۵ پاسخ

درخواست بده

ن عزیزم چیزی نیست دخترمنم از تاریکی میترسه مثلا وقتی میرم اتاق دنبالم میاد تا هروقت برق روشن باشه تو اتاق بازی میکنه اما همین ک من میام بیرون برق رو خاموش میکنم اونم سریع میاد بیرون از اتاق

سعی کن چراغ اون اتاق همیشه شبا روشن باشه که وقتی میره نترسه

از تاریکیه پسر منم از تاریکی میترسع میچسبع بهم

سلام عزیزم احتمالا از تاریکی می‌ترسه خب🥲

سوال های مرتبط

مامان 🍂🧸 Nilsa🧸🍂 مامان 🍂🧸 Nilsa🧸🍂 ۱۵ ماهگی
مامان دنیز مامان دنیز ۱۴ ماهگی
صبی خاب دیدم بچم رفته بیرون بعد دم یه پرتگاه نگهبان نشسته بود رفتم گفتم دخترم ندیدی، گف یک ساعت پیش یه بچه چهاردست و پا کنان رفت سمت دره، نگهبانه رو دادم فوش گفتم نرفتی بچه رو بگیری سمت دره نره بعد از خواب پریدم،شوهرم ظهر بلیط تهران داشت گفتم شاید برا شوهرم خواب دیدم یه صدقه گذاشتم کنار
عصری رفتم یکشنبه بازار ک کاش قلم پام میشکست هرکی بچمو چش زده
تا اومدم خونه با دنیز رفتم تو اتاق لباسامو عوض کنم
کنار در تراس رخت اویز بود لباس روش پهن بود پایین رخت اویز توری مانند هست ک لبه هاش میله زده بود دنیزو دیدم رفت سمت اون دستش گرفت ک پا شه ، منم لباسو عوض میکردم گفتم برم برش دارم تا نخورده ب میله ها گفتم تو ده ثانیه ک اتفاقی نمیوفته خاک عالم تو سرم پنج ثانیه بعد جیغ بچم رفت بالا دیدم میله رفته تو لپش اینقد گریه کرد بچم ک نگو
نشستم ب خابم فکر کردم گفتم اون نگهبان من بودم من بی عرضه بودم دیدم داره میره اون سمت اما نرفتم سمتش اینقد عصبی ام ک نمیدونم چه کنم خیلی عذاب وجدان دارم همش تقصیر منه،من کوتاهی کردم


تورو خدا دیدین بچتون داره میره یه سمت و میدونین خطرناکه اصلا درنگ نکنین مثل من کوتاهی نکنین
خدا رحم کرد نرفت تو چشمش😑😑

چیکار کنم برا زخمش؟ فقط با اب و پنبه خون رو پاک کردم چی بزنم خوب شه پوست روی صورتش رفته داخل خطرناک نباشه چه خاکی بریزم تو سرم😭 بازم میگم شکر ک تو چشمش نرفت
مامان 💙🌙BlueMoon مامان 💙🌙BlueMoon ۱ سالگی
ینی بیشعورتر و نادونتر و پرمدعاتر از این پرسنل بهداشت نیس
بماند ک اندازه گاو بارشون نیس ادعاشون هم که آسمون رو جر میده
امروز بلاخره قسمت شد دخترمو ببرم برای واکسن یکسالگی
وقتی خانومه داشت مراقبت دخترم رو انجام میداد پرسید شیر میدی دیگه؟ گفتم نه چن روزه ک از شیر گرفتم (که ای کاش نمیگفتم،همیشه حواسم بود ک نگم شیرخشک میدم) چنان دادی سرم زد ک کل بهداشت رو گذاشت رو سرش که چرا از شیر گرفتیش بچش ۵ ماهگیش آوردی ۹۹۰۰ بوده الانم ۹۹۰۰ئه(حالا این ۵ماهگی ک میگه هم دروغه من ۶ماهگی بردم ۸۹۰۰ بود). هرچی بهش میگم کلن ک نگرفتم از شیر،دارم شیرخشک میدم بهش کلی داد زد منم هیچی نگفتم دیگه چون دکتر دخترم گفته بود وزنش اوکیه و ب حرف بهداشت اصن توجه نکردم بعد ازم با لحن طلبکارانه میپرسه بهش مولتی میدی گفتم آره گف از کجا؟چون من مولتی بهداشت رو نمیدم گفتم از بیرون میگیرم
با داد این خانوم همکارش ک تو اتاق دیگه بود اومد کنارش تا این خانوم اطلاعات رو ثبت کنه بعد ثبت اطلاعات نشون داد ک وزن دخترم نه تنها کم نیس بلکه BMI اش مثبت بود و بهم گف وزنش مشکلی نداره قبلن خیلی تپل بوده الان به غذا افتاده و راه افتاده وزنش خیلیم نرماله و گندکاری همکارشو جم کرد
الانم از موقعی ک اومدم خونه عصبیم که چرا یه فردِ هیچی ندون باید سرمن اینجور داد بزنه،هیچی نباشه من مادر این بچم خودم صلاح بچمو بهتر میدونم،بچم تحت نظره دکترخودشه و همیشه طبق نظر اون پیش رفتم. من قبلن هم به بیسوادی و بیشعوری بهداشت وافق بودم فقط هردفعه بیشتر از قبل برام محرز میشه