۶ پاسخ

سلام انشاءالله که واکسن هجده ماهگی برای همه بچه ها راحت باشه مامان حسنا شیر خودتو میدی یا شیر خشک خوب میخورد غذا چطور ؟

ببخشید از کجا میفهمید تهوع داره بچه؟

شماشربت استا دادی یاقطره پاراکید

خداخیرت بده من استرس دارم برای واکسن اروم شدم تجربتو گفتی .....شیاف زدی تب داشت یابراب درد گذاشتی؟ اشتهاش خوب بود یانه

خوش بحالت خداکنه واسه پسرم همینجوری باشه آخه بچم خیلی بد تب هست.شیاف چی زدی

خدارو شکر عزیزم..انشالله همیشه حالش خوب باشه

سوال های مرتبط

مامان نفسم😍 مامان نفسم😍 ۱ سالگی
#تجربه واکسن ۱۸ ماهگی
شاید شما هم مثل من جز مامانایی باشید که از چند ماه قبل استرس این واکسن رو دارید.برای من این استرس اینقد شدید بود که روز واکسن(تو ۲۰ ساعت) ببخشیدا😵‍💫 با وجود یبوست شش بار شکمم کارد کرد 😵‍💫 نمیخوام بگم واکسن راحتی بود!برای دخترمن واقعا سخت بود اما تونستیم کاری کنیم که راحت تر سپری بشه.
رفتیم واکسن زدیم و تا رسیدم خونه شیاف ۱۲۵ زدم(چون پاراکید رو بالا میاره😵‍💫).شنیده بودم راه رفتن برای کم شدن درد پا خوبه،از وقتی رسیدیم خونه بازی کردیم و راه رفتیم تا چهار ساعت بعد که دردش شروع شد و فقط گریه میکرد.به هرسختی بود خوابوندمش.یک ساعت خوابید و من اون زمانو براش کمپرس سرد گذاشتم(۳ دقیقه میذاشتم،یه دقیقه برمیداشتم)بعد یک ساعت با گریه و درد بیدار شد.تو بغلم براش شعر میخوندم تا یک ساعت بعدش ک زمان شیاف رسید(هر ۶ ساعت) نیم ساعت بعد شیاف درد پاش کمتر شد اما میترسید راه بره.من به دوستم گفته بودم که با بچه ش بیاد خونمون که دخترم بخاطر اون راه بره.دخترم بخاطر بازی اروم اروم پاشو زمین گذاشت.وقتی دید دردش قابل تحمله با لنگیدن شروع کرد به راه رفتن و چند دقیقه بعد همه چی عادی شد. چهار ساعت بعد شیاف ، درد و تب دوباره شروع شد.دخترمو بغل کرده بودم و روی پیشونیش پارچه ی ولرم میذاشتم.از پارچه میترسید و داد میزد ولی من چاره ای نداشتم و کارمو ادامه دادم تا تبش کنترل بشه.تمام مدت هم تلویزیون روشن بود که حواسش پرت بشه و کمتر گریه کنه.زمان شیاف بعدی رسید و من خوشحال!اما این خوشحالی فقط یک ساعت و نیم بود.
ادامه پایین👇
مامان مهرسام مامان مهرسام ۱ سالگی
واکسن ۱۸ ماهگی مهرسام
اول صبح زنگ زدم ببینم واکسن دارن یا نه و فقط دو شنبه و چهار شنبه ها میزن که من چهار شنبه رفتم ،به گفته یکی از مادرا نیم ساعت قبل استا دادم و یه قطره خوراکی بود و یکی از دست و یکی از پا زدن و بعد واکسن بردمش تو حیاط درمانگاه یکم راه رفت این عکسم از همونجا قدم زدنش هست،بعد که آمدیم خونه هم عالیه بود ولی کم کم درد پا شروع شد روز اول باید سرد بزاری و رمز دوم گرم،که مهرسام نمیزاشت بزارم میترسید،بعد یکم تب کرد استا دادم و غذا دادم و خوابوندمش و بعد ساعت ۴ اینا پاشو می‌کشید و واسه اولین بار بچم میگفت درد درد و پاشو می‌گرفت دیدم حالش بده گفتم برم خونه مامانم برادرزاده بیاد بازی کنن یادش بره ولی بیشتر شد و ساعت هشت و نیم بود فکر کنم دیدم چشماش داغه و شکمش هم گرمه و استا داده بودم تاثیر نداشت یه شیاف زدم که تا آمدیم خونه هم گریه میکرد و بعد یکم سرگرمی کردیم و بازی کردیم تا یادش رفت سریع خوابوندمش و هر ۴ ساعت هم بهش استا دادم و صبح هم همینجوری بود و دقیقا همون ساعت که واکسن زدم خوب شد و دیگه راحت بلند شد و درد از بین رفت خداروشکر. و یک شکر گزاریم کنم خدایا شکر به خاطر همه چیز
مامان معنای زندگی مامان معنای زندگی ۱ سالگی
سلام
خانوما اومدم از تجربیات واکسن بگم براتون
یه ساعت قبل قطره استامینوفن داده بودم
بعد هر ۴ ساعت استا میدادم تا شب همش پاشوخشک نگهداشته بود چون درد داشت ولی تبش شب ساعتهای ۱۲ به بعد شدید شد پایین نمی اومد اینجوری که پاها و دستاش یخ ولی سرش ذاغ خودشم هذیون می‌گفت خابالو آخر سر با فاصله دوساعت از قطره بهش شیاف کودکان ۱۲۵ زدم آروم شد و خوابید بعد ۴ ساعت از شیاف دوباره قطره استامینوفن رو شروع کردم شب از ساعت ۳ شب خوابید تا صبح یکم حالش خوب بود ولی پاش درد داشت ، دیگه از ظهر روز بعدش تب که نداشت شکر خدا ولی پاش اذیت بود و نمیذاره حوله گرم بذازم
چندتا توصیه ، یک اینکه حدالامکان و مخصوصاً اگر مادر اولی هستین حتما شب رو برید خانه مادر یا مادرشوهر یا خواهر که بدونید شب رو هوشیار می‌خوابه و کمک دست شما باشه چون اینحوریه که نمیتونی از بغلت بذازی پایین همش گریه و بهونه میکنن حتی نمبتونی برا خودت و بچه ناهار و سام درست کنی شبم که از درد و تب نمبخوابه اگر زیاد خستت کنه و شبش خوابت ببره خدایی نکرده ، یکی باشه که تب بچه رو کنترل کنه یا در طول روز که تازه واکسن زدی و بهونه میگیره اونا هم بغلش کنن تا خیلی خسته نشی و برا شب هم انرژی داشته باشی ، بعدم اینکه حتما تب سنج و قطره استامینوفن و شیاف استامینوفن و بروفن همراهتون باشه تا نصف شب اگر تب بالا رفت بتونید با یاری خدا کنترل کنید همین
مامان یزدانم🫀خونه مامان یزدانم🫀خونه ۱ سالگی