خانوما چند روز دعا میرفتم اونجا خیلی به پسرم استرس میدادن یزدان نمیبریم مسجد یزدان اذیت می‌کنه حتی پدر اون خانواده هم بقیه رو دعوا کرد که بچه اذیت میکنید و از این حرفا پسرم الان یقه لباسش می‌کنه تو دهانش میدونم از استرسشه🤦 ابجیم میگه تو باید طوری باهاش حرف بزنی یا رفتار کنی حرف بقیه روش اثر نزاره اینجا نه جایی دیگه اذیت میشه میدونم حرفش درسته ولی پسرم هنوز کوچیکه نمی‌دونم چه رفتاری داشته باشم کسی تجربه داره راهنماییم کنه

الان چون کوچیکن نیاز دارن ما فعلا بیشتر ازشون مراقبت کنیم . شما باید وفتی این حرفا رو میزنن جلوی خود بچه ازش حمایت کنی بگی نه پسرم پسره خوبیه خودم میبرمش مسجد

اول باید خودت اینجوری باشی
بعد به بچه یاد بدی
من و هانا اینجوری مکالمه می کنیم که میگه مثلا فلانی اینو گفت میگم خب به نظرت درسته؟ میگه نه بعد دلیلشو میگه میگم خب اره اون نظر خودشو داده و کار ما اسیبی به کسی نمیزنه پس حرفش مهم نیست .
دیگه بعد هزاربار مکالمه پذیرفته هرکی نظر خودشو داره و نظره ، رای نهایی نیست
خودشم گاها نظرات بیخودمیده و میگه خب نظرمه