روز اولی که این برنامه رو نصب کردم فردای روزی بود که فهمیده بودم باردارم🥺🥺🥺
دقیقا ۵هفته و ۴ روز بودم😇اولش نمیدونستم که میشه داخل این برنامه چت کرد یا اصن پیام گذاشت و با کسی حرف زد و راهنمایی گرفت…فکر میکردم فقط یه برنامه اس که تعداد روزا و هفته ها و باید و نبایدارو میگه😁
فکرشم نمیکردم کلی دوستای خوب و خوشگل اینجا پیدا کنم که بتونم از تک تک حس ها و دردایی باهاشون حرف بزنم که فقط اونا درکم کنن چون خودشون هم مثل منن😍🥺
یادمه هرروز میومدم این خطای پایین و نگاه میکردم و فکر میکردم هرچی نگاه کنم زودتر میره جلو🫠😂
از خدا میخواستم فقط سه ماه اول که پر از استرس بود و همه میگفتن سه ماه پر خطر بارداری هستش و رد کنم😫🥺
واقعا تک تک ثانیه ها برام یکسال میگذشت😑😣🥲
هرلحظه که میرفتم دستشویی با استرس خودمو چک میکردم تا خونریزی نداشته باشم🥲
اصلا فکرش و میکردم من میمیرم تا ماه آخر انقدر که برام دیر و سخت میگذشت😑😂بعدشم که چون عاشق و دیوونه ی دختر بودم همش استرس اینکه اگر پسر شه چجوری با خودم کنار بیام و کاش دختر شه و هزارتا چیز دیگ🫠🤯😂اینا رو نوشتم که بگم سخت و راحت…بالاخره میگذره و برای منم گذشت🥹😍خداروشکررررر با تموم ناشکری ها و گلگی هایی که تو این دوران کردم باز خدا حواسش بهمون بود و منو نازدارم و تا اینجا رسوند🥹✨از ته ته قلبم از خدا میخوام هر خانومی رو که نینی میخواد ولایق مادر شدنه دامنش سبز بشه😍همه ی باردارا هم به سلامتی بار شیشه اشون و بزارن بغلشون😍
واقعا بارداری سختی و تجربه کردم! با وجود همه ایناااا دلم پر میزنه برای این تکون خوردناش و انقدر نزدیک بودنش بهم😭🩷
امیدوارم که مامان خوبی باشم و از این هدیه ارزشمندی که خدا بهمون داده به خوبی مراقبت کنم✨
بمونه به یادگار اینجا از ۳۷ هفته و ۶ روز🥹

تصویر
۲۲ پاسخ

آخه ای قلبم اکلیلی شد 🥹🤰🏼
وای چقد من منتظر وانیا کوچولوام 🧿♥️

به سلامتی و دلخوشی دنیا بیاد و بزرگ شدن و خانوم شدنش رو ببینی😍

عزیزززم😍😍😍 واقعا همین بود منم بغض کردم بعد کلی انتظار سخت و استرس سه ماه اول و چک کردن هاش بعد سرویس رفتن 🥹🥹🥹واقعااااا خداروشکر میکنم بخیر و سلامتی گذشت🙏🏻🙏🏻🙏🏻

مليكاي عزيزم اميدوارم سالم و سلامت و با خيال راحت بغلش كني❤️🌱

عزیزم ایشالا بسلامت زایمان کنی و نی نیت زیر سایه تو و شوهرت با ناز بزرگ بشه❤️💓💞

اوخی اشکی شدم خوشبحالت ایشالله بسللمتی این ۲الی۳هفته ام بگذره بگیریش تو بغلت برا ما ام دعا کن

دیگه کم موند مامان ملیکا بغلش کنی🫠🍼

ای جانم انشالله ب سلامت بغلش بگیری عزیزدلم برای ماهم سر زایمان دعا کن

چقدر قشنگ نوشتی و چقدررررر حست و حرفات انگار از دل من اومده،،چون منم دقیقا همینارو که نوشتی بودم و هستم..
امیدوارم زایمان راحتی داشته باشی ❤️ و دختمل نازتو به سلامتی بغل بگیری

انشالله به سلامتی زایمان کنی و وانیا خوشگلو بغلت بگیری و از هر لحظه کنارش بودن لذت ببری😍😍😍😊😊😊

چه جالب منم دقیق ۳۷هفته و ۶روزم تاریخ زایمانم ۱۴مرداده

نمیدونم چرا با تاپیکت بغض کردم🥺
برای منم دعا کن که له هفته های بالا برسم....دختر منم سر موقع دنیا بیاد

