۲۳ پاسخ

اشتباهه چون اصلا نمیتونی زیارت کنی و خیلی خیلی هم گرمه از طرفی فکر و دلت پیش بچه هاته اونم بچه ۱۰ ماهه خیلی گناه داره بزاروقتی دو سه ساله شدن کربلای تو الان بچه هاتن

ب نظر من اینکارو نکن الان واجب شرعی ک نیست رفتنت گناه دارن کوچولو هستن هزار اتفاقه

امام حسین هم راضی نیست ک دوتا طفل معصومو رها کنی بری که چی بشه؟ از همین جاهم سلام کنی اگه بنا به قبول شدن باشه قبوله. اگه هم بنا به قبول نشدن باشه خودتو به ضریحم بچسبونی قبول نیست سلامت‌ . تو در قبال بچه هات وظیفه داری باااااااااید مادری کنی ولی برای رفتن ب کربلا وظیفه ای نداری

من‌جای شما بودم نمی‌رفتم پیش بچه هام میموندم گناه دارن

بنظرم الان نری بهتره عزیزم چون بعدش پشیمون میشی انقدرکه دلت وفکرت پیش بچه هاته هیچی از زیارتت نمیفهمی

خب معلوم اذیت میشن راه نزدیک هم نیست تا خاستی برگردین

عزیزم تا ۱۸ماهگی اضطراب جدایی دارن، خیلی از نظر روحی بهم میریزن، خانواده ها رو هم اذیت میکنن حتما
اگه امکانش رو داری بجای پیاده روی با کاروان برو ک بتونی بچه هاتم ببری، نهایت اونجا ی مسیر کوتاه رو تنها پیاده روی کن
ولی از طرفی شلوغی و آب و هوای اونجا هم واسه بچه ها بده، چون هرکی رفته مریض شده
عجب دوراهی سختی شد🤦‍♀️

من اگه بودم نمیرفتم
بااینکه دوسال پیش رفتم و میدونم تو همین گرماشم چه لذتی داره...
ولی الان بچه ها هم ب مادرشون نیاز دارن هم پدرشون
پریروز آقای پناهیان تو تلویزیون میگفتن ک اونایی ک بچه کوچیک دارن یا ب هر دلیلی نمیتونن برن هزینه سفر یکی رو تقبل کنن اربعین بره
ثوابشو میبرن

من باشم اصلا همچین کاری نمیکنم...

اگ همیشه عادت داری مثلا دو س روز میزاری پیش خانواده ها باشن الانم میتونی بری اگ برای اولین باره مطمن باش اصلا بهت خوش نمیکذره و خیالت راحت نیست

نبابا ول کن ۵ روز طفل معصومه جدا از هم بدون مادر و پدر گناه دارن، اشالله یه وقت هوایی برو جوجه ها هم ببر

مطمئن باش بچه داری تو از صد تا زیارت ثوابش بیشتر ♥

من باشم این کار رو نمیکنم
یا خودت یا همسرت حداقل باید پیششون باشین
بچه تو این سن خیلی ب مادرش نیاز داره
بذار سال دیگه برو ک بزرگتر بشن

برا من ۸ ماهشه میرم با مامانم بچه میزارم پیش خواهرم برادرم..
هر کی نظر خودشو دار من می‌خوام برم اصلا نظر کسیو نپرسیدم چون مهم نیست فکر بقیه ...

والا من ۲ ساعت میزارم پیش همسرم که بچه تم به شدت وابسته ایشون هست همش فکرم پیشش میمونه چجوری برای به چیزی که واجب نیست ۵ روز بچه هام رو دربه در بکنم؟؟؟ و البته مردم رو مجبور بکنم بچه من رو نگهدارند!!!البته کهوپدر و مادراشون دوستشون دارند ولی قطعا راضی نیستند ۵ شب مسولیت و گریه بچه رو تحمل کنند تو رو دریایی قبول میکنن

سال دیگه برو باخودتم ببرشون

الان اوج وابستگی عاطفی بین فرزندومادر زمانی ک بچه ترس ازجداشدن داره وبی نهایت بهانه گیر

منم خیلی دلم میخواد که برم ولی واقعا بخاطر دوقلوها الان شرایط جور نیست
ان شاءالله با کاروان برید که پیاده روی هم بچها اذیت نشن

یکی پیش خانواده خودت و همسرت بزاری بهونه میگیرن دوتا کنار هم باشن بهتره من یک روز گذاشتم بردم یکیشون دکتر جای دور بود صبح تا شب بهونه گرفته بود

