۷ پاسخ

همین که جدا شدید از خانواده خداروشکر،
الان مستقل هستید حداقل
اگه خریدید که دیگه خیلی عالیه

منم همینم رو سر پدرشوهر مادرشوهر زندگی می کنم بدون یه اتاق، یه سالن خالی نه خودمون اتاق داریم نه بچه ها.
خدا یه فرجی کنه منم نجات بیام
نه ارامش دارم نه اسایش.

خدارو شکر که جدا شدید مبارکتون باشه ..
سه خواب و دو خواب مهم نیس .. مهم اینه آدم دلش تو اون خونه خوش باشه عزیزم .. همیشه شاد باشید

برو خداتو شکر کن هم پیش مادرشوهر نیستی هم اجاره نمیدی

عزیزم خونه ی بزرگ چیزی نیس جز دردسر.
هربار که میخام خونه تکونی کنم باید از بهارخواب شروع کنم تاااا پله ی پایین و اتاق ها و.. . همیشه ب شوهرم میگم کاش خونمون کوچیک بود اینجوری اصلا اذیت نمی‌شدم سر تمیز کردنش.. آدما هیچوقت از داشته هاشون راضی نیستن 🫤

هرچیزی از دور قشنگ خونه ما خیلی بزرگ ارزوی خونه کوچیک دارم چون تمیز کردنش وحشتناک سخت برام

منم از اول عروسی تا حالا اتاق یکی داشتم حتی خونه جدید ساز هم نرفتم خونه قدیمی قدیمی که در و دیوارش داره می ریزه تازه یه خونه ۶۵متری خریدیم اونم باز یه خواب هست .اما همچنان مستاجرم.انقدر آرزوها داشتم اتاق بچینم برای بچه ام اما موند تو دلم

سوال های مرتبط

مامان درسا مامان درسا ۳ سالگی
بچه رو شبا تو اتاقش تنها نخوابون .....
شاید بگین چی میگم همه میگن جدا کنین بچه مستقل شه ... یاد بگیره ...میشه بگین دقیقا چی رو یاد بگیره اینو میگم اگر اشتباه بود نظرت رو برام بنویس..... من از بچگی وقتی تنها شدم تو اتاق همش ترس داشتم همون که ۳۵ سالمه تنها می ترسم تو اتاق بخوابم ؟؟؟ ی سوال بپرسم تنهایی تو اتاق شبا میخوابی حودت وقتی همسرت پیشته خیالت راحته ؟؟؟؟ گاهی حس بودن کسی به آدم آرامش میده این روش من رو امتحان کن ...بچه ها ی روز بلاخره ازتون جدا میشن میرن تو اتاقشون میخوابن زمانی که شما واقعا دلتون‌تنگ میشه برای بغل کردنش اما او جدا بودن رو ترجیح داده.... وقتی آماده نیست وقتی ترس داشته باشه هیچ وقت نمیتونه جدا بخوابه. بچه ما تنهایی میکشه در بزرگیش چرا از کوچیکی تنهایی رو احساس کنه .... وقتی می بینه دونفر کنار هم خوابیدن ؟ من این روش رو از نوزادی برای دخترم امتحان کردم اصلا خم بمن وابسته نشده ..ترس هم نداره ..و خواب آرامش بخشی داره چون نخواستم مثل خودم بشه .. اونایی که بچشون عادت کرده حتما بغل مادرش بخوابه دست تو گردنش کنه بخدا این حس رو ازش نگیرین من تا بزرگی میرفتم بغل مامانم دست تو سرش می کردم بوش میکردم بخوابم .... عشقه .... عشق .... الان ی جا براش درست کردم پایین تختم از ما جداست حتی دوست نداره زیاد کنارش بخوابم ما جدا هستیم او هم جدا میدونم بلاخره ی روزی خودش بزرگ میشه و میگه اتاق خودم و اتاق خودش بره چه ۸ سالکی بره چه ۱۴ سالکی بره ولی من میگم تا هر وقتی که دوست داشتی زیر پای مادرش بخوابه .نمیخام ترسو تجربه کنه وقتی خودم هنوزززز از تنهایی تو اتاق می ترسمممم .....