۵ پاسخ

اوخی🥺🥺🥺
منم اخرین پریودیم ۲۸ مرداد بود الان برای منم همه خاطرات بارداریم اگرچه خیلی سخت و تلخ بود اما تداعی شد🥺🥺بازم شکر خدا به ثمر نشست🤲🤲

خداروشکر خداروشکر این حس خوب قیمت همه چشم انتظار😍🥰🥹

رفتم و همینجوری الکی تست زدم .. شوهرم خواب بود . منتظر شدم یهو دیدم مثبت شد. .هنگ کرده بودم نمی‌دونستم چیکار کنم .. یعنی پشمام ریخته بود کلی حس خوب و دلهره و ترس بهم وارد شد ... یهو گفتم نکنه خطا داده آخه غروبه و از طرفی هم اون ماه فقط و فقط یک بار یک شب اقدام داشتم ... و بعدش من ب دلایلی کلی گریه کردم و یه هفته تمام استرس داشتم و پر چالش بود و اصلا امیدی ب تیر ما نداشتم ...
و خلاصه ساکت و آروم جوری ک شوهرم متوجه نشه فتم فردا صبح هم تست میزنم ک بازم مثبت شد و بازم باورم نمیشد آخه امام حسین حاجتمو داده بود وای چه حس خوبی بود و نمی‌دونستم چیکار کنم ب کی بگم ... صبر کردم تا ۹ رفتم آزمایش دادم و حتی ب موعد پریودم دو روز مونده بود نمی‌دونم نفهمیدم چجوری بهم الهام شد ک‌باردارم و زودتر رفتم تست زدم ..

پارسال از امام حسین خواستم حتما تو محرم یه نی نی بهم بده ... یادمه دقیقا روز عاشورا بود تو خواب و بیداری غروب بود همش یه حسی انگار یکی بهم می‌گفت پاشو تست بزن شاید امام حسین حاجتت رو داده ... منم ک زیاد ب این ماه امیدی نداشتم ... آخه چند ماه بود اقدام بودم همه چی مرتب و برنامه ریزی از لحاظ روحی و تغذیه گرفته تا ... همه کارو کردم مثبت نشد . و تو این ماه ک همه چی بدترین شکل بود ممکن نبود مثبت بشه ...از طرفی هم شنیده بودم صب ها بهتره برای تست ...
با این حال گفتم امتحان کنم ضرر ندارد . چون اقدام بودم تست تو خونه داشتم دوتا از ماها قبل خونه گرفته بودم...

اینم برا منه.دکترا میگفتن باردار نیستی باشی ام خارج از رحمه

تصویر

سوال های مرتبط

مامان (برسام) مامان (برسام) ۵ ماهگی
پارسال دقیقاً تو همچین روزی گفتم چرا پریود نشدم همسرم گفت شاید بارداری گفتم نه فکر نکنم خودش رفت تست گرفت برام منم امتحان کردم منفی شد دیگه بیخیال شدم چون فرداش آزمون آرایشگری داشتم رفتم سراغ کتابم فردا شد من بعد از آزمون به خودم گفتم برم آزمایش بدم که رفتم گفتن جوابش غروب آماده میشه منم دل تو دلم نبود ولی امیدی به مثبت بودنش بعد تست نداشتم رفتم جواب آزمایشو گرفتم از خانمه سوال کردم چیه گفت مبارکه مثبته چون تنها بودم اصلا باورم نمیشد اصلا نتونستم خودمو کنترل کنم یهویی اشکم از سر شوق اومد برگه به دست رفتم پیش دکترم بهش گفتم این برگه میگه من باردارم گفت البته بخواب سونو کنم که بعد سونو گفت بله 6هفته بارداری ساک بارداری هم تشکیل شده منی که بعد از 15سال این حرفو شنیدم آنقدر خوشحال بودم که نگو تو آسمونا بودم خدا سهم منو از زندگی داد بهم فهموند که معجزه چیه من تو اوج ناباوری به این باور رسیدم که خدا بخواد همه چی ممکنه از اون روز من شدم یه آدم دیگه روحیاتم کلا عوض شد صبورتر شدم فهمیدم جواب اون حال بدیا وتغییر وجود تو دلمی
هزار بار به خاطر داشتنت شکر میکنم پسرم
تو قلب منی روح منی وجود منی مرسی که با اومدنت رنگ امید پاشیدی به زندگی مامان عشق دلم