بزار بزرگتر یکساله شدن هوای برو راحت

تو خودت چجوری دلت میاد بری عزیزم

یه بحث احساسی هست یه بحث عقلانی
احساست میگه دوست داری بری
اما اگر بخای عقلانی فکرکنی اصلا واجب نیست رفتنت چون بچه هات خیلی کوچیکن هم خودت اذیت میشی هم اونا
حالا ببین میخوای احساسی تصمیم بگیری یا عقلانی

سلام عزیزم منم امسال خیلی دلم هوای کربلارو داره انشاءالله امام حسین خودش کمک میکنه اذیت نشن اگه رفتین منم دعاکنید اول دعاکنید خدا توبمو بپذیره و از گناهام بگذره و دعاکنید امام حسین منم بطلبه و بتونم برم پابوسش

سوال های مرتبط

مامان دخترکم مامان دخترکم ۱۲ ماهگی
خانوما یه سوال
به بچه دوم فکر میکنید؟؟؟؟
من فکر میکنم تا ۱۰ سال دیگه هم دومی و نیارم
خیلی اذیت شدم سر دخترم !!!
از خانواده ام دورم همه چیز بچه گردن خودمه ب هیچ وجه کمکی ندارم تا حموم بخام برم با بدبختی میرم دخترمم خیلی وابسته مه ..از همه چیز زندگی عقب موندم قبلاً میرفتم کلاس های مختلف الان دیگه هیچی
از وقتی دخترم دنیا اومده آرایشگاه فقط دو بار رفتم مجبورم خودم صورتمو اصلاح کنم دوست دارم موهامو رنگ بزارم ولی نمیتونم دخترم پیش کسی نمی‌مونه حتی باباش💔💔
چند وقته میخام برم لباس بخرم نتونستم میخام برم بگردم لباسی ک دوست دارم و پیدا کنم با بچه نمیشه یکم بیشتر طول می‌کشه شروع می‌کنه نق زدن
الان چند وقته میخایم بریم گردش و تفریح نمی‌تونیم کلا خونه نشین شدم 🥲🥲
یه اخلاق مزخرفی هم دارم ک خیلی حساسم رو بچه میگم اصلا نباید گریه کنه و اذیت کنه
ولی خب خدایی دخترم اذیت کاره هنوزم ک ۱۰ ماهشه دیگه شب ها تا صبح ۲۰ بار بیدار میشه و گریه می‌کنه 💔
واقعا نمیتونم ب بچه دوم فکر کنم همسرمم میگه تا چند ساللل دیگه بچه نمیخام
ولی باز دلم واسه تنهایی دخترم میسوزه واااای من چه غلطی کنم واقعاااااا
مامان شـاهان🫀 مامان شـاهان🫀 ۱۲ ماهگی
و گل پسر من ۱۰ماهه شد ..نمیدونم تا اینجای راه مادر خوبی بودم یا نه؟گاهی داد زدم گاهی خودمو سرزنش کردم گاهی ۱۰۰خودمو گذاشتم ولی هنوزم از خودم راضی نیستم..تنهاییم تو این شهر خودمم و پسرم و اقام (خانواده همسرم هستن انگار نیستن کلا ظاهری خوبیم کاری نداریم بهم)راستش اینقدر از دوست اشنا خوردم دیگه دلم نمیخاد با کسی دوست بشم همینایی هم هستن زیاد دلچسب نیستن🙂 زایمانم که یهویی شد بنده خدا همسرمم زیاد نتونست واسه زایمانم کاری کنه (کیسه ابم ده روز زودتر پاره شد ولی نامه داشتم و سز شدم)
از تنهایی بی کسی خسته شدم خیلی خییییلی ولی میگم شکر ، اخرشبا کلی خودمو سرزنش میکنم ک اصلا امروز خوب بودم؟خوب غذا دادم؟خوب خورد؟زن خوب چی؟اخلاق خوب چی؟ ی اخلاق ننگ هم دارم اینه غصه خوارم غصه برادر مادر پدر شوهر حتی ی موضوع کوچیک دیونم میکنه ..الانم ک یهو اومدم تو گهواره کلی دلم گرفت میدونم دلم واسه لحطه به لحطه الان تنگ میشه و همینجور که واسه ماهای قبل شده کلی عکساشو میبینم و اشک میریزم😞الانم دلم میخاد تولد بگیرم واسه شاهان خانواده ها عمو ها خاله های خودم و همسرم دعوت کنم ولی دستمون خالیه از حقم نگذریم اونا( کادو بده نیستن😅) میگم بزرگ نگیرم و سه تایی بگیریم یا با خانواده خودم . یاهم چندسال دیگه ختنه سوران تو تالار بگیرم..
باز دلم میگیره میگم نگیرم ؟پس چیکار کردم واسه بچم؟ پووووف دیگ این‌روزا کم اوردم خیلی کم دست پام بستس همش فکری شدم انگار یکی منو بسته این گوشه انداخته..