ااای چانم عزیزم خداروشکر که خودتو و نی نی صحیح و سالم به اینجا رسیدین و به سلامتی قراره بغلش کنی.قطعا بهترین مادر میشی براش و همیشه کنارشی و مثل یه دوست درکش خواهی کرد❤️

منم ۳۷ و ۶ روزم

الهی ❤️❤️اینشالا بسلامتی بارتو زمین بزاری عزیزدلم

عزیزم دقیقا منم همین حس داشتم حرف دل منو زدین ولی من بچم پسر خیلی خیلی دختر دوست داشتم دلی بعد چند وقت کنار اومدم و خیلی هم دوسش دارم به نظرم هر چی هست سالم باشه همین چیزی نمیخوام انشلا تو هم به وقتش دختر گلت و میبنی

الهی عزیزم

دقیقا چقدر حسای منه با این تفاوت که پسر شد

عزيززززم🥹🥹قطعا بهترين مادري براي دخترت عزيزم، ان شالله زايمان راحتي داشته باشي و بزرگ شدن دخترتو ببيني ، اينكه هر روز داره كنارت قد ميكشه و خانوم ميشه 👶🏻🩷

ای جونم چه بامزه ‌. انشالا زایمان راحتی داشته باشی و کوچولوت سالم و سرحال بغل بگیری😍😘

ای جانم انشالله بسلامتی بگذرونی این دورانو

آخه ی 🥰

سوال های مرتبط

مامان محمدجواد💚 مامان محمدجواد💚 روزهای ابتدایی تولد
پسرم...سفر ۹ماهه ی من و تو هم به آخر رسید❤️خداروشکر بابت تک تک لحظه هایی که تو وجودم بودی،بابت تک تک ضربان های قلب کوچیکت🤲🍃
از روز اول که فهمیدم خدا تو رو بهم داده ترس از دست دادنت رو داشتم،نشد تو بارداری مادر قوی ای باشم برات...از حق نگذریم همه جوره صفر تا صد خودم رو گذاشتم برای مراقبت از پاره ی تنم💞
اما انقدر نگران روزهای گذشته بودم و ترس از آینده رو داشتم که نشد لذت ببرم تو این مسیر از داشتنت،نشد با خیال راحت قربون صدقه ات برم و با لگد هات کلی کیف کنم...انگار فقط مراقبت‌ ازت بود که شد وظیفم
دلم میخاد از فردا که تو رو میدن بهم و برای اولین بار میگیرمت تو بغلم،تموم کنم نگرانی هامو...دلم میخاد با خندت بخندم،با گریه ات گریه کنم،باهات بزرگ شم،رشد کنم و قوی شیم کنارهم 💚
جان دلم... سال پیش تو چنین روزی من یکبار از دستت دادمو خیلی دلم شکست...گلایه میکردم با وجود این همه ارادتم به خانم، چرا تو چنین روز مبارکی من بچم رو از دست دادم،اما شکر🍃🤲شکر که محبوبم دقیقا یکسال بعد اون روز سخت تو رو دوباره بهم بخشید و شب ولادت حضرت زینب برای اولین بار من و تو همدیگه رو میبینیم❤️🤲همون روزی که برای من خیلی مبارکه و قراره بهترین اتفاق زندگیم تو این روز رقم بخوره..نوشتم که هیچوقت یادم نره این لطف و مرحمت و معجزه...❤️🍃
به امید دیدن روی ماهت پسرم🌙
بریم که باهم قشنگ ترین فصل زندگی رو شروع کنیم... برامون دعا کنید🤗
۱۵آبان۱۴۰۳🤲🍃❤️
مامان مَهوا🌝 مامان مَهوا🌝 هفته سی‌ونهم بارداری
و بالاخره وارد ماه نهم شدیم دخمل قشنگم😍
لحظه دیدارمون خیلی نزدیک شده ، فقط ۴۰ روز باقی مونده که حتی ممکنه زودتر هم بشه
شاید این آخرین یادگاری باشه که مینویسم برات از ماهگردها و روزهای خوش و سختی که تو بارداری گذروندم 🥹
از همه این بارداری عاشق وقتایی بودم که تو شکمم تکون میخوردی ،مخصوصا ۳ ماه آخر که تکونای قوی تری رو حس کردم🥰🥰
تجربه اولین بارداریم عالی بود درکنار تو خوشگلم
قطعا استرس و سختی ها و ناراحتی هایی هم داشتم ولی فقط میخوام خوبیاش یادمون بمونه💖🤰💓
دیگه مشخص نیست کی دلت میخواد بیای بغل مامانی 🤱
ایشالله یادگاری بعدی اعلام کردن تاریخ حضور قشنگت تو آغوشم باشه مادر 🤩😘
دقیقا وقت اذانه از خدا با بغض میخوام که هرکسی آرزوی داشتن فرزند داره خدا نصیبش کنه
همونطور که یروزی تو رو از خدا خواستم و دقیقا تو روز تولدم و شروع سن ۳۰ سالگی که دوست داشتم این خبرو بشنوم شنیدم ، این
بهترین هدیه خدا در تمام ۳۰ سال عمری که از خدا گرفتم بود🥺🥹❤️💝
مامان زینب🌻 مامان زینب🌻 ۴ ماهگی
تجربه زایمان ۱
سلام به همگی ✋🏻 از همه ی اونایی که تبریک گفتن ممنونم نشد که تک تک جواب بدم
من اولین زایمانم بود و پر از استرس بودم چون هیچ تجربه ای نداشتم و هرکس یه چیز میگفت که واقعا گیج میشدم 🤕
ولی با توجه به شنیده ها و دیده ها تصمیمم بود که طبیعی و فیزیولوژیک باشم و قهرمان زندگی خودم بشم 😁
انقدر از مامان و مادرشوهر و خاله و ... شنیده بودم که خودش سر میخوره میاد پایین که باورم شده بود و بابت ورزش ها سهل انگاری کردم و گذاشتم برای هفته آخر که غافل از اینکه دخترمون زودتر دلش می خواست بیاد
خلاصه شنبه شب که ۳۸ هفته و ۶ روزم میشد با سه تا درد شدید و انقباض طور از خواب بیدار شدم و گذاشتم به حساب ماه درد چون نمیدونستم درد زایمان چطوریه و از ساعت ۵ صبح دیگه با یه ریتم خاصی دردها شروع شد از مامایی که باهاش ورزش میکردم شنیده بودم که دردها اگه رسید به ۵ دقیقه یکبار بریم بیمارستان
ساعت ۸ صبح دیگه دردای من رسید به دو دقیقه یکبار و هر ۱۰ الی ۲۰ ثانیه میگرفت
زنگ زدم به مامانم و گفت که بپر برو بیمارستان که وقتشه
یه دوش به زور گرفتم و ساک خودم و بچه و خوراکیامو برداشتیم و رفتیم که ان اس تی بدیم و همونجا موندگار شدیم 🤦‍♀️ چون ۲ فینگر باز بودم و دیگه اجازه نداشتم بیام خونه البته که خودمم اصرار نداشتم چون میترسیدم توو خونه زایمان کنم😁
رفتم توو اتاقم و اونجا شروع کردم به ورزش کردن و اسکات زدن تا مامانم بیاد و همسرم پرونده تشکیل بده ...
مامان آرش کوچولو مامان آرش کوچولو ۶ ماهگی
امروز 1403/2/24امروز روزی که ما تک رقمی شدیم 😍
روزی که هیچ موقع فکر نمیکردم به این زودی بیاد 🤗
همیشه وقتی خانومایی که هفتشون بالا بود میدیدم که میگن رد مون نمیگیره خیلی دیگه نمونده بهشون حسودیم میشد 😅
ولی تا چشم بهم زدم منم به اینجا رسیدم 😍
اصلا باور نمیکنم که فقط 9 روز دیگه مونده شایدم زودتر پسرم میاد بغلم 🤗🥰
ولی این روزا خیلی سخته خیلی حس حال عجیبی دارم😵
از طرف خیلی خوشحالم که قرار ثمره عشقمونو بغل بگیرم 😍
از ی طرف استرس که الان اب دورش کم شده 😭
از ی طرف ترس دارم از زایمان 🥺
از ی استرس و ترس اینکه نتونم از پس مسولیت که خدا دارم بهم میده نتونم خوب بر بیام 🥺
خدایا خیلی خیلی ممنونم ازت که توانشو دادی تا اینجا رسوندم 😘
خدایا خودت به همه ی مامانای باردار توان بده که نی نی هاشونو بغل بگیرن خدایا خودت نگهدار همه ی کوچولو ها باش نگهدار پسر منم باش 🥰
خدایا دامن همه ی اقدامی هارم سبز کن 😊
🥳تک رقمی شدنمون مبارک 🥳
*به وقت *
38 هفته و 4 روز 🤰
مامانا برام دعا کنید درد خودم بگیره 🤲