۱۴ پاسخ

خدارو شکر ان‌شاء‌الله هیچ بچه ایی مریض نشه حتی یه سرما خوردگی کوچولو

دخترچقدربراپاهای دخترت استرس گرفتم.
الان خداروشکرکه گفتی مشکل جدی نبوده.
راستی مگ شوهرت توبیمارستان کارمیکنه؟که گفتی برااتاق همه همکارای شوهرم بودن.

من ک نتونستم تحمل کنم رفتم تو تاپیکات گشتم زودتر خیالم راحت شد
الهی همه بوه ها سالم باشن

خدا رو شکر

خداروشکر عزیزم زنده باشه

الهههی شکر عزیزم. ماشالله

خب الحمدالله
باز اگر دیدی نیاز بود ارتوپد اطفال نشون بدی عکسش برا دکتر زرگر بفرست تو این زمینه خیلی تبحر داره و معروفِ

الحمدالله شکر که مشکل جدی نداره

اخی عزیزم خداروشکر الحمدالله که مشکلی نبود❤️

خدارشکر 😍😍😍

الهی شکر🥹🥹😍❤️

واااای مردم تا تموم کردی که خاهرجان
خداروشکککککر

الهی شکرت عزیزم

خداروشکر که مشکل جدی نبوده

سوال های مرتبط

مامان رز گل مامان رز گل ۹ ماهگی
پارت چهار
بعد که بیدار شدم دیدم شوهرم و همکارش دارن منو میبرن بخش .وقتی وارد بخش شدم مادر شوهرم اونجا بود که پیشونیمو بوس کرد گفت مبارک باشه ولی پاهای بچتون مشکل مادرزادی داره دکتر گفته. خدا لعنتش کنه انگاری یه پارچ آب یخ ریختن روم .بگو پیرزن خرفت میزاشتی ببینمش یکم حالم جا بیاد بعد بگو .یه بغضی داخل گلوم بود که نمیتونستم نفس بکشم وقتی مامانم دخترمو آورد دیدمش انگار دنیا رو بهم دادن ولی گریم گرفت که مشکل داره گفتم خدایا شکرت ناشکر نیستم ولی دختره برام خیلی سخته پاهاش مشکل داشته باشن نزار سالم از بیمارستان برم بیرون چون برام سخته بخام بزرگش کنم جلو چشام باشه ونتونه راه بره مامانم گذاشتش زیر سینم بهش شیر بدم منم همش گریه میکردم خیلی داغون شده بودم با حرف مادر شوهرم .مامانم هی میگفت چیزیش نیست نگران نباش گریه نکن ..شوهرمم که اصلا نیومد ببینمش حتی یه دسته گلم برام نیاورد اینقدر ناراحت بود بخاطر دخترمون..خلاصه خواهرام اومدن نگاه پاهاش کردن گفتت پاهاشو تکون میده نگران نباش دکترا پیشرفت کردن زیاد.منم یکم آروم شدم ..پارات بعد
مامان رز گل مامان رز گل ۹ ماهگی
پارات دوم.

۳۵ هفته بودم دخترم بریچ بود دکتر گفت ۳۷ هفته سنو بده اگه بریچ بود بیا برات نوبت سزارین بزنم ومنم کلی وحشت از طبیعی داشتم همش دعا میکردم نچرخه. که خداروشکر نچرخید.۳۷ هفته بودم که شوهرم سرکار بود فردا از سرکار میومد گفتم خسته ای ۳۷ هفته ۲ روز میریم سنو .شوهرم از سرکار اومد صبح ساعت ۶ خسته بود خوابید گفت ساعت ۱۰ بیدارم کن برم بانک کار دارم ساعت ۱۰ شد شوهرمو بیدار کردم آماده شد رفت بیرون ، منم بیدار شدم برم دستشویی همین که بلند شدم یه آب خیلی گرمی ازم خارج شد .ببخشید ولی فکر کردم ادرارمه چون خیلی دستشویم میومد گفتم شاید از اونه رفتم دستشویی برگشتم خواستم بشینم دیدم باشم ازم آب گرم میاد فهمیدم کیسه آبم ترکیده. یکم ترسیدم شوهرمم نبود .زنگ زدم دیدم گوشیشو هم نبرده. خواستم آماده بشم زنگ بزنم اورژانس۱۱۵ .آخه همکارای شوهرمه منو میشناسن آشنا بودن.همینکه آماده شدم دیدم شوهرم اومده گفت گوشیمو نبردم بعد گفت چرا لباس پوشیدی بهش گفتم نترسی کیسه آبم پاره شده هول شد گفت چیکار کنیم گفتم بریم بیمارستان بخش زایشگاه. رفتیم ...پارات بعد....
مامان رز گل مامان رز گل ۹ ماهگی
پارات.سه

واینم بگم که ۳۷ هفته من خوردم زمین محکم. جلویی در خونه پدر شوهرم لیز بود پام سر خورد محکم خوردم زمین ودلیل اینکه روز بعدش کیسه آبم پاره شد از اون بود..خلاصه رفتم زایشگاه.من قرار بور اهواز زایمان کنم پیش دکتر خودم ولی متاسفانه بخاطر اورژانسی شدنم مجبور شدم شهرستان پیش دکتری که هیچ شناختی ازش ندارم زایمان کنم. واین استرس منو بیشتر میکرد..رفتم زایشگاه گفتم فکر کیسه آبم پاره شده. بچمم بریچه نچرخیده. دکتر گفت برو معاینه ت کنم دارز کشیدم منم تجربه ای از معاینه نداشتم یهو یه درد شدیدی گرفتم که جیغ زدم کل بیمارستان پخش شد خیلی خیلی درد داشت .بعد گفت اره کیست پاره شده ولی باید سنو ازت بگیریم ببینیم بریچ هست یا نه .آخه شهرستان سزارین نمیکردن. سنو دادم گفت بریچه .لباس بهم دادن گفتن بپوش سری باید بری اتاق عمل.منم تنها بودم لباس پوشیدم پرستار اومد گفت سند باید بزنم .زیاد درد نداشت یکم سوز داشت اولش .بعد سری بردنم اتاق عمل .بخاطر اینکه همه پرسنل اتاق عمل همسرمو میشناختن.هی بهم میگفتن این سفارشیه😅حواستون بهش باشه .دکتر بی حسی اومد اولین آمپولو زد دراز کشیدم بی حس نشدم .دوباره زد بازم بی حس نشدم برای باز سوم زد دراز کشیدم گفت پاتو بیار بالا بازم بردم بالا اصلا بی حس نمی‌شدم. بخاطر وزن بالام گفتن بیهوشی برام سنگینه آخه وزنم ۱۰۲ کیلوشده بودم .مجبور شدن بیهوشم کردن. وقتی به هوش اومدم داخل ریکاوری خیلی سردم بود به پرسنل گفتم سردمه خیلی میلرزیدم یه چیزی گذاشت زیر پتو باد گرم بودگرمم شد یه خانم اومد شکممو ماساژ داد رفت خیلی خیلی درد داشت چون بی‌حسی نداشتم ..بعد چند دقیقه صدایی مادرموشنیدم که گفت حال دخترت خوبه .خیالم راحت شد دوباره چشام رفت...پارت بعد..