پارسال این موقه هابود که درد پریودی و همه علائمشو داشتم ولی نمیشدم .هر چقدرم پیاده روی دسته میرفتم تا باز بشه فایده نداشت.تااینکه بی بی چک زدم و باورم نمیشد ۲ تا هاله بیفته و منم مادر شدم.خیلی حس عجیبی داشتم اول زنگ زدم مامانم گه اونم اصلا باورش نمیشد گفت تا ازمایش ندی باورم نمیشه .فرداش رفتم آزمایش دادم و بعلههه بتام ۵۰۰ اینا بود کمردرد داشتم و به قول معروف چشمام دو دو میزد که یعضیا که خیلی تیز بودن متوجه شدن خبرایی هست ولی همه رو انکار میکردم تا صدای قلبش رو بشنوم.کلی چشم به هم زدم تا روز سونو قلب برسه وقتی صدای قلبشو شنیدم انگار یه جون دیگه ای گرفتم هم ترس بود هم شور واشتیاق مادرشدن .انگار مسولیت و بار سنگینی رو دوشم قرار گرفته .امسال دخترمو از امام حسین دارم چون بارداریم خیلی سخت بود و مدام میگفتن زایمان زودرس و ....خدا و امام حسین یادمه با دل شسکته رفتم مشکی پوش های روضه خونه مادرمو زدم چون صاحب خونه هم جوابمون کرده بود .من با یه بچه تو شکم تا خونه مادرم تو اسنپ درحالی که صدای مداحی تو گوشم میپچید بی اختیار گریه میکردم انقدر دلم از صاحب خونه شکسته بود که گریه آرومم تبدیل به هق هق شد .اونجا بود که تو مشکی پوش های خونه مادرم از خود اقا خواستم راه نجاتی باز کنه.و الحمدلله یکی دوماه بعدش یه خونه گرفتیم که درسته کوچیکه ولی صاحبش مشکل مالی پیدا کرده بود و خونه رو چکی فروخت . و من و شوهرم که هیچ پولی نداشتیم با کمک ها و وام ها و کمک خود امام حسین خونه دارشدیم .
هر چی داریم از امام حسین (ع)

۷ پاسخ

عزیزممممم چشام بارونی شد
منم پارسال روز اول محرم فهمیدم باردارم خیلی حس قشنگی بود

باپیامت گریه کردم
دلت پاکه دعاکن خدامشکل های منم حل کنه

خداروشکر انشاالله همه مستاجر ها خونه دار بشن

درخواست بده عزیزم

اخي عزيزم🥹😍

عزیزم چ حس خوبی.😍😍🥰🥰

هر وقت مشکلی داشتید از ته دل از اقا بخواهید و مطمین باشید از جایی که فکرشم نمیکنید مشکلتون حل میشه امام حسین واقعا به دل های شکسته محبانش نظر میکنه
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست...🫀♥️

