اصلا حالم خوب نیست؛نمیدونم از لحاظ روحی داغونم؛خستم؛کلافه ام؛حس میکنم افسردگی گرفتم؛دلم میخواد بهترین باشما واس مهرسا اما نمیتونم واس کوچیک ترین کارش اعصابم میریزه بهم؛از طرفی هم زود پشیمون میشم و خودم و لعنت میکنم ک نمیتونم جلوی خودمو بگیرم؛این موقع ها ک میشه عذاب وجدان دارم؛نمیدونم شاید واقعا مادر خوبی نیستم😭از طرفی هم مهرسا سرما خورده امروز خیلی لجبازی کرد تب داشت؛خودمم حالم خوب نیست سرما خوردم ای خدا؛چ زندگیه اخه😭😭نمیدونم نمیدونم چی بگم😭🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️

منم همین جوریم خب آدم خست میش فک کنم از صب سرپا تا شب
ولی من خودم و چن روز کنترل میکنم سعیمو میکنم همش با خودت بگو اون ی بچس ....
ب نظرم خودت کنترل کن تو رفتار بچ هم تاثیر دار

حق داری اما مطمئن باش مادر عالی هستی. مادر کافی هستی‌. این حس ناکافی بودن و پشیمونی برای همه هست یه جور وسواس. اما ماها تلاشمون رو میکنیم. خدا ک نیستیم پس خطا میکنیم. درضمن هرچی سخت بگیری اعصابت بیشتر بهم میریزه. ب خودت اعتماد کن ک کارهات درسته. چون مریضی حساستر شدی

منم مث شمااام خیلی پسرررم اذیت میکنه

منم مث شمام دقيقا هم نميتونم از بچم دورباشم هم وقتي پيشمه احساس ميكنم بايد تنها باشم ميگم بخوابع وقتي ميخوابه ميگم بيدار شه اصن قاطي كردم

آخ قشنگ درکت میکنم من حتی کسی رو ندارم بچه رو نیم ساعت نگه داره بچه کلی ناز و مریضی و.... دیگه کمر برام‌نمونده تنش سلامت باشه اینام میگذرن حق داری عصبی باش بعضی وقتا فقط اینو با خودت تمرین کن که اینام میگذره و دلت برا این سنش تنگ میشه

خیلی خیلی درکت میکنم دقیقا منم جایی رو نداری یکی دو ساعت کنارت نباشه ؟؟؟ من میرم خونه مادر شوهرم اون‌میگیرتش یکم راحت میشم از این عذاب وجدان اینا هم راحت میشم