سلام مامانا
امروز اولین روزی بود که پسرم و بردم مهد
اصلا نگفت بمونم پیشش از خداش بود که فقط برم من...😞
وقتی هم رفتم دنبالش اصرار کرد ببرمش خونه مادرم‌اینا، گفت نمیخواد بیاد خونه
حس میکنم داره ازم دور میشه..یعنی انقد بهش گیر میدم و اذیتش میکنم؟!🥲😭😭

ای باباااا ما مادرا چمونه واقعاااا بچه مستقل میشه و وایمیسته میگیم وای چرا وایساد
نمیمونه و وابسته س میگم واااای چرا نمیمونه
بقرآن تکلیفمون با خودمون روشن نیس😄

عزیزم پسر من عمه ش رو که میبینه میگه من پسر عمه ام تو یکی دیگه بیار شبا پیشش میخوابه آخرم که میرن گریه میکنه دنبالش.من ناراحت نمیشم که عمه ش رو دوست داره ولی منم حس میکنم انقدر بهش امر و نهی کردم از من خوشش نمیاد چیکار کنم نمیتونمم به حال خودش رهاش کنم هر کاری میخواد بکنه

عزیزانم اینا بخاطر این نیست که مارو دوس ندارن بخاطر اینکه اونجا بهشون خوش میگزره و سرگرمن . تو خونه تنهان حوصلشون سرمیره ولی اونجاها همبازی دارن نازکش دارن طبیعیه . پسر منم وقتی میرع خونه عمش با گریه برش میگردونم خونه بزرگ حیاط دار بازی میکنه با بچهاش همه سرگرمش میکنن عمش هم مرتب چیزایی که دوس دارن درست میکنه معلومه مارو نمبخواد دیگه😂

😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐

خوشبحالت عزیزم که بچت مستقله ،حالا دختر من فقط دوست داره پیش منو پدرش باشه و خونه مادرم اینا حالا دارم راه های مختلفو امتحان میکنم مهد بمونه چون خیلی وابستم شده

منم این حس نسبت ب پسرم دارم دوس داره دور شه ازم

ساکن کجا هستین؟

پسر من هر جا بره اخر سر باز میگه منو ببر خونه مامانی بابایی اصلا خونمون و دوست نداره اونجا بهش خوش میگذره

پسر منم همینه وقتی می‌ره خونه مامانم آخر سر باید بغل بگیرمش دست و پا میزنه تا بیاد یا هی تو طول روز ب من میگه برو خونه مامانت. کلا من فهمیدم بیزار شده از من. ولی خب مهم بزرگ شدنشونه الان ک بچه ان نمیفهمنن