مامانا اگه راهی دارید بیاید به من خسته بگید ،واقعا کم آوردم هم جسمی هم روحی ، من دیگه اکثرا با دریا تنها هستم و کمکی ندارم متاسفانه، دریا از صبح که بیدار میشم نمیذاره حتی صبحانه بخورم ،بدون اغراق یک لحظه تنها نمیمونه بازی کنه، فقط،باید من یا یک نفر راه ببره باهاش حرف بزنه و بازی کنه، نمیتونم آشپزی کنم، نمیتونم کارامو کنم ،امروز پریود بود دل درد داشتم میمردم نذاشت کمرم و بذارم زمین ، در طول روز هم ۱۰ دقیقه بیشتر نمیخوابه ،تا میایم به کار کنم بیدار میشه گریهههه، امروز واقعا عصبی شدم هم دل درد داشتم هن سر درد گذاشتم تو اتاق در اتاق و بستم نشستم گریه کردم ، بخدا دارم دیوانه میشم ، یعنی حتی بیدار میشه میذارم زنیم تا برم قطره رو بیارم یا شیر رو درین کنم تو همین یه دقیقه هم گریه میکنه، دلم ریش میشه دست و پامو گم میکنم. اینجوری میکنه که گاهی داد میزنم بسه دیگه ،بعد عذاب وجدان میگیرم. گاهی سکوت میکنم فقط با حرص کاراشو میکنم گه آروم بشم اما میفهمه که خسته و ناراحتم بدتر میکنه ،

۱۹ پاسخ

دختر منم دقیقا همینه تازه من تو شهر غریب دست تنها هم هستم شوهرم وقتی از سر کار میاد خیلی نمیتونه واسش وقت بذاره گاهی دلم میخواد انقد جیغ بزنم تا گلوم پاره شه خیلی تنهام و افسرده حس میکنم زندگیم تموم شده 😢😢😢😢😢😢

عزیزم طبیعیه بچه‌منم همین بود حتی دستشویی نمی‌تونستم برم ،تو دوره اضطراب جدایی هست ،کم کم اوکی میشه ،فقط باید صبر داشته باشی ،یکی از مراحل مادر بودن همینه ،

شبا هم نمیخابه؟
من هم از حرص انقد لبامو گاز میگیرم قرمز میشه.شرایط من ک بدتر یک ماه دیگه مبخام برم سرکار هیچکس نیست بچمو نگه داره پرستارم میگم بدم با این اخلاق دخترم دعواش نکنه یا هرچی😣

چقد منی تووو

واي چقدر سختتتت انشالله خدا كمكت كنه
رادين و دريا هم سن هستن اما من اصلا اينجوري رادين رو عادت ندادم همش يه اسباب بازي چيزي ميدم بهش سرگرم ميشه
خداروشكر نق نقو يا گريه اي هم نيست

منم اوضاعم همینه
فقط چیزی ک فهمیدم اگر منم کنارش بخوابم تایم خوابش طولانی تر میشه
در نتيجه بیخیال کار میشم بیصدا کنارش دراز میکشم

حالا از پایان هفت ماهگی تازه وابستگی واقعی شروع میشه الان خیلی کمه سعی کن حتما یواش یواش بذاریش پیش کسی کم کم .ماه هشت و نه اوج وابستگی بچه اس

حالا پنج دقیقه گریه کنه چی میشه حساس نشو عزیزم گرچه بهتر نکنه چون هر چی دیرتر بگیریش بلندتر و بدتر گریه می‌کنه از راه دور باهاش صحبت کن گاهی بذار پیش کسی آروم آروم عادت کنه چاره ایی نیس اگه کسی نیس و فقط خودتی شب غذاتو که همسرت هست درست کن یا یکی میاد خونت کمک بگیر چند جور خورشت بذار فریزر وسایل مثلا لوبیا پلو رو حاضر کن فقط برنج رو بشور اونو بریز توش بیا پیش بچه اینا کاراییه که من میکردم
ولی به این فک کن میگذره همه همینن من آرزومه برم اداره شاید اونجا نفس بکشم از اینور نمی‌دونم کجا بذارمش پیش هیچکی نمی‌مونه بزرگه خیلی بهتر بود اینقدر وابسته نبود

متاسفانه تو سیکل معیوب افتادی
دست تتهایی خیلی فشار میاد
فرصتی نداری خودت رو رفرش کنی
اگه میتونی یه تایمی پرستار بگیر
که اون پیش بچه ت باشه و تو به کارهات برسی
یا اینکه نیرو خدماتی بگیر تو بشین پیش دریاز اون به کارهای خونه برسه

تو این ماه بچه ها اینجوری هستن بعد کم کم خوب میشن

هممون همینطوریم عزیزم.تو مرحله این که فقط باید یکی پیششون باشه کم خوابن و غر غرو.
من رو روعک اوردم موقع اشپزی یا دستشویی میذارمش باهاش حرف میزنم یه ۱۰ دقیقه ای خوبه باز

پسر من ۱۱ ماهشه دقیقن همینه کلافترینم

منم اینجوریه .داری حرفای دلم رو میزنی

بچه منم اینجوریه..صبا اگه میتونی قبل اینکه بیدار شه صبحانتو بخور..وقتیم کار داری ببرش پیش خودت بلند بلند باش حرف بزن..شعر بخون..ادا دربیار ک اروم شه..چاره ای نیست باید خودتو وقف بدی با شرایط..هممون مث همیم

دختر من از ۶ ماهگی همینه الان سه ماه هرروزم با گریه و زاری دخترم میگذره دیگه وقتی خوابه هم انگار صداش تو گوشمه هی بیدار میشم چکش میکنم🤕

آغوشی بگیر بذارش رو شونت تا به کارات برسی

منم همینم از صبح بیدارم میکنم موقع خواب پامیشم کارامو بکنم بعد بیدار میشه همش میگه کنارم بمون از کمبود خواب میمیرم

دختر منم همینه من میبرم تو آشپزخونه میزارم زمین بازی کنه من کارامو بکنم یا میخوام برم دستشویی میزارم جلو در با فاصله تو کریر منو میبینه کلا اذیت نداره اما باید منو ببینه و اینکه جدیدا دوست داره بلند بشه زیاد که میزارم تو رورویک باز یکم میمونه باید سعی کنی که جدا کنی از خودت من دخترم بعد واکسن چهارماهگی اینجوری شد و گفتن از واکسنه حالا یکم بهتر شده

دختر منم همینه.از بی خوابی کلافم

سوال های مرتبط