۲۱ پاسخ

دختر منم خواهر میخواد خیلیم دوست داره و میگه بزرگ تر شدم بیار از تو شکمت....
والا نمیدونم چیکار کنم .هم دلم میسوزه که تنها باید بمونه هم نمیتونم به بچه دیگه فکر کنم...
کاش انقد اوضاع اقتصادی بد نبود و بچهامون محکوم به تک فرزند بودن، نبودن....

به حرفش گوش بده

دست بکار شو 😂😂😂😂

خب براش بیار

آراد یبار گفت مامان برام آجی بخر،،گفتم باشه واست میخرم بعد یکم فکر کرد گفت اون میاد تو بغلت گفتم آره پشیمون شد گفت نه نمیخوام میخوام خودم تو بغلت باشم🥺

دختر منم میگه ی خواهر از خودم بزرگتر بیار😂😂😂😂

از اونجا🍆🍑😂😂

باهاش همدردی کن بگو عزیزم دوس داری چمدتا داشته باسی اسمشون چی باشه و... بعد بگو منم بچه بودم خیلی دوس، داشتم مثلا دوتا داداش دیگه داشته باشم

دختره منم وقتی بچه کوچیک میبینه میگه مامان ماهم ازاینا بخریم

دخترمنم منوکچل کرده دلمم براش میسوزه صبح تاشب همش میگه مامان کی میری نی نی بیاری ..خدایا ب مانی نی بده

پسرمنم میگ ب حدی ک گریه میکرد من داداش میخام میدونم گرونه ولی بخرید
گفتم من فقط تو رو میخام از خدا تورو خاستم دیگ نمیگ😀

عزیزدلم😘 دخترمنم میگه من ی ابجی و ی داداش میخوام

ووووییی ننه جون

خب بیار براش گناه داره حقشه،
منکه تازه پسرم هیچی نمیخاد میخام براش بیارم میگم نکنه اینده دلش بخاد

این ۴سال ۶ ماهشه؟ خیلی کوچلو هست تو عکس ک

دخترم‌من میگه به بابا بگو بره بخره برام بیاره 🤣🤣🤣

😂😂😂😑

منم دوتا دارم دخترم میگ از بازار یکی دیگ بخر🤣🤣🤣سر دومی کل بدنم پوکیده

وای خدا بیارش پیش سامیار من برای هم داداش بشن ، بچه منم می خواد ، همش میگه برام بسازید 😬

پسرمنم بچه داداشم میبینه انقددوست داره که میگه وسایلاش جمع کن ببریم خونمون میزاره روپاش لالایی میخونه ولی من گول نمیخورم

دختر من دو ساله میگه مامانم میخواد یه داداش برام بیاره میخوام اسمش هم بزارم آراد تازه یکی از اتاقای خونه هم ب اسمش زده

سوال های مرتبط

مامان محیاجون مامان محیاجون ۴ سالگی
سلام ماماناکی بیداره یه مشکلی واسم پیش اومده که فقط میتونم اینجابگم کسیوندارم دارم دق میکنم شایدبعضیاتون اززندگیم باخبرباشین من مادرم نزدیک ۵ساله که مرده دوتابرادرودوتاخواهریم بابامم زن گرفته همون موقع داداش کوچکمون رونخواستن انداختن پیش مابیشترپیش خودم بوده ویه گهگاهی پیش خواهرم بماندکه من تواین چندسال چقدبدبختی کشیدم چقدحرف ومنت البته شوهرم حق داره چهارساله که داداشمونگه داشت خرجشودادولی این وسط هرسری کلی حرص سرمن خالی میکردبابامم باهامون قهره زنش هم مدام خونه روترک کرده گفته بچه هارونمیخوام بایدخونه روبفروشی بیای بریم جای دیگه بابامم قبول کرده حالاچندماهیه زنش قهره رفته نمیادمونده بدون غذاوتنهازندگی میکنه چندسری رفتم غذابردم بی احترامی کردحتی جواب سلام منوشوهرمونمیده شوهرم گفت یه لیوان آب حق نداری بهش بدی،اونم حق داره کاملاحالادیشب بابام ازشدت گرسنگی ضعف کرده حالش بدشده بودیه دوستش برده بیمارستان ایقددلم کبابه واسش گریه کردم بیکاره هم یخچال وفریزرش هم سوخته به فامیل حرف زدیم بابزرگ فامیل ولی هیچکس هیچ کاری نکردمنم حقوق بگیرنیستم شوهرمم بهم پول نمیده نمیتونم ببینم حال وروزشواینطوری دارم دق میکنم 😭😭به نظرتون چیکارکنم کاری به هیچ بدیش ندارم فقط دلم سوخته حسابی کاش خداخودش کمکش کنه محتاج ماهاوشوهرامون نباشه😔😭