سوال های مرتبط

مامان سامیار مامان سامیار ۹ ماهگی
سلام
عصرتون بخیر
خیلی دلم گرفته
من از ۱۸هفته با داریم آب دور بچه کم شد و استراحت بودم تا ۹ ماه که زایمان کردم و این مدت خونه بابام بودم بعدش هم تا به الان شاید یک ماه خونه خودم بودم اون تایم هم مامانم رو می‌بردم. این مدت شوهرم نبود ماموریت بود و هفته ی ای یکبار میومد ، خونه ما و بابام اینا یک ساعت از هم فاصله داره حالا کار شوهرم طوری شده که ۲۴ساعت سرکاره ۲۴ساعت خونه هست و باید برم سر خونه و زندگیم آخر هفته باید برم از الان دلم گرفته خیلی هم خودم هم پسرم وابسته ی خانوادم شدیم پسرم همش با بابا و مامانم و خواهرم بازی می‌کنه و دورش شلوغه اما خونه خودمون هیچ کس نیس اونجا هم که زندگی میکنم غریبم
مامانم از الان داره گریه می‌کنه که بدون بچم چیکار کنم تا بیایی
خودمم که وحشتناک میترسم که از پیش برنیام و پسرم خونه خودمون غریبی کنه
چون خونه خودمون که رفتیم چن روز خیلی غریبی کرد
لعنت به دوری
کاش هر دختری شهر خودش شوهر میکرد
هیییییی.......
بغض داره خفم میکنه
مامان فربد مامان فربد ۱۳ ماهگی
چند وقتی بود میخواستم برم پیاده روی از خونه موندن خسته شدم اما قسمت نمیشد.
یه پارک جلو خونمونه اما بینمون یه بلوار بزرگه که ماشینا با سرعت رد میشن و این ریسک رو نمیتونم بکنم با بچه و کالسکه ازش رد شم.
فربد امشب خیلی بیتابی میکرد تو خونه و همش سر و کلش رو با دست میمالید و گوشاشو می‌گرفت فکر کنم برا دندونشه.دیدم اینجوری نمیشه حاضر شدم تا همین پیاده روی سمت خودمون رو بالا و پایین کنم.
بالاتر از خونمون یه کاندید حوزه تبلیغاتی زده پیاده رفتم تا رسیدم به اونجا.
خیر ببینن ترافیک درست کرده بودن منم تونستم از یه سمت خیابون راحت رد شم و از سمت دیگه هم با سلام و صلوات رد شدم😁
فربد تو پارک درحالی که چهار تا انگشتاش تو دهنش بود به اطراف و چراغا و مردم نگاه میکرد و حدود سه ساعتی که تو پارک بودیم اصلا نخوابید.
دیگه خسته شدم زنگ زدم همسری اومد دنبالمون.
تو ماشین هم یه ده دقیقه ای مقاومت کرد اما یهو خاموش شد بچم😂😍
خلاصه که تا رسیدیم خونه یه ذره چشاشو باز کرد شیر خورد و لباساشو عوض کردم و دوباره غش کرد😄
البته خودمم دارم غش میکنم😅
القصه اگر میخواید بچه هاتون راحت بخوابن برید پیاده روی هم برا روحیه خودتون خوبه هم خوابیدن اونا😉

1402/12/07
مامان رایان 💜 مامان رایان 💜 ۱۲ ماهگی
سلام خانوما میدونم خیلی دیره ولی اومدم تجربه زایمان و بگم بعد از چهار ماه
درد زایمان من دو هفته قبل از زایمان و شروع شد و من ماه درد های بدی داشتم کل این دو هفته تقریبا هرشب منتظر زایمانم بودم ولی نمیزاییدم 😁 تقریبا هم یه روز در میون میرفتم بیمارستان و میگفتم درد دارم و اونا معاینه میکردن و ان اس تی میگرفتم و باز من و میفرستادن میگفتن انقباض زایمان نیست ( در مورد معاینه هم بگم اون غولی که ازش ساختن نیست درد داره ولی نه اونجوری که بقیه میگن )
من تاریخ زایمانم ۸/۲۲ که ۸/۲۱ زایمان کردم ، همه این دو هفته من درد های منظم ۵ دقیقه داشتم با انقباض که حتی ماما همراه خودم هم هرشب میگفت امشب زایمان میکنی ، روز زایمانم دردام از ساعت ۲ بعداز ظهر شدید تر شده بود و من از بیمارستان رفتن می‌ترسیدم چون واقعا دوست نداشتم دوباره من و برگردونن به اصرار شوهرم و خواهرم رفتم بیمارستان ساعتای ۴ و ۵ بعد از ظهر دوباره معاینه شدم و ان اس تی و دوباره من با اون درد برگردوندن و گفتن دیگه با این درد نیا این درد زایمان نیست ، رفتم خونه مامانم چون خیلی درد داشتم همین که رسیدم خونه احساس دستشویی شدید داشتم و تا قبل از اینکه برسم خیس شدم قبلا هم این اتفاق برام افتاده بود چون تو حاملگیم یه جورایی بی اختیاری ادرار داشتم ، پا مو که از دسشویی گذاشتم بیرون وسط هال یهو کل پاهام خیس شد و فهمیدم کیسه ابم پاره شده ، شوهرم سرکار بود،دیگه تا زنگ زدم اون اومد ساعتای ۶ بود که رسیدم بیمارستان