سلام
نمیدونم کی این وابستگی کم میشه دیگ خسته شدم پیش هیچکس نمیمونه بیرون. میریم تو کالسکه نمیشینه همش میخاد بغلم باشه توراخدا از تجربیاتتون بگین کسیایی ک بچه بزرگتر دارن

دخترمنم همینه تادستشویی برم گریه میکنه منم تصمیم گرفتم کمی دلموگنده کنم بزارم پیش باباش تاعادت کنه

دختر من در حد یه ساعت پیش مامانم یا مادر شوهرم میمونه یا خیلی بهم حال بده یه دو ساعت پیش زنعموش میمونه ولی اگه تو یه جمعی من باشم به هیچ عنوان نه از دست کسی آب میخوره نه غذا کلا کوچکترین کاری که بخواد انجام بده من باید باشم موقع خواب که باید بچسبه بهم جالبه فکر میکردم از شیر بگیرمش بهتر میشه ولی بدتر شد

سلام برعکس پسر من جدیدا که از شیر گرفتمش خیلی کم میات پیشم خیلی معذبم از این حالت،،همش دنبال باباشه یا براش غذا میذارم میبره پیش عمه اش بهش غذا بده نمیدونم چکارکنم

بچه من از زمانی که راه رفت دیگه بغلم نیومد سوار کالسکه هم نشد همه جا خودش راه میاد حالا این وسط دست به موتور ماشین در و دیوار میزنه ولی از تنها چیزی که بدش میاد بغله از خیابون میخام ردش کنم بزور میاد

وای امروز دعا کردم بمیرم فقط حتی یک لحظه از من جدا نمیشع

برای بیرون بردن سعی کن کفش و دمپایی جذاب بگیری خودش مشتاق شه که راه بره ، دیگه برای کالسکه بزرگ شده، الان باید بدوعه اینور اونور خودش
برای پیش کسی موندن هم فقط تکرار و تکرار جوابه ، هی بزار تا عادت کنه ، مخصوصا پدرش .