۶ پاسخ

اگه هواکش و تهویه اینا نداشته باشه بهداشت بهشون گیر میده
اول هم وسایل رو نخر فقط چیزای واجب مثل یکی دوتا دفتر و مدادشمعی و مدادرنگی و تراش و پاک کن و خمیربازی رو براش بخر و بگو یکی دوهفته امتحانی بیاد ببینم چی میشه
درضمن فکر کنم حداقل دوهفته که بره باید هزینه ی یک ماه رو بدی اگه بعدش نره
اینا رو از روی تجربه ی مربی مهد بودن میگم🤭

بنظر من که نفرست اگه بفرستی همش بچت مریض میشه تو همچین محیطی

با تعریفی ک از محیط کردی من بودم نمیبردم راستش

ولی ی سوال دارم بچتون قشنگ حرف میزنه؟
بچه من کامل حرف میزنه ولی خومون بیشتر شو میفهمیم ی غریبه ک کنارشه همه حرفاشو نمیفهمه بنظرت میتونم ببرم؟
اخه میگن باید وقتی ببری ک بچه بتونه چیزیو تعریف کنه

بعد شما همونجا میمونی نگاش میکنی یا میای بیرون یا خونه

من جات باشم میفرستم جایی که مداوم همه روزه بره و‌صبح تا ظهر هم باشه که استراحت بعد از ظهرشم بچه داشته باشه صبح هم زودتر بیدار میشه عین الان دنیز حالا با ماشین بره

لیست اول تهیه نکن بگو میخوام ببینم دوست داره حداقل یک ماه بفرست همه چیز اوکی بود بعدا وسایل بخر

عزیزم مگه بدون کولر میشه

سوال های مرتبط

مامان ايمى مامان ايمى ۲ سالگی
سلام دوستان

یه سوالی ذهنم رو درگیر کرده. یکی از دوستان خانوادگی ما پسرش ۶-۷ سالش هست پنج شنبه جایی رفته بودیم که اینها هم بودن پسرش یه توپ داشت دختر منم توپ اورده بود همون مدل همون رنگ..
فقط خیلی کم توپ دختر من کم بادتر بود دخترم بهونه کرد و کلی گریه کرد که اون یکی توپ رو میخواد من بهش گفتم این واسه شماست..
بعد همسرم مه دید دخترم خیلی گریه میکنه به پسره گفت موقت توپ رو عوض میکنی؟ بعد دوباره پسش بدیو پسره گفت نه.
مامان پسره که دورتر وایساده بود گفت واسه خودشه حالا چهه فرقی می کنه.
به نظرم درسته که هرگز نباید وسیله بچه رو به زور گرفت ولی مثلا تو سن اون پسره میشد زراش توضیح داد که مثلا این کوچولو و داره گریه میکنه حالا یه کوچولو توپت رو عوض کن.
یه جورابی بچه های الان همدلی بلد نیستم البته نه همه مثلا یه دختر دیگه تو همون سن و سال بود خیلی بچه عاقلی بود و ربتارش با کوچکترها عالی.
به نظر شما تا کی باید به بچه ها گفت این واسه خودته و به کسی نده
مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی
سلام
دیروز وقت دکتر داشتم تو خود بیمارستان اتلیه داشت از یه هفته قبل به شوهرم گفتمو وقت گرفتم
دیروز قبل رفتن سریع رفتم ارایشگاه موهامو شنیون کردم به مامانمم زنگ زدم گفتم بیاد که هم کمکم تو اتلیه باشه هم واسه پسرم لباسا رو واسه عکس عوض کنیم
از لحظه ایی که نشستیم تو ماشین شوهرم شروع کرد غر زدن و تیکه انداختن رفتیم اتلیه با لحن بد به مامانم پرید بعد که پسرم گریه کرد مامانو پسرم رفتن بیرون شوهرم جلو زنا که عکس میکرفتن شنگول شده بود بعد عکس رفتیم دیدیم مامانم پسرمو برده پارک بهش کفتم تو برو پیش بچه منو مامانم بریم دکتر یهو دیدم از زمین بازی رفته بچه رو به زور بغل کرده که ببره تو ماشین بشینن و شاهانم داره جیغو داد میکنه
از دیروز انقد ازش بدم اومده دلم میخواد خفش کنم تا الان یه کلمه باهاش حرف نزدم
قرار بود امروز پسرمو ببره مهد منو پسرم بیداریم شوهرم خودشو زده به خواب که نبره
ساعت دو وقت دندونپزشکی داره بیشرفم اگه بزارم بره حالا که دلسوزه کار خودشه