۱۰ پاسخ

تنها جایی ک هیچوقت ویروس نگرفتیم مراسم و حرم ائمه بوده 🙂✨

من میبرم چون با صدا و جمعیت رو به رو بشه
هرکسی یجوری راحته نمیشه همه مثل هم باشن من چون اولین محرمه پسرمه دوس دارم همه جا بره
و اینکه ارادت خاصی به حضرت علی اصغر دارم🩵🙂

نه والا از چی بترسم من همه زندگی مو از امام حسین دارم اگه ادم بخواد به مریضی و این حرفا نگاه کنه که از در خونه نباید پاشو بیرون بذاره این مجالس شفا خونه ست ذهن ما که مریض

عزیزم منم جمعه بچمو نمیبرم شیر خوارگاه چون مطمعنم از تو شلوغی میترسه هم داره جا لثه سفت میکنه بی قرارع هم از مریضی و ویرووس میترسم منم نمیرم از تلویزیون دنبال میکنم...قربون امام حسین و علی اصغرش ولی من جون خودمو بچمو ب خطر نمیندازم

منم نمیرم بااینکه حرم هم نزدیک خونمون هست. ولی انشالا شب عاشورا می‌خوام با کالسکه پیاده روی ببرمش اگر همراهی کنه. چون اونجوری فضا بازه ولی مراسم شیرخواره ها خیلی شلوغ و فضا بسته بچم میترسه

من عروسی خواهرم شهریوره چکار کنم

عزیزی♥️🥰

من توروستا زندگی میکنم واونقد جمعیت نیس و زیاد پرسروصداهم نیس بخاطرهمین میرم دخترمم کوچیک بود بردم

ای جان اسم پسرتونو دیدم ذوق کردم😍 منم کلا مراسم نمیبرم یک شب رفتم بچم از صدا ترسید جیغ زد زود اومدم بیرون تا جندساعت اعصابم خورد بود🥹 چون پسرمو اذیت کردم سرم درد گرفته بود

والا منم دوست دارم نرم اخه مطمئنم توی جای شلوغ بیقراری میکنه و از همه مهم تر نگران اینم که نکنه مریض بشه🙄😕

سوال های مرتبط

مامان زهرا مامان زهرا ۸ ماهگی
پارسال این موقه هابود که درد پریودی و همه علائمشو داشتم ولی نمیشدم .هر چقدرم پیاده روی دسته میرفتم تا باز بشه فایده نداشت.تااینکه بی بی چک زدم و باورم نمیشد ۲ تا هاله بیفته و منم مادر شدم.خیلی حس عجیبی داشتم اول زنگ زدم مامانم گه اونم اصلا باورش نمیشد گفت تا ازمایش ندی باورم نمیشه .فرداش رفتم آزمایش دادم و بعلههه بتام ۵۰۰ اینا بود کمردرد داشتم و به قول معروف چشمام دو دو میزد که یعضیا که خیلی تیز بودن متوجه شدن خبرایی هست ولی همه رو انکار میکردم تا صدای قلبش رو بشنوم.کلی چشم به هم زدم تا روز سونو قلب برسه وقتی صدای قلبشو شنیدم انگار یه جون دیگه ای گرفتم هم ترس بود هم شور واشتیاق مادرشدن .انگار مسولیت و بار سنگینی رو دوشم قرار گرفته .امسال دخترمو از امام حسین دارم چون بارداریم خیلی سخت بود و مدام میگفتن زایمان زودرس و ....خدا و امام حسین یادمه با دل شسکته رفتم مشکی پوش های روضه خونه مادرمو زدم چون صاحب خونه هم جوابمون کرده بود .من با یه بچه تو شکم تا خونه مادرم تو اسنپ درحالی که صدای مداحی تو گوشم میپچید بی اختیار گریه میکردم انقدر دلم از صاحب خونه شکسته بود که گریه آرومم تبدیل به هق هق شد .اونجا بود که تو مشکی پوش های خونه مادرم از خود اقا خواستم راه نجاتی باز کنه.و الحمدلله یکی دوماه بعدش یه خونه گرفتیم که درسته کوچیکه ولی صاحبش مشکل مالی پیدا کرده بود و خونه رو چکی فروخت . و من و شوهرم که هیچ پولی نداشتیم با کمک ها و وام ها و کمک خود امام حسین خونه دارشدیم .
هر چی داریم از امام حسین (ع)