منم ب دلیل مشکلی ک بچم داشت 37 هفته 4 روز زایمون کردم سزارین 🥲🥲🥲خیلی درد کشیدم، تو دوره بارداری یک روز خوش نداشتم 😭😭😭
منم ۳۷ هفته و ۳ روز ختم بارداری دادن به خاطر فشار😀😀😀
۶.
هی ازشون میپرسیدم سالمه ؟!
وزنش چقدرِ؟!
خداروشکر بچم سالم بود و دستگاه لازم نداشت همونجا هم وزنش کردن گفتن یه کیلوِ بعد که برده بودن تو زایشگاه وزن کرده بودن ۲ کیلو بود
بردنم داخل ریکاوری
قبل اینکه از ریکاوری ببرنم تو بخش شکمم رو فشار دادن ولی چون بی حسی نرفته بود دردی نداشت تو ریکاوری هم همسرم و مادرم کنارم بودن
تا ساعت 6 تو ریکاوری بودم بعد رفتم تو بخش تا ساعت 4 صبح یکم خرما خوردم بعدش هم راه رفتم من چون پمپ درد نگرفته بودم خیلی درد کشیدم به خاطر خونریزی زیاد هموگلوبین خونم به 7 رسید و تا 5 روز تو بیمارستان بستری بودم
۵.
کادر اتاق عمل خیلی خوب بودن کلی گفتیم و خندیدیم تا بی حسی اثر کرد ولی تا بی حس شدم معده ام بهم ریخت و گلاب به روتون شروع کردم به بالا آوردن دیگه دکتر بیهوشی میخواست بی هوشم کنه نذاشتم گفتم میخوام دخترم رو ببینم
کلا عملم نیم ساعت طول کشید
ساعت 16:10 بود که صدای گریه فاطمه نورا رو شنیدم
چقدر حس خوبی بود پیچوندنش داخل یه پارچه و صورتش آوردن چسبوندن به صورتم همون لحظه برای همه منتظرا دعا کردم که این حس رو بچشن 🤲
4.
زنگ زدم برای شوهرم گفتم بیا رضایت بده باید برم اتاق عمل
بنده خدا شوهرم هر چی زنگ زد بیمارستان بندرعباس و شیراز هیچ کدوم پذیرش نکردن
دیگه زنگ زدیم برای دکتر اطفال شرایط رو توضیح دادیم گفتش که نوزاد دختر تحمل سختیش بیشتر و تو 36 هفته امکانش خیلی که که بخواد بره ان آی سی یو و اگه دستگاه لازم داشته باشه میفرستیمش بندرعباس
خلاصه رضایت دادیم و ساعت 3 و نیم من رفتم تو اتاق عمل
ولی قبلش اصلا نتونستم خانواده ام رو ببینم با استرس و ترس زیاد رفتم اتاق عمل
3.
من فکرش رو نمیکردم سزارینم کنن گفتم الان آزمایش میگیرن تموم میشه میره 😬
ساعت 10 صبح پرستار اومد گفت بریم سنو بیوفیزیکال انجام بده
رفتیم انجام داد وزن بچه شده بود 1800 گرم یعنی از اون دفعه که سونو داده بودم هم کمتر شده بود 🥺
دکتر اومد شرایط رو توضیح داد و گفت باید سزارین بشی بد شانسیم هم این بود که بیمارستان شهرمون ان آی سی یو نداره
اینجاش بد بود که تا دکتر گفت ختم بارداری پرستارا اومدن یکیش گان آورد یکیش ویلچر آورد یکیش سوند آورد گفتن همین حالا اورژانسی باید بری اتاق عمل انقدر بهم استرس وارد شد که همون لحظه فشارم رفت بالای 14 🤕
2.
خوب خلاصه ۱۵ فروردین بود و ماه رمضان بعد افطار به همسرم گفتم بریم پیاده روی از پیاده روی که برگشتیم سردرد خیلی بد با سرگیجه و تپش قلب داشتم رفتم بیمارستان که فشارم رو بگیرن چون همش فشارم رو هشت و نه بود بعد تو این هفته شده بود ۱۱ و ۱۲ ترسیدم
تو بیمارستان فشارم رو گرفتن ۱۳ بود پرستاری که فشارم رو گرفت گفت عادیه نمیخواد کاری کنی ولی من خیلی نگران بودم و رفتم زایشگاه
اونجا ازم ان اس تی گرفتن و آزمایش دفع پروتئین
که آزمایش دفع پروتئینم مثبت سه پلاس شد
بستری شدم زایشگاه ساعت ۴ صبح
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.