دیشب بردمش اتلیه ی لحظه هم واینساد عکس بگیریم همش در حال شیطونی خی میدوید سمت دکور های اتلیه عجیب هیجانی شده بود نفس نفس میزد ، چیزی از دستش میگرفتی یا میذاشتم وایسه عوس بگیره گریه میکرد که منو ول کن ، خلاصه انقدر اتیش سوزوند که تو ماشین خوابش گرفت ساعت ۹ خوابید شوهرم گفت نذار بخوابه شب دیر میخوابه گفتم نه اذیت میشه بذار بخوابه عیب نداره ، رسیدیم خونه بیدار شد تا شام بخورم شد ۱۱ ساعت خوابش گذشته بود ولی اقا همچنان سرحال بود تو تاریکی میرفت رو مبل وایمیساد راه میرفت ، از میز میرفت بالا ، ساعت ۱۲ شده بود منم از رو مبل میکشیدم پایین شد شبیه سر سره بازی دیگه ول کن نبود هی میرفت رو مبل لم میداد پاهاشو تکون میداد که بکش منو اخر سر پدر وارد عمل شد 😄 با یک حرکت مثل گونی زد زیر بغل بردش (اتاق تا تنبیه کنه 🤣😂🤣🤣) شوخی میکنم رو تابش خوابوندش ، اخه بیچاره صبح ۵نیم باید بره سرکار رایان نمیذاشت بخوابه 🥲🥲 شازده ۱۲نیم خوابید بالاخره ،
الانم تا ۱۲ ساعتشو پر کنه بیدار نمشه ، تو طول این ۱۲ ساعت هم دوبار ۹۰ تا شیر میدم بهش ، ولی تند تند آب میدم بهش

تصویر
۳ پاسخ

وقتی بیدارشه دوباره چندساعت بعد و چقد میخابه؟

عزیزم ماشالله بهش

عزیزم شما برای اینکه شیر شب و قطع کنید بهش اب میدید؟و اینکه اب و با شیشه بهش میدید؟

سوال های مرتبط