۶ پاسخ

عزیزم پسر منم وابسته بود به خودم فقط پیش مامان بابام میموند درست بازی نمیکرد با بچه ها هرجا میرفتم اذیت میشدم الان ۲ ماهی هست میره مهد واقعا اخلاقش خوب شده هرجا بزارمش میمونه بهانه نمیاره

پسرم من همه جوری خودشو سرگرم میکنه چه با اسباب بازی چه توپو دوچرخه سواری چه کمک کردن بهم تو کار خونه ولی بهم وابسته شده باهمه بازی میکنه ولی بدون من جایی نمیمونم قراره ببرمش مهد میترسم گریه کنه بدون من العان چند ماهه فکرم داغونه که میمونه یا نه با بچه هاهم سریع جور میشه باز من میترسم

عزیزم شما و پدرش محبت و وقت کافی براش نمیذارین اونم با این کار داره اعتراضشو نشون میده

عزیزم اونی که میگه بچه دوم بیار بزن تو دهنش با این وضعیت وابستگی بچه نیاری که واقعا داغون میشی

عزیزم تو این سن خیلی وابسته میشن...
دختر منم جدیدا بشدت بهم وابسته شده

سیع کنید بیشتر کنارش باشید ولی از اول مهر بزارید مهد کودک چون وابستگی زیاد داره عجله نکنید چون دختر من که وابسته نبود دوماه طول کشید تا تنهایی تو مهد بمونه پس برا شما بیشتر میشه کنارش بودن

سوال های مرتبط

مامان آرتمیس مامان آرتمیس ۴ سالگی
مامان 🫶HAKAN🫶 مامان 🫶HAKAN🫶 ۴ سالگی
سلام دوستان، پسر من از همون کوچیکی توی بازی های گروهی شرکت نمیکرد مثلا اگه با خانواده شوهرم جایی بودیم تا وقتی یکی از دختر عمو یا پسرعموهاش بود باهاش بازی میکرد ولی وقتی همشون بودن که تعدادشون زیاد میشد دیگه نمیرفت بازی کنه و میومد تو جمع بزرگترا، اینم بگم که تو جمع بزرگترا خیلی راحته و راحت حرفشو میزنه اصلا خجالتی و کم رو نیست ولی تو جمع بچه ها نمیره، چن بار جشن بردمش وقتی مجری میگفت بچه ها بیان بالا و واسشون شعر میخوند بالا پایین میپریدن یا مسابقه میذاشت هرچی بهش میگفتم تو هم برو پیش بچه ها نمیرفت، از عقب نگاشون میکرد، بردمش کلاس ژیمناستیک مربیش گفت یه حرکتی که میگم بچه ها انجام بدن انجام نمیده و میگه نمیخام انجام بدم در صورتی که خیلی باهوشه، خلاصه امروزم مربی مهدشون بهم گفت هاکان تو بازی های گروهی شرکت نمیکنه، نمیدونم چیکار کنم که این مشکلش حل بشه، اعتماد به نفسش خوبه، خیلی راحت باهمه حرف میزنه و از این بچه هایه که از اول حرفای بزرگتر از دهنش میزد و تو فامیل معروفه از سر و زبون و بچه ایه که همه چیزو باید امتحان کنه و اگه بگم اینکارو نکن تا به هدفش نرسه بیخیال نمیشه چون بسیااار کنجکاوه ولی نمیدونم چرا توی جمع بچه ها انگار اعتماد به نفس نداره، حالا مربیش گفت یه هدیه واسش بخرید تا تشویقش کنم بگم بیاد بازی کنه و بهش بدم شاید کم کم بیاد توی بازی های گروهی شرکت کنه، دیگه نمیدونم چقد تاثیر داشته باشه، شما پیشنهادی دارین؟
مامان 😍 eşgim مامان 😍 eşgim ۴ سالگی
سلام خانما ه موضوعی می‌خوام براتون تعریف کنم ببینید حق با کیه اگه واقعاً حق با من نیست دوباره برم و دلجویی کنم اوایل مهر یعنی حدوداً ۳ مهر اینا من و پسرم رفتیم مدرسه جدید چون پسرم نمی‌موند منم می‌نشستم پشت کلاس داخل کلاسشون یه پسری بود که خیلی خیلی شلوغ و بی‌تربیت بود عنی یه چیزی میگم و شما یه چیزی می‌شنوی بیچاره معلم از دستش به ستوه اومده بود بعد چون پسر من تازه رفته بود من به معلم می‌گفتم اینو با یکی دوست بکن که جذب کلاس بشه معلم پیش هر کسی که می‌برد پسر من بشینه اون پسره می‌رفت تو گوش اونی که پیش پسرم نشسته می‌گفت اگه با هاکان دوست بشی دیگه من با تو دوست نمی‌شم و کم کم دیگه اجازه نداد هیچکس با پسر من دوست بشه و پسر منم گریه می‌کرد که این اجازه نمیده من با کسی دوست بشم من رفتم با مهربانی بهش گفتم این کارا رو نکن بزار با هم دوست باشیم براش خوراکی بردم و گفتم ببین اینو هاکان برای تو آورده تا با هم دوست بشین پسره اونقدر بی‌تربیت بود که برگشت به من گفت من احتیاجی به خوراکی شما ندارم کلاً الکی با پسر من لج افتاده بود زم من به آرامی خوراکی رو براش باز کردم و گفتم حالا اینو بخور حالت جا بیاد بعد پسر من که می‌خواست نقاشی بکنه می‌رفت تمام مداد رنگی‌هاشو دونه دونه پرتاب می‌کرد علم از هر طرف کلاس مداد رنگی‌ها رو جمع می‌کرد و می‌آورد ادامه توکامنت