سلام
دیروز وقت دکتر داشتم تو خود بیمارستان اتلیه داشت از یه هفته قبل به شوهرم گفتمو وقت گرفتم
دیروز قبل رفتن سریع رفتم ارایشگاه موهامو شنیون کردم به مامانمم زنگ زدم گفتم بیاد که هم کمکم تو اتلیه باشه هم واسه پسرم لباسا رو واسه عکس عوض کنیم
از لحظه ایی که نشستیم تو ماشین شوهرم شروع کرد غر زدن و تیکه انداختن رفتیم اتلیه با لحن بد به مامانم پرید بعد که پسرم گریه کرد مامانو پسرم رفتن بیرون شوهرم جلو زنا که عکس میکرفتن شنگول شده بود بعد عکس رفتیم دیدیم مامانم پسرمو برده پارک بهش کفتم تو برو پیش بچه منو مامانم بریم دکتر یهو دیدم از زمین بازی رفته بچه رو به زور بغل کرده که ببره تو ماشین بشینن و شاهانم داره جیغو داد میکنه
از دیروز انقد ازش بدم اومده دلم میخواد خفش کنم تا الان یه کلمه باهاش حرف نزدم
قرار بود امروز پسرمو ببره مهد منو پسرم بیداریم شوهرم خودشو زده به خواب که نبره
ساعت دو وقت دندونپزشکی داره بیشرفم اگه بزارم بره حالا که دلسوزه کار خودشه

۶ پاسخ

تلافی شو سر مامانش دربیار تا حالش بیاد سر جا

مردا یهو جو میگیرتشون مخصوصا جلوی مادرزن بنظرم

مردا ک ی ذره فهم وشعور ندارن بدذاتن وحدود بخدا

بهش بگو جلوی مامانت منم این رفتارو کنم خوبه ؟؟؟؟

جلوی‌مامانش یکبار حالشو بگیر از قصد
بفهمه رفتارش بد بوده

عزیزم من کاری به رفتار همسرتون ندارم که خیلی زشت بوده

ولی خب اتلیه هم حالا واجب نبوده

میتونستین اسنپ بگیرین با مامانتون و پسرتون برین دکتر کاراتونو انجام بدین

نه همسرتون عصبانی میشه نه حرمت مادرتون شکسته میشد

بعدا سرفرصت و به حوصله میرفتین اتلیه

نگاه هر کس یجور هست
شاید از چیزی ناراحت بوده ولی رفتارش درست نبوده
شوهر منم تا میریم جایی تو جنعی شاد شنگول میشه

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۳ سالگی
مامانا امشب حنابندون پسر عموم بود بعد سر یه دلخوری از شب چله از پارسال شوهرم میگفت نمیریم عروسی پسر عموت و خیلیم محکم به همه هم گفته بود دوهفتس بحث داریم ظهر مامانم بهش پیام داده بیاد گفته نه مادر شوهرم بهش گفت گفت نه اصلاااا خلاصه که منم زورش نکردم گفتم هر جور راحتی بعد عصر با دخترم رفتیم پارک ساعت ۷ زنگ زده که برین خونه اماده شین برین به خاطر تو میریم حالا از اون اصرار و از من انکار گفتم من اصن دوست ندارم برم جایی که شوهرم دوست نداره( الکی مثلا🤪) هی گفت نه برا تو میام خلاصه رفتیم اونجا انقدر بابا و مامان و عمه هام خوشحال شدن هی تشکر کردن اومدیم 😁 شوهرمم که با پسر عموم خوب نیود اخر کار رفته بود غذا میکشید کمکشون خلاصه که سیاست زنانه داشته باشید 🤪😁 شوهرم تو بحثای اخیر میگه نکنه پسر عموت میخواسته بیاد بگیرتت که انقدر سنگش و به سینه میزنی😑اخه پسر عموم از من کوچیکتره از بچگی باهم بزرگ شدیم هیچ وقتم حرفی نبوده بینمون بعد ببین چه برداشتی میکنن شوهرا
مامان ايمى مامان ايمى ۲ سالگی
سلام دوستان

یه سوالی ذهنم رو درگیر کرده. یکی از دوستان خانوادگی ما پسرش ۶-۷ سالش هست پنج شنبه جایی رفته بودیم که اینها هم بودن پسرش یه توپ داشت دختر منم توپ اورده بود همون مدل همون رنگ..
فقط خیلی کم توپ دختر من کم بادتر بود دخترم بهونه کرد و کلی گریه کرد که اون یکی توپ رو میخواد من بهش گفتم این واسه شماست..
بعد همسرم مه دید دخترم خیلی گریه میکنه به پسره گفت موقت توپ رو عوض میکنی؟ بعد دوباره پسش بدیو پسره گفت نه.
مامان پسره که دورتر وایساده بود گفت واسه خودشه حالا چهه فرقی می کنه.
به نظرم درسته که هرگز نباید وسیله بچه رو به زور گرفت ولی مثلا تو سن اون پسره میشد زراش توضیح داد که مثلا این کوچولو و داره گریه میکنه حالا یه کوچولو توپت رو عوض کن.
یه جورابی بچه های الان همدلی بلد نیستم البته نه همه مثلا یه دختر دیگه تو همون سن و سال بود خیلی بچه عاقلی بود و ربتارش با کوچکترها عالی.
به نظر شما تا کی باید به بچه ها گفت این واسه خودته و به کسی نده
مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی
مامانا لطفا جواب بدید خیلی بهم کمک می‌کنه🙏🙏
من امروز صبح پسرم صبونه خوردیم و یکم آهنگ براش گذاشتم ولی بازی نکردیم تا ظهر بردمش پارک ۲ساعت تو پارک بودیم بعدش ناهار خورد و گفتم بخاب یبار هم بهونه گرفت منم با زور بغلش کردم گفتم بخاب که گریه کرد و رفت و اصلا نخوابید
بعدش میوه دادم کمی با عروسک بازی کردیم و توپ بازی و ۲۰دقیقه با گوشی بازی کرد وقتی میام خونه مادرم میمونم همش تلویزیون روشنه و هی نگاه می‌کنه از ترس بابام نمیتونم تلویزیون رو خاموش کنم
بعدش هم ماشین بازی کرد پسرم و محکم زد تو پهلو مادرم منم عصبانی شدم و اخم کردم گفتم نزن ماشین رو برمیدارم آخه خیلی چنگ میزنه یا آسیب می‌زنه به منو مامانمم فقط
بعد با زور بلندش کردم و گریه کرد ولش کردم
شام خورد دوباره دستشویی رفتیم فقط دست میزنم شلنگ دستشویی یا دست می‌کنه تو توالت فرنگی...منم گفتم اجازه نداری دست بزنی آلودست با داد
الان خوابیده و کلی عذاب وجدان که مامان خوبی نیستم عصبیم😭😭😭بچمم اذیت کردم
این جا پدر اصلا وجود ندارد چون تا غروب سرکارش و بعدش تو گوشی حتی خونه مادرم اینا که باشم