مامانا منو دخترم ۵ روز خونه ی مامانم بودیم. امشب ساعت ۹ اومدیم از اون موقع دخترم داره بی‌قراری و گریه می‌کنه نمیزارع هیچ کاری کنم نمی‌دونم غریبی می‌کنه..نمی‌دونم چشه شیرم دادم بهش

جا ب جا شده اینطوری شده دو روز بگذره عادت میکنه پسر منم همینه نمیتونم برم جایی بمونم..یه ساعت تو دیوارمونه عاشق اونه از خواب بیدار شه نبینش گریه میکنه اصلا یطوری نگاش میکنه میخنده نگو

بله پسرمن هم همین طور بود عادت می کرد می اومدیم خونه تا فردا بی قرار بود البته الان هم هست اونجا می ره بیرون گردش همه اش توبغل می یایم خونه همه اش گریه که بریم بیرون

من پسرم هروقت خیلی گریه میکنه براش زاغ و اسفند میسوزونم آروم آروم میشه

یکم براش زاغ و اسفندم بسوزونی ضرری نداره ها