۱۴ پاسخ

دلم به هیچی گرم نیست خیلی زوری دارم تحمل میکنم

ما رابطمون دقیقا اینجوری که میگی پیش رفت وکم کم متوجه شدم به بهانه کاراداری با یه خانم چت میکنه والان برگشتم خونه پدرم با یه بچه وهرچی میگه پس نمیرم
عزیزم شک به دلت نمیندازم شرایط هرکسی فرق داره .من دردخودمو توزندگی گفتم

هرچی میشه فرتی نگین طلاق. بخدا قدیم میگفتن طلاق سرشو میبریدن. خب باهم حرف بزنین. ما خودمون هم همین هستیم. صبح و شب سرکار. بچه داری. ولی خب ماها بی برنامه هستیم. بی عرضه هستیم که یه زندگی رو نمی‌تونیم اداره کنیم. هرچی میشه فرتی خونه ننه آقامون میریم. قوی باشید عرضه داشته باشید. هم به زندگی زناشوییتون برسید هم به بچه.

منم تو زندگی خودم هیچ مشکلی نداریم . فقط مادرشوهرم و خواهرشوهرام فتنه ن . بعضی وقتا چنان فتنه ای میندازن تو زندگیمون تا چند ماه سرپا نمیشیم . حتی یکبار برا یکی از برادرشوهرام جلسه گذاشته بودن ک زنت قدش کوتاهه خودت قدبلندی زنتو طلاق بده برو زن بگیر( اونم با وجود سه تا بچه ) . وای جاریم ک شنید رفت خونه مادر شوهرم گفت دهنتونو جر میدم دس از سرم بردارین .
برا منم ب یه جور دیگه فتنه گری میکنن

اصلا باهاشون رفت و آمد نکن به شوهرت بگو خودت تنهایی برو اونم‌چند دفعه بره خودش خسته میشه قیدشونو میزنه

الان مشکلات زیاد شده همه همین جور شدن ولی باز شما اگر کسی رو میشناسی یه سرکتاب بازکن و اینکه سوره مزمل رو بخون به چیز شیرین هم خودت بخور هم همسرت سوره جن رو زیاد بخون

بنظرم همه همین شدن شوهر منم همینه نه حموم میره نه اصلاح میکنه فقط فکر شکم رابطه که الان قشنگ ۱۰ماهه هیچی دوبار اومد شروع نکرده اوضاع شده خودش کشیده کنار من خسته ترینم ازدواج دومم هست باید بمیرم تو خونش

دقیقا ماهم هم خونه ایم...دوتا غریبه اون پادو منم خدمتکار...انقدر حرف زدم تواین خونه ولی هیچی درست نمیشه

معمولا بچه وقتی پرخاش میکنه همه توجه مادر به اون معطوف میشه، دیگه وقت زیادی برای شوهرش نداره برای همین از هم دور میشن، بنظرم از یه روانشناس خوب کمک بگیر

ما بد نیستیم حس و حال قبل و نداریم
مشکلات زندگیم خیلی بهمون فشار میاره

هی ما باهم بد نیستیم ولی جفتمون انقدر خسته میشیم که دیگ حال و حوصله سروکله زدن و عشق ورزيدن به همو نداریم .میگذرونیم الکی دیگ

منم دقیقا مث توام انگار ی چیزی کم دارم به شوهرم میگم دوسم نداری دیگه ، میگه هرهفته پنجشنبه جمعه گردشی هر دوماه ی بار مسافرتی هرچی بخوای برات میخرم دیگ ادم باید چجور دوست داشته باشه ولی من دیگ شور و شوقی حس نمیکنم از یه طرف تا میخوام دو کلمه حرف بزنیم باهم بچه نق میزنه کلا بیخیالش میشم

منم صبح تا شب درحال سروکله زدن با بچه و تمیزکاری

بدک نیس😄

سوال های مرتبط