۹ پاسخ

منم روز ده رفتم خونه خودم استرس و گریه گرفت ولی وقتی رفتم تونستم سخت نبود شوهرت کمک کنه راحت تری
فقط شاید کم خوابی اذیتت کنه

من ۷ روز مامانم بود بعد من ۴۰ روز رفتم خونشون بعده ۴۰ روز رفتم خونمون نشستم گریه کردم وبرگشتم تا۲ ماه خونه مامانم ولی بعدش کم کم رفتم خونم تاعادت کنم به خودت سخت نگیر هرچی میخای بمون

ترس نداره عزیزم منم از هشت روزگی خودم پیش بردم طبیعیه عادت میکنی کم کم باید یکم استرسو ب جون بخری ک برات عادی بشه و بتونی ب تنهایی پیش بری بدون تکیه گاه

رفتم خونه خودم استرس میگیرم صبحا فکرو خیال برمیداره و حالت تهوع میگیرم
نمیدونم‌چرا خونه خودم از جلو چشمم رفته
همه این حرفا هم میاد تو ذهنم میگم خونه خودم بهتره ولی باز صبح که از خواب بلند میشم همونطوریم
خودمم‌ نمیدونم چیکار کنم فکرم رو آزاد کنم

واااای خدا حرف دل منو زدی منم وقتی فکر میکنم میخوام برم خونه خودم یه ترس و استرس عجیبی میفته تو جونم🥺😢

ترس نداره اگ داشت من ترسوترین ادم بودم

🤕🤕🤕من ۲۲سالمه کلا۱۳روز استراحت کردم اومدم خونه خودم همه سرکوفت میزدن بمون توارزه نداری نگه داری ولی الان شکرخدا همونا حصرت میخورن توبچه داریم😎😎😎

حس خوبیه که دوباره اشپزی کنی و خودت نینیتو نگهداری کنی فقط کم کم که اذیت نشی🥰

سلام عزیزم من یک ماه مامانم پیشم بود باور کن وقتی رفت خیلی راحت بود اصلا اذیت نشدم تازه خوشحال بودم کارامو خودم انجام میدم و میتونم راه برم دیگه و اینا

سوال های مرتبط