طبق تایپ قبلیم زنگ زدم ج داد گفت نمیام خیلی سرد حرف زد انگار ارث باباش دستمه خیلی دلمو شکونده واگذارش میکنم به خدا
سرد زردی پسرم بیمارستان بستری بودم زنگ زد به جای اینکه حالمو بپرسع گفت چیه میدونی بیمارستان ولخرجی میکنی یه سری دعوامون شد با همسرم برگشت گفت پسرم بره کار کنه تو بری ولگردی وخیلی چیزهای دیکه به شوهرم گفتم دلمو شکونده

خوشبحالت داری میری مشهد به هیچی فکر نکن به این فکر کن که میری پیش امام رضا میری بهشت همین .به حرفای مادر شوهرم اهمیت نده.من چن روزی که میرم مشهد اینقدبخدا خوشحال میشم که مثل اینکه رو ابرها دارم راه میرم

خدا رو شکر نیومد مسافرت زهرت میکرد به شوهرت با سیاست بگو مادرت از خودمون خوشش نمیاد زنگ زدم به زور جوابمو داد

خدایا به همچین ادمایی عقل و درک درست حسابی بده😕😐

اصلا ب هیچی فکر نکن برو مسافرت خوشبگذرون

برو خداتو شکر کن ک نمیاد عزیزم ناراحتی نداره

چقدررررر. بدم میادازین ادمای بیشعور یعنی چی پسرمن کارکنه تو ولخرجی کنی؟!الان خودش بره نسافرت داره ولخرجی میکنه؟؟یعنی نباید بری؟یبار درست حسابی جوابشو بده قربون مامانم برم بخدا قسم۱۴ساله مادرشوهره هنوز یه حرفی ک دل عروسش بشکنه نزده

ولش کن چ بهتر توام دیگه اصلا زنگ نزن بگو زنگ مادرت زدم خانم ناز میکنه جواب نمیده حالام که جواب داده اینگار ارث باباشو خوردم والا خوبه خب میخواستی برای پسرت زن نگیری بذاریش وره دلت واسه خودت خرج کنه

گلم میشه درخواست بدین بمن؟