۱۴ پاسخ

اون بنده خدا مریضه به چی فکر میکنه شما به چی فکر میکنی
الان فقط تمرکزت رو خوب شدنش باشه عزیزم

زیادی حساسی.و اگه شوهرت بفهمه خیلی بده.لج میکنن.الان همه دکتر و پرستارا خانمن و اینچیزا عادیه.حساس نشو الکی.همینکه بهش اعتماد کنی، اونم پایبند میمونه

شما که میگید حس نداره ،پس برای چی نگرانید که دستشو یع زن گرفته ،شوهرت که حس نداره ،الان شوهرت نگرانیش خوب شدنه نه اون خانومه که بهش دست زده

بنده خدا شوهرت نصف صورتش فلج شده جای که فکر درمانش باشی نگرانی کی دستشو میگیره

خواهر وسواس فکری گرفتی پرستار ودکتر محرمه سوگند نامه خوندن هیچ موردی نداره تو الان نگران لذت های مردانه هستی توی لمس دستاش واینا ولی اون الان فقط وفقط تو فکر خوب شدنه بنظرم بهتره به شوهرت حرف بزنی بگی این حس رو داری بگو اذیت میشی

یعنی اگ خودت بری ی دکتر مرد شوهرت باید حساس بشهگلم؟ حساس شدی از اون دکتره

منم همینجوریم
اصلا دست ادم نیست بااینکه اعتماد دارم بهش ولی وقتی خانومی بهش نزدیک میشه یه حس بد میگیرم، فک کنم از کمبود اعتماد بنفسه
جدیدا خیلی گیر میدم ب همسرم دعوا کردیم میگه من زندگیم مهمه برام، ابروم مهمه برام، سمت ناموس مردم نمیرم وقتی خودم زن دارم، ولی من خیلی نگرانم. همش میگم اگه مثلا از حرف زدن اون زنا و اینا خوشش بیاد و منو تو ذهنش مقایسه کنه دق میکنم

منم یه مدت همینطور بودم نسبت به همسرم اما رهاش کردم. مردی ک بخواد بره میره.
یه زن هم بخواد بره می ره

الان این طرزفکرت برای شوهرت اصلا خوب نیست اون مریضه حالا باید قهرشماروهم تحمل کنه ؟!الان توشهرما دکترخانوم نبود بواسیر مادرموعمل کنه یه آقااینکاروکرد تواتاق عمل هم همشون مردبودن خب بابام طلاقش میداد؟!خودمن موقع سزارین بالاسرم دکتربیهوشی وپرستارمردبودن خیلیم کارشون خوب بود خدا ازشون راضی باشه به همه چیز جنسی نگاه نکنیم دیگه ....یه بار پام بین نرده هاگیرکرده بود یه آقا فقط تونست پامو دربیاره خداخیرش بده هممون انسانیم موقع دردومریضی بایدبهم کمک کنیم

عزیزم اونا دکترو پرستارن چیزی که زیاد می بینن مریضه
مطپئن باش اونا دنبال آدم پولدار سالم میگردن و ترجیح میدن با یه همکاریا یه دکترازدواج کنن
دیگه گفت دستمو فشار بده که رفلاکس عصبی ش رو چک کنه براش سوند نذاشت که توناراحتی
من یه بارتوی نامزدی رفتم پیش یه دکترمرد(یه دکتر زن منومعرفی کرد اونجا گفت برو اونم چک کنه) آمپول زده بودم سه ماه بودجذب نشده بود یه سنگ انگار زیرپوستم بودباید میرفتم دکتره ببینه نیاز به جراحی هست یا نه، بعدشوهرم که اون موقع به من محرم هم نبود گیر الا و بلا کهتو بیخود کردی رفتی پیش دکتر مرد، سه چهارروز باهام قهر بود!
بعداون هرسه چهاربار که بره آمپول بزنه یه بارش بهش میگم خوشم نمیاد بری جایی که زن هست آمپول بزنی حالا شهرما تزریقاتچی مرد نداره ها، منم الکی بهش گیرمیدم چون اون موقع الکی اعصابمو خراب کرد البته دعوا راه نمیندازم یا گریه نمیکنپ فقط یه جمله میگم تا یادش بیادچطور برای همه چیز به من گیر میداده

بچه تو بده مادرت خودت برو پیش شوهرت بگو نگرانشم

😐😐بابا بیخیال

وای چقدحساس بازمن برعکس 😇😅😅😅

الان باز میخواد بره باز حالم گرفته شده😭😭😭

سوال های مرتبط

مامان Ayhan مامان Ayhan ۳ سالگی
سلام خانوما.پسر من خیلی ب من وابسته شده بدون من هیچ‌جا نمیره قبلا اینجوری نبود خونه دوتا مامان بزرگاش چندساعتی ک کار داشتم میذاشتم اونجا میموند.الان نمیمونه میگه تو هم بیا.یا با باباش میرن مغازه نمیمونه نیم ساعت نمیشه ب باباش میگه منو ببر خونه میخوام برم پیش مامانم.دیشبم شام خونه مامانم میخواستیم بریم قبلش خرید داشتیم رفتیم بیرون بعدش رفتیم خونه مامانم تو راه ک داشتیم میرفتیم گریه میکرد میگفت نریم بریم خونه خودمون.ینی یجوری شده ک دوس نداره خونه کسی بره.با اینکه خونه دوتا مامان بزرگاش بچه های دیگه هم هستن تنها نیست.بنظرتون چرا اینجوری شده؟؟
البته اینم بگم من خیلی تو خونه ک هستیم اذیت ک‌ میکنه دعواش میکنم اعصابم خیلی ضعیف شده.خیلی ناراحتم سر این موضوع همش شب ک میشه میگم از فردا دیگه دعواش نمیکنم اما وقتی اذیت میکنه یا نق میرنه تحملم کمه دعواش میکنم😔
بنظرتون چون دعواش میکنم وابستگیش زیاد شده؟؟
الهی بمیرم کاشکی بتونم دیگه دعواش نکنم خدایا خودت بهم صبر و تحمل بده فقط
مامان رادمهر مامان رادمهر ۳ سالگی
سلام مامان های عزیز اگه کسی موردش مثل پسر من هست لطفا میشه به من کمک کنه یا اگه راهنمایی داره بهم بگه ممنون میشم
من پسرم دو نیم سالگی شروع کردم از پوشک گرفتم و زمانی شروع کردم که خودش اعلام کرد میخواد بره دستشویی یعنی اصلا اجبار بهش نکردم اوایل خیلی خوب همکاری کرد خیلی راحت میرفت دستشویی بعدش کم کم نمیدونم چرا دیگه خیلی دوست نداشت بره دستشویی فقط پی پی میرفت دستشویی بردمش دکتر ازشآزمایش هم گرفتم دکتر گفت هیچی نیست طبیعی هست گاهی پیش میاد حساس نباش ولی من خیلی زیاد حساسم چون تو هیچ چیزیش اذیت نشدم الان تقریبا یه سه هفت هست اصلا دیگه راضی نمیشه بره دستشویی با هیچ چیزی قانع نمیشه بره بردمش پیش متخصص گفت پوشک شورتی بکن پاش بگو این شورته ولی هر یک ساعت یا دو ساعت باید بیای دستشویی تشویقش کن اینکارو هم کردم ولی چند روز جواب داد دیروز هم زنگ زدم مشاور کودک گفت دوباره پوشکش کن یه مدت باز دوباره شروع کن به نظرتون چیکار کنم میترسم به پوشک عادت کنه نتونم ازش بگیرم؟ و اینکه پسر من شدیدا بازیگوش ولجبازی
مامان آیسان مامان آیسان ۳ سالگی
سلام خانوما خوبین بااینکه میدونم هیچ زندگی بی مشکل نیست وهمه چیزخوب وگل وبلبل هم نیست ولی زندگی من زیادی ازحدچاله چوله داره شوهرم سال۱۲ماهه شایدروهم۵ماه کارمیکنه اونم نصفش خرج اعتیادخودشه سه تابچه قدونیم قدهم رودوشمه توخونه ای که خیلی وقتاحتی نون خالی پیدانمیکنم بهشون بدم که شکمشون سیرشه مثل همین الان که حتی اینـ سبدحمایتی دولت هم دست پدرشوهرمه هنوزواریزنشده چون دهک بالاست بازم بااین همه شرایط بداخلاقی شوهرم کناراومدم وتاالان ساختم حتی یادمه رودحترم بارداربودم خدای سرشاهده ی هفته به زایمانم بامادرش اینقدرمنو جلومامانم زدن که حدنداشت دریغ که حتی چیزی بهشون بگه روفرش خونشون بوداونموقع طبقه پایین مادرشوهرم میتشستم فقطم دردمادرش اینه که خونوادم کلا خونه من رفت وامدنکنن مامانم که اصلا،اینقدردخالت کرد تااینکه اونموقع بمدت یکماه دوتابچه داشتم یکیش دوساله یکیم شیش ماهه ازمـ گرفتن بیرونم کردن گفتش که مامانم بچه هامو مثل دسه گل جم میکنه یک ماه خونه خواهرم بودم که به التماس افتاد بیامن دیگه ادم میشمو خونتوازاینجامیبرم گفتم باشه هرموقع اسباباموازاونجابردی میام خلاصه اینکه اومدشهرستانـ خونه اجاره کردوقتی اومدم دختربچه شیش ماهم ازبس مایبیبی عوض نکرده بودن پاسوزشده بودشدوتاکالاندولا مصرف کردم تاخوب شد یه مدت همه چی خوب بودحتی من ب خونوادممم گفته بودم نیانعیدشدبازشروع شد روزازنو روزی ازنو باکتک منومجبورکردبردخونه مادرش الان که یه پسرپنج ماهه هم دارم شدن سه تابچه بازمادرش دخالتاش خیلی زیادشده خیلی مم بانداری شوهرم بااخلاق بدش همه چی میسازم بخاطربچه هام ولی ازبچه هام