۹ پاسخ

من جوری شدم که خود به خود گریه میکنم
استراحت مطلق مطلقم حتی خوابیده غذا میخورم معدم انگار سنگ شده وسفت اسید معده که دیوونم کرده چاق شدم از اون ور نگاه میکنم منی که هیچوقت یه تار ابروم در نمیومد الان کلا پر پر شده🥲ناشکری نمیخوام کنم تا میگم خدایا خسته شدم پشت بندش میگم غلط کردم یه روزایی برای حامله شدنم گریه میکردم ولی واقعا سخته خیلی سخت درد واسترسم یه طرف دیگه حساس شدنم رو حرف و حرکات اماده یه طرف دیگه

منم میخام شکمم صاف بشه مث قبل لباسای خوشگل و شیک بپوشم پر انرژی باشم 😊

مامانای مهربون تحمل کنید خیلییی سختە دوران بارداری ولی بچە کە بیاد خیلییی سختتر میشەخصوصا واسە مامان اولی ها ولی نمیدونم چ حسیە همە سختی هاش خیلییییی شیرینە کوچولو کە تو اغوشت میگیری همە سختی ها فراموش میشن

حق داری. دیگه آخراشه. انشاءالله به سلامتی و راحتی بگذره برات. منم گاهی کلافه میشم اما سریع به خودم میگم این لحظه ها که انقدر نی نی بهم نزدیکه دیگه تکرار نمیشه. یه حس تضاد خاصی رو تجربه میکنم. هم دوست دارم بگذره زودتر هم دوست ندارم... 🫠🫠🫠

من بالا نمیارم ولی خیلی دلم میخواد برگردم زودتر به حالت قبلم ورزش کنم بیرون برم و…

من دلم فقط میخواد بشینم سر قابلمه غذا اینقد بخورم بخورم بدون اینکه بعدش ترس از بالا اوردن داشته باشم

تموم شد دیگه بزودی به زندگی قبلت برمیگردی با یه فرق اینکه جوجت توبغلته و حاصل زحماتت رو میبینی و عشق میکنی ان شاءالله همه سختیاتم فراموش میکنی😘

آخراشه عزیزم،فقط باید بتونیم بعد از زایمان زود خودمونو جمع و جور کنیم و به زندگی قبلی برگردیم 🙃🙂

منم خسته تر از شمام.ولی من فشار زندگی جونمو دراورده.

سوال های مرتبط