واقعا دلم یه روز استراحت مطلق میخواد
تو خونه باشم بدون بچه ها، فقط دراز بکشم و غذا هم از بیرون سفارش بدم
یه ماه شب و روز درس خوندم، خداروشکر ازمونم به خوشی جمعه تموم شد
ولی روحمو جسمم خستس🥺
فردا هم واکسن چهار ماهگی رهاس، دلم میخواد گریه کنم
این موقع شب که میشه از خستگی بغضم میگیره
چون تازه غول خوابوندن دختر بزرگم میاد وسط انقد باید غصه بگم که کف کنم😩
انقدم این مدت که درگیر درس خواندن بودم از مامانم برا نگهداری بچه ها کمک گرفتم که الان اصلا روم نمیشه بگم به ثانیه نگهشون دار من حداقل کم خوابی های این مدتو یکم جبران کنم بدنم رفرش شه یکم

چه آزمونی داشتی؟؟؟

آفرین ماشا الله به همتت

بزرگه چند سالشه؟

عزیزم خدا قوت قصه صوتی بزار برا دخترت عادت میکنه

خسته نباشی عزیزم به نظرم بچه های بزرگتر از کوچکترها بدتر و لج بازترن

خدا قوت عزیزم ...نتیجش رو ببینی خستگیت در بره

اخ گفتی من فقط دلم میخاد یه بیست چهارساعت تنها باشم کامل فکرهیچیم نباشم ولی متاسفانه نمیشه جایی نیست که بخوام دودقیقه ببا بچه هم برم دلم واشه

داستان صوتی بگیر دانلود کن منم دخترم هرشب میگه داستان دیگه صوتیشودانلودکردم کارم ندارع راحت میخوابه

عزیزم خسته نباشی مادر قوی....به نظرم با اومدن کوچولوی جدید خوابوندن و ی سری وظایف دختر بزرگتر به مرور به همسر واگزار کن ...اینطوری از پا درمیای

همسرت بگو قصه بگه

مامانت نزدیک نیس بزار ی شب اونجا بمونن

خداروشکر ازمونت رو موفق شدی.
واکسنه هم چیزی نیست اتفاقا دختر من واکسن میزد ارامش داشتم چون تنها روزی بود تو ماه که مسکن میخورد و برا خوابش مشکل نداشتم.....
دخت تو هم قراره همش بخوابه چیزی نیست.
یه مدت حسابی شل کن استراحت کن که دیگه مرخصی زایمان گیرت نمیاد