۲ پاسخ

مال منم اینجوری بود هرچی بیشتر سعی میکردم اینکار نکنه یا گولش بزنم میفهمید قصدم چیه بدتر میشد ی مدت بیخیال شدم ناگهانی رد میشدم میدیدم میگفتم تو اشپزخونه صداش میزدم ک بیا کمکم ک مثلا من تورو در حال انجام اون کار ندیدم فقط کمک خواستم یادش رفت الان شلوارم پاش نباشه دست نمیزنه

عروسک انگشتی بخر انگشت هاش درگیر بشه بعد یه مدت از سرش می‌افته
حتما شرت و شلوار پاش کن

سوال های مرتبط