۱۰ پاسخ

اول اینکه خیلی اشتباهه که شما وهمسرتون پیش بچه همدیرو بغل نمیکنید،باید بچه محبت کردن و تو خونه ببینه یاد بگیره،بعدهم جاهای خصوصی بدن بچه رو باید بهش بگی که این جاهاخصوصیه نباید به کسی نشون بدی استرس نداشته باش بچه هاتواین سن کنجکاوی میکنن

چقدر این چیزا زیاد شده تو گهواره
من دیدم تایپک های مختلف رو
خدا عاقبت بچه هامونو بخیر کنه

باید حریم شخصی و عضو های خصوصی و بهش توضبح بدی و اول از همههههههه
باید ببینی دخترت خودش چی‌میدونه
برحسب دانشش و عقل و فهمش صادقانه ولی کودکانه بهش توضیح بده
ولی حریم خصوصی و حتمااا یادش بده حتمااا
و باهاش خیلیییی صمیمی باش و یه کاری هم نکن که رابطه اش با دختر عمه اش خراب بشه بچه ها اگر بفهمن نمیتونن با دوستشون دوستی کنن ممکنه دروغ بگه به تو و پنهون کنه ازت فرصت دوستی و ارتباط و ازش نگیر ولی کنارش باش و خودتم باهاش باش

باید بهش بگی شاید دختر اونم نمیدونه کار اشتباهیه .به مامانش بگو که قشنگ براش توضیح بده

این کتاب رو برای بچه ها تون بخرید
و بخونید
برای کوچیکترها هم خلاصه بخونید

تصویر

هم به مادرش بگو صادقانه و هم دخترت سعی کن ازش دور کنی چون بچه شما چیزی ندیده شاید دختر عمه دیده باشه شاید دختر عمه داره دچار بلوغ زود رس میشه

این مسایل تو دوران بچگی و کودکی هست اجتناب ناپذیره
بهتره به مادرش بگی همچین اتفاقی افتاده بار اول هم نیست
با بچه اش حرف بزنه آگاهی بده
شما هم به دخترت بگو این مسایل باید ازش دوری کنه اگه جایی کسی داره این درخواست میکنه اون مکان رو ول کنه یا با اون طرف حرف نزنه اینجور دوستی بهتر نباشه

و دومین نکته اینکه
اصلااا ربطی به ندیدن بچتون نداره
بچه شما ندیده شاید دختر عمه اش خیلی چیزا دیده و جدای اون حس کنجکاوی اصلا به دیدن ندیدن ربطی نداره

اره بگو حواسشون به بچشون باشه اون هنوز خیلی کوچیکه گناه داره از الان

به نظرم بگو ببره پیش روانشناس کودک
حتما زیر نطر باشه کنترل بشه این رفتار
ممکنه ما بلد نباشیم ولی روانشناس یا مربی بهتر بلد باشه

سوال های مرتبط

مامان ايمى مامان ايمى ۲ سالگی
سلام دوستان

یه سوالی ذهنم رو درگیر کرده. یکی از دوستان خانوادگی ما پسرش ۶-۷ سالش هست پنج شنبه جایی رفته بودیم که اینها هم بودن پسرش یه توپ داشت دختر منم توپ اورده بود همون مدل همون رنگ..
فقط خیلی کم توپ دختر من کم بادتر بود دخترم بهونه کرد و کلی گریه کرد که اون یکی توپ رو میخواد من بهش گفتم این واسه شماست..
بعد همسرم مه دید دخترم خیلی گریه میکنه به پسره گفت موقت توپ رو عوض میکنی؟ بعد دوباره پسش بدیو پسره گفت نه.
مامان پسره که دورتر وایساده بود گفت واسه خودشه حالا چهه فرقی می کنه.
به نظرم درسته که هرگز نباید وسیله بچه رو به زور گرفت ولی مثلا تو سن اون پسره میشد زراش توضیح داد که مثلا این کوچولو و داره گریه میکنه حالا یه کوچولو توپت رو عوض کن.
یه جورابی بچه های الان همدلی بلد نیستم البته نه همه مثلا یه دختر دیگه تو همون سن و سال بود خیلی بچه عاقلی بود و ربتارش با کوچکترها عالی.
به نظر شما تا کی باید به بچه ها گفت این واسه خودته و به کسی نده
مامان دو عشق مامان دو عشق ۳ سالگی
سلام خانوما یه حرفی رو میخوام بگم ببینین حق با منه یانه
از روز قربان تا امروز نرفته بودم خونه ی مادر شوهرم چون فرق میزارن زیاد حالا امروز چون خواهر شوهرم که تهرانه با خانوادش اومدن رفتیم دیدنشون بعد دختر من شش سالو نیمش نشته بود وسط پسرم که کوچیکه بغل من دختر جاریم بغل خواهر شوهر کوچیکه که بچه دار نمیشه بعد یهو خواهر شوهرم گفت ( اسم دخترم ) چه بویی اومد پیف
دخترم خیلی خجالت کشید بچم معذب شد این طرف اونطرف نگاه کرد من چون بچه نداره چیزی نگفتم که مادر شوهرم اینا نگن که بعداز چن وقتی اومده به دخترم حرف میگه
خونه اومدیم دخترم میگه مامان بخدا من نبودم ولی خجالت کشیدم
حالا به شوهرم میگم خواهرت باید یه کم شعور داشته باشه بدونه دخترم
که شش سال و نیمه از دختر جاریم که دوسال ودوماهشه بیشتر غرور داره غرور دخترم له میشه یعنی چی اینکارا من رعایت
کردم حرفی بهش نزدم
شوهرم میگه توام همش امروز به خواهرم گیردادی
خوب شما بگین من زیاد حساسم یا حق با منه
مامان نفس مامان نفس ۳ سالگی
مامانا امشب حنابندون پسر عموم بود بعد سر یه دلخوری از شب چله از پارسال شوهرم میگفت نمیریم عروسی پسر عموت و خیلیم محکم به همه هم گفته بود دوهفتس بحث داریم ظهر مامانم بهش پیام داده بیاد گفته نه مادر شوهرم بهش گفت گفت نه اصلاااا خلاصه که منم زورش نکردم گفتم هر جور راحتی بعد عصر با دخترم رفتیم پارک ساعت ۷ زنگ زده که برین خونه اماده شین برین به خاطر تو میریم حالا از اون اصرار و از من انکار گفتم من اصن دوست ندارم برم جایی که شوهرم دوست نداره( الکی مثلا🤪) هی گفت نه برا تو میام خلاصه رفتیم اونجا انقدر بابا و مامان و عمه هام خوشحال شدن هی تشکر کردن اومدیم 😁 شوهرمم که با پسر عموم خوب نیود اخر کار رفته بود غذا میکشید کمکشون خلاصه که سیاست زنانه داشته باشید 🤪😁 شوهرم تو بحثای اخیر میگه نکنه پسر عموت میخواسته بیاد بگیرتت که انقدر سنگش و به سینه میزنی😑اخه پسر عموم از من کوچیکتره از بچگی باهم بزرگ شدیم هیچ وقتم حرفی نبوده بینمون بعد ببین چه برداشتی میکنن شوهرا