۱۱ پاسخ

سلام عزیزم خوبی من اونروز شمارودیدم بیمارستان اومده بودم نوار قلب بگیرم..همش منتظر بودم بیای بپرسم چطور بود زایمان به سلامتی زایمان کردی عزیزم مبارک باشه...خداروشکر باش هم خودت هم نی نی سلامتین

وای منم داغونم

تازه من بدم میاد کسی بچه مو بغل کنه، مخصوصا مادرشوهرم با خواهر بزرگم، حس میکنم همش دنبال ادا و نمایشن، تازه به بقیه هم به زور میدم بغل کنن، حس بد میگیرم، فکر میکنم میخان بچه مو ازم بگیرن

منم همینم کم کم دارم تلاش میکنم به حسام غلبه کنم برگردم به زندگی عادی وسابقم یه کم زمان بگذره درست میشه قلق بچه رو متوجه میشه آدم به شرایط عادت میکنی

من خیلی دلقکم ینی هرکس میبینم میگ خوشبحالت شوهرت پیر نمیش با تو
بعد سر زایمان اولم اصاا نذاشتم این حس بهم غلبه کنه
ولی سر بچه دومم خیلی این حس غریب و دارم دلم میگیره میگم‌چرا دخترم و‌نمیتونم ببرم بیرون گناه داره باردار ک یودم همش با دخترم پارک یودیم اینم بی قراری میکنه من بدتر میشم دیشب ساعت ۱۱بیهوش شدم منی ک نمیذاشتم شوهرم تا ساعت دو بخوابه فیلم میذاشتم و میگفتمو میخندیدیم
صبح دیدم ی پیام قشنگ بهم داده در حدی ک قند تو دلم آب شد چون خودشم منو انقد خسته ندیذه بود
حالا نمیدونم صلاحه پیامو نشون بدم یا ن
ولی خلاصه حرفم اینه هممون این حس و داریم باید از خچدمون با انرژی مثبت دورش کنیم مطمعنم از پسش برمیاییم 😍😘

من شبیه جن شدم موهای شلخته شکمم با اینکه بستم همچنان هست یه تیشرت آزاد میپوشم بدون شلوار ابروهای پرپشت شده اگه یه زمان کوچیک گیرم بیاد فقط میگم بخوابم در حد ۱۰ دقیقه هم شده خیلی خسته م موندم شوهرم چطوری فرار نمیکنه با این سر و وضعم

آره عزیزم

قرص آهن بخور، مولتی ویتامین بخور، به تغذیه ات برس انشاالله خوب میشی

منم اصلا برا خودم هیچ وقتی ندارم
حسمم نسبت به شوهرم کم شده

دقیقا☹️

ارررررره

سوال های مرتبط