۸ پاسخ

باید همسرتون کمک کنه شما به نی نی برسید اون به بچه بزرگتر

سلام عزیزم من بچه هام سه سال تفاوت سنی داشتن و هیچکس و نداشتم اینجا ولی خداروشکر بچه اولم اصلا حسودی نمی‌کرد و خیلی بچه ی خوب و سر براهی بود و کاری نداشت که مثلا تو کوچیکه رو بغل کردی بوسیدی یا هر چی و خداروشکر راحت بزرگ شدن

من هنوز چالش دارم
نیلوفر یک سال و ۹ ماهشه
نیما ۹ ماهه
تازه رفتم سرکار و بچه ها با عمه اشون می‌مونن
خانواده همسرم بغلمونن خیلی کمک کردن بهم
مریض می‌شدیم مامانم میومد تا خوب می‌شدیم میموند خونمون
ولی همسرم واقعا وخ نداره واسه کمک
کارای خونه و بچه ها و همه چی با خودمه
البته بیرون رفتن همسرم خیلی کمک میکنه....ولی خب خیلی این که شخصیت استرسی ندارم به دردم خورده

ولی باااارها شده که به آخر خط رسیدم و باااز بلند شدم
هنوزم ادامه داره

من پچه اولم یکسال و نیم بود از شیر گرفتم سه ماه بعدش حامله شدم بچه دومم تو اذر بدنیا اومد خداروشکر پسر بزرگم کم حسودی میکرد هوای برادرش رو داشت پسر دومم 5ساله بود سومین پسرم بدنیا اومد پسر سومم یکسال و نیم بود متوجه شدم باردار هستم چندروز دیگه پسرسومم میره تو دوسال دخترم5ماهشه. پسرسومم خیلی خواهرش رو اذیت میکنه وحسودی میکنه ولی اون دوتا پسر بزرگم کمکم هستن خواهرشون رو نگه. میدارن.

عزیرم از قبل از دنیا اومدن بچه دوم باید شروع کنی به تربیت بجه اول و آماده اش کنی اما بازم نکته مهم همکاری پدر بیشترین تاثیرو داره

شبا که همزمان بیدار میشن یکباراول کوچولو رو بغل میکنم بعد میگم بریم سراغ ابجی دفعه بعد بزرگه را بغل میکنم میگم بریم سراغ داداش
من غذاشون رو همزمان میدم کوچولو تا کوچیک تر بود میخوابوندم داخل کریر و غذا ی قاشق ب اون میدادم ی قاشق ب اون یکی حالا ک بزرگتر شدن کنارشون میشینم همزمان ک میخورن بهشون خودمم میدم و کنارشونم
موقع پوشک یا کارهای کوچیک تر از بچه بزرگم کمک میخواستم شبا بینشون میخوابم و داستان براشون میگم
ناخدااگاه گاهی اوقات شرایط جوری ک باعث میشه ب یکی برسی ب یکی نه
اون موقع من با دخارم حرف میزنم میگم مامانی ببخشید امروز داداش پسر بدی بود حالش خوب نبود اذیت کرد چیکار دوس داری باهم انجام بدیم بازی کنیم غذا درست کنیم کاری ک روست داره رو انجام میدم براش ک از دلش در بیارم گلم

سلام اختلاف بچه های من یکسال و پنج ماه هست بیشترشباباهم گریه میکردن تنها کمکی که داشتم شوهرم بودخداخیرش بده بیدار میشد یکیشونومیگرفت خیلی کمکم میکردبچه هاکه میخوابیدن شب همه کاراموانجام میدادم بعضی شبا تاساعت 4.5بیداربودم دیگه در طول روزکاری نداشتم بجزشام درست کردن اونم بیشتر وقتا نمیرسیدم ازبیرون می‌گرفتیم خلاصه خیلی سختی کشیدم الان خداروشکربهترشدن دخترم3سالشه پسرم2

سلام حتما حتما اول بچه بزرگتر رو هواشو داشته باشید.
مثلا بچه دوم گریه میکنه به بچه اول بگید میایی بغلش کنیم ارومش کنیم گناه داره گریه میکنه
نظر بچه اول رو تو ریز ترین موارد بپرسید
منم 13 روز دیگه بچه دومم دنیا میاد قراره همین برنامه رو درپیش بگیرم......
هر دو دختر هستن واسه من

سوال های مرتبط