۴ پاسخ

الهی همه ی بچه هارو خداحفظ کنه برای خانواده هاشون ..با تک تک‌کلمه هات بغض کردم ..الهی ک آقامحمد بشه چراغ دلتون عزیزدلم ❤️

بخدا تاپیکاتو خوندم اشکم در اومد ولی الان لبخند اومد رو لبم

انشالله بچه ات سالم و سلامت کنارت بزرگ شه ❤️🫰

الهی شکر😍🥲
واقعا با متنای قبلی بغض کردم ولی الان اروم شدم 🥺🫂😍😘😘🌹

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی و آریا مامان امیرعلی و آریا ۱ سالگی
داستان بارداری شیر به شیر
یک
اوایل تابستان 1401بود همراه با دهه محرم من به امیرعلی شیر میدادم اصلا نمی‌تونستم به مراسم عزاداری برم و اینک امیرعلی شیر خودم میخورد شیرم خیلی کم شده بود خودم خیلی خیلی بیحال بودم اصلا به ذهنم خطور نمی‌کرد که شاید حامله ام چون جلوگیری طبیعی بود و اصلا فکرش نمی‌کردیم هر دوتامون مطمن بودیم تا گذشت گذشت دیدیم داره از تاریخ پریودی ده روز میگذره گفتم حالا برا. بیبی بذار مطمئن بشم که مثبت شد اون موقع دلم میخواست خودم بکشم از خودم متنفر بودم داشتم دیوونه میشدم رفتم به همسرم گفتم اون گفت ممکنه نیست من که جلوگیری داشت شاید اشتباه بیبی چک هستش دیگه رفتم آزمایش دادم دیدم مثبته ‌واقعا دیگه به هیچ کس چیزی نگفتم گفتیم بین خودمون بمونه تا میریم دکتر من اصلا دلم نمی‌خواست این بچه رو بدنیا بیارم ازبس که از دست دل درد ها امیر علی و بی خوابی بدغذایی کلافه بودم دلم میخواستم خودم همه ی اطرافیان باهم نابود کنم چون اصلا آمادگی وجود یه بچه دیگه رو نداشتم امیرعلی زیادی به خودم وابسته بود غذا نمی‌خورد فقط شیر میخورد همش بغلم بود منم دیگه بعد از دهه اول محرم رفتم توی شهرمون پیش یه پزشک متخصص تا مطمئن بشیم سالم هست یانه