرمو پر میکنه

نه دومی به من میگه همه میرن خونه پدر مادرشون من پدر ومادرم فوت کردن گفتم منو ببر سرقبرشون بگو دخترتون وآوردم

عزیزم بچه اولتونه؟

از درد کشیدنم‌ناراحته میگه بروز نده

شوهرت برات ناراحته یا از دستت ناراحته تو درد میکشی؟

میگه همش بارداری درد بود من دیگه خسته شدم مگه دست خودم بود فکر می کنه دارم ادا در میارم

من متوجه نشدم یعنی چی به خاطر دردهام سر سنگین شده؟

سوال های مرتبط