۸ پاسخ

برعکس خاندان شوهرمن که مامان روزبونشون نمیگرده به اسم صدام میزنن بگوفاطمه بیاد بروبغل فاطمه فاطمه رفت ....
ولی ۱۴سال قبل انقدر بابرادرزاده م حرف میزدم ک مامان بابابهش یادبدم.خاستگاربرام اومد یهو برحسب اتفاق پرید بغلم و گفت ماماااااانننن طرف رفت پشت سرشونگانکرد گفت شمادروغ میگین بچه مال خودشه میخاین بمن غالب کنین🤣🤣🤣

بر عکس خانواده،شوهر من به بچم میگن فلان چیز و بده،به مامان،یعنی من.
من پیششون زیاد لفظ مامان به کار نمیبرم میگم بیا پیش من

تا وقتی جوابشو ندی همینه این همه تو ناراحت میشی بزار ۱بارم اون ناراحت شه تموم شه این قضیه .. من یه وقتم مادر خودمم میگه فوری تذکر میدم میگم بگو مامی نه مامان بچه قاطی میکنه

قشنگ جوابشو بده بشور بزار کنار بگو توزن برادرتی که به بچش میگی مامان واقعاکه

همه رو ول کن برو دندون پزشکی
قد جونتو بدون

جدی برخورد کن بگو بچه ام یک مامان داره اونم منم شما هم فقط عمه اش هستید نه مادرش

وای خواهرشوهر منم گاهی وقتا به دخترم تو حرفاش چیه مامان مثلا یه اینطور حرفا خیلی بدم میاد

یعنی چی به بچه ات میگه مامان
تو هم در جوابش بگو سلام عمه جون

سوال های مرتبط

مامان امیر مامان امیر ۱ سالگی
هر روز میگم امروز مامان خوبی میشم ولی فشار زندگی کلا داغونم کرده اعصاب نمونده بچمو باز دعوا کردم خیلی گریه کرد،شوهرم هر روز ک میخواد بره غروبا سرکار دو ساعت زودتر میره بره قهوه خونه و این منو خیلی عصبی کرده یعنی بمیرمم بیخیال نمیشه و حتما باید زود بره گفتم امروز نرو بزار بچه باهات باشه یکم بازی کنه گناه داره حوصلش سر میره قبول نکرد بچم انقد پشتش گریه کرد هلاک شد عین خیالش نبود خیلی ناراحتم هرچقد هم میگم فایده نداره اگه بیشتر بگم دعوا بزرگ راه میندازه خیلی خودخواهه،یه بار درد سنگ صفرام گرفته بود داشتم میمردم بهم گفت الکی میگی من نرم منو تو اون حال رها کرد رفت تازه باهام دعوا هم کرد چرا باید شوهر من انقد گاو و نفهم باشه😭 از یه طرفم بچم غذا رو میبینه شروع میکنه به زار زدن انقد گریه میکنه منو مجبور میکنه دعواش کنم امروز انقد گریه کرد بالا آورد منم حسابی سرش داد زدم،وقتی میبینه غذا میارم فقط گریه میکنه به زور ۳ قاشق چایخوری با گریه بهش میدم نمیخوره ک نمیخوره،تازگیا شیرم میارم عق میزنه نمیخوره خسته شدم از این وضعیت 😔