۱۴ پاسخ

یه زن هیچوقت باخت رو گردن نمیگیره😂😂اصلاااا اینکارو نکنی

خودتو ناراحت بگیر(البته به شوخی) بگو شانس ندارم که کلی برنامه ریخته بودم واسه پولم

بهش بگو یه جور دیگه جبران میکنم😁

من کلا گردن گیرم خرابه گلم بهتره توهم گردن نگیری مردا مجبورن کناربیان😂😂

بازیه بابا زیاد جدی نگیر 😂😂😂😂 بگو شرط بندی حرومه 🤣🤣🤣🤣

نه بابا بیکاری بزن ریزش😅

من بودم میدادم😂😂😂

من همیشه گردن نمیگیرم اونم شرط بندی نمیکنه🤣🤣🤣

😂😂😂 گردن نگیر ، حرفش شد بپیچون و اصلا یادش نیار

خخخخخخ حقته طمع کار 😂😂😂

بله باید قبول کنی تا حرفت ۲ تا نشه

اصلا قبول نکن بگو قبول نیست😂😂

گردن نگیر اصلا😂😂

عزیزم ما اب و قبول نمیکنیم🤣🤣🤣ینی تو شرط بندی ما اب و چایی اینا قبول نیس🤣🤣لیوان خالی اگ بود قبول

یعنی چی چجوریه بازیش؟

سوال های مرتبط

مامان مغزبادوم مامان مغزبادوم ۴ سالگی
سلام گلیا
میگم دخترای شما هم که همسن دختر منن با پدرشون خوب نیستن ؟
دختر من اصلا خوب نیس باید چیکار کرد
ولی در مقابل من حتی اگه دعواشم کنم جونش رو میده برام
امشب داشت می‌گفت مامان دورت بگردم عزیز منی
شوهرم گفت بپرس بابا چیته دخترم تو گوشم یه حرف بد زد همون جا زدمش که بدونه نباید به باباش حرف بزنه
شوهرم هی گفت چی گفت دخترمم گریه گریه که مامان بوسم کن گفتم نه به شوهرم گفتم به من حرف زد هرچی گفت نگفتیم بلند شد النا رو گذاشت تو اتاق بچه هم دق‌کرد و داشت جیغ میزد رفتم گفتم جیغ مزن حق نداری بیای بیرون
با شوهرم بحثمون شد که چرا نگفتی النا چی گفت هی میگم بابا به من حرف زد هی گفت تو منو دیوونه کردی
منم تو عصبانیت گفتم شماها خانوادگی دیوونه هستید اینم بهش برخورده که من اینجور گفتم
اصلا با بچه وقت نمی‌گذرونه یه خرید نمیبره تا سر کار هس هست وقتی هم میاد خونه سرش تو گوشی یا تی وی
هی میگه چرا با من خوب نیس
صد بار هم گفتم بچه غلام محبته ولی کو گوش شنوا
مامان هانا جان مامان هانا جان ۵ سالگی
خانوما سلام، طبق تاپیک قبلیم که با مادرشوهر پدرشوهرم بحثم شد، دخترمم اونجا بود، دید و شنید، اومدیم بالا بغلم کرد گفت دلم برات سوخت که فلانی ( مادرشوهرم و فلانی) اینجوری باهات حرف زدن دعوات کردن.
حالا بعد از گذشت چند روز، شوهرم با دخترم دیشب میره پیش پدرشوهرم، ولی دخترم محل نمیزاره، به بابابزرگش میگه من دیگه با شما کاری ندارم دوستتون ندارم،
خداروشکر من قبل رفتن به دخترم جلو شوهرم گفتم باهاشون مهربون باش، تو به کار ما بزرگترا کاری نداشته باش، اونا همیشه مادربزرگ پدربزرگتن، دوستت دارن و ازین حرفا

حالا امروز صبح به دخترم گفتم کار بدی کردی ، برو از دل بابابزرگت در بیار، کیک ببر براش و فلان
اما اصلا محل دخترم نزاشته نه بوسش کرده، نه تعارفش کرد بیا تو،
انقدر دلم برا بچم سوخت، کوچیکه، عقلش نمیرسه، اونروز دیده با مادرش چه برخوردی کردن، تو دلش مونده،
من فکر کردم یادش رفته نگو تو ذهنش مونده،
کم آوردم دیگه.
به جای اینکه عذرخواهی کنن که بی احترامی کردن، جلوی بچه با مادرش دعوا کردن، حالا طلبکار